فاطمه یعنی: که توصیفش خطاست

تیرختورچی

اخراجی موقت
فاطمه یعنی: که او سر خداست


فاطمه یعنی:خدا را مظهر است


فاطمه یعنی: به هستی رهبر است


فاطمه یعنی: جلال کردگار


فاطمه یعنی: گل پروردگار


فاطمه سری است ناپیدا هنوز


روح عالم پیش او شیدا هنوز


فاطمه بنیان گذار عشق بود


او همان پروردگار عشق بود


فاطمه یک واژه ی بی انتها


فاطمه یعنی خطاب هل اتی


فاطمه یعنی: که قرآن است او


آیه های نور را جان است او


فاطمه جان رسول مصطفی


فاطمه روح علی مرتضی


فاطمه کی بود از قرآن جدا


آنکه او خود بود قرآن خدا


فاطمه یعنی:به هستی مادر است


فاطمه آئینه ی پیغمبر است


فاطمه تفسیر قول کوثر است


فاطمه تصویر درد حیدر است


فاطمه ناموس مستور خداست


فاطمه روحی ز آب وگل جداست


فاطمه یعنی به امکان مصدر است



فاطمه یعنی که ذاتش جوهر است
 

تیرختورچی

اخراجی موقت
شنیده می شود از آسمان صدایی که...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که...
نوشت نام تورا، نام اشنایی که ـ

پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد

نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است

نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد

پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت

چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست

خدا فراتر از این واژه ها کشیده تورا
گمان کنم که تورا، اصلا آفریده تورا

که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند

کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد

در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است

به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشک علی ساختی، به نان علی

از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم-

به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و اینبار هم اجازه بده

به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم

فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستم بگویم:فاطمه دختر خدیجه بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم:فاطمه دختر محمد(ص)است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست..
فاطمه، فاطمه است..
 

Similar threads

بالا