طرح از سحر تا افطار ویژه ماه مبارک رمضان

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرآن و امام مجتبی علیه السلام

د. سوره انسان و امام مجتبی علیه السلام

به تصدیق مفسران، بخشی از آیات سوره انسان که در زبان مردم به سوره «هل أتی» معروف است، در حقّ دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و همسر وی و دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسلام نازل شده است. خدا آنها را به خاطر وفا به نذری که کرده بودند، چنین توصیف می کند:

«یُوفُونَ بِالنَّذرِ وَ یَخافُونَ یوما کانَ شَرُّهُ مُستَطِیرا* و یُطْعِمُونَ الطَّعامَ علی حُبِّهِ مسْکِینا و َیَتَیما وَ أَسِیرا»(1)

«آنها به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است، می ترسند و غذای خود را با این که به آن نیاز دارند، به مستمند و یتم و اسیر می دهند...».
عبداللّه شبراوی در کتاب «الإتحاف بِحُبِّ الاشراف» حدیث مفصلی را از امیر مؤمنان نقل می کند که رسول خدا در خطاب به حسن و حسین فرمود: «أنتما الإمامان و لأُمِّکما الشفاعة»(2). «شما دوتن، پیشوایان امت هستید، و مادرتان حق شفاعت دارد»

ه. امام مجتبی علیه السلام در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله

برخی از سفارش های پیامبر درباره امام مجتبی علیه السلام و برادر ارجمندش را در اینجا منعکس می کنیم:

1. ابن مسعود و ابوهریره می گویند: رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدیم که حسن و حسین علیهماالسلام را بر دو شانه خود قرار داده، گاهی این و گاهی آن را می بوسد. مردی پرسید: آیا آن دو را دوست داری؟ فرمود:
«مَن أحبَّ الحسنَ و الحسین فقد أَحَبَّنِی و مَن أبْغَضَهُما فقد أبغَضنی»(3)
«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکه با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی کرده است».

2. ابو سعید خدری و ابن عباس و حُذیفه نقل می کنند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«الحسنُ و الحسین سیّدا شَبابِ أهلِ الجنَّة»(4)
«حسن و حسین سروران جوانان بهشتند».

3. عبداللّه شبراوی در کتاب «الإتحاف بِحُبِّ الاشراف» حدیث مفصلی را از امیر مؤمنان نقل می کند که رسول خدا در خطاب به حسن و حسین فرمود: «أنتما الإمامان و لأُمِّکما الشفاعة»(2). «شما دوتن، پیشوایان امت هستید، و مادرتان حق شفاعت دارد».

4. ابن شهراشوب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: «الحسن و الحسین إمامان، قاما أو قعدا». در حدیثی فرمود: «ابنایَ هذا إمامان قاما أو قعدا»:«حسن و حسین دو امام و پیشوای امتند، چه بر قدرت باشند و یا خانه نشین باشند»، اینها بخشی از کلمات رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امام حسن مجتبی علیه السلام است.
...........................
1. انسان: 7 و 8
3. مسند احمد، ج2، ص 531 و 532، مستدرک حاکم،ج3، ص 171
4. مسند احمد، ج3، ص 62 - 63، تهذیب الکمال،ج6، ص 229
2. الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 129.

 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعاى روز پانزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِكَ یا أمانَ الخائِفین.

خدایا روزى كن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان وبگشا سینه ام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناكان.
 

المینا

عضو جدید
در مفاتیح الجنان و اعمال روز 13و 14 و 15 ماه رمضان گفته شده

و نیز سایت مفاد
بیانات آیت الله مجتهدی تهران

ممنون:gol:
من معمولا نوشته های زیبا رو سند توآل میکنم...
ازسایت آیت الله مکارم هم برای چت آنلاین توی اد لیستم هستم...وقتی سندتوآلش کردم یکی از آقایونی که آنلاین بودن(مربوط به این سایت) ازم سندش رو خواستن...این شد که از شما پرسیدم!
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون:gol:
من معمولا نوشته های زیبا رو سند توآل میکنم...
ازسایت آیت الله مکارم هم برای چت آنلاین توی اد لیستم هستم...وقتی سندتوآلش کردم یکی از آقایونی که آنلاین بودن(مربوط به این سایت) ازم سندش رو خواستن...این شد که از شما پرسیدم!
ممنون
من یادم رفته بود
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعاى روز شانزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وَفّقْنی فیهِ لِموافَقَةِ الأبْرارِ وجَنّبْنی فیهِ مُرافَقَةِ الأشْرارِ وأوِنی فیهِ بِرَحْمَتِكَ الى دارِ القَرارِبالهِیّتَكِ یا إلَهَ العالَمین.

خدایا توفیقم ده در آن به سازش كردن نیكان ودورم دار در آن از رفاقت بدان وجایم ده در آن با مهرت به سوى خانه آرامش به خدایى خودت اى معبـود جهانیان.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت یازدهم


وَ یَحْمِلُنِی وَ یُجَرِّئُنِی عَلی مَعْصِیَتِكَ حِلْمِكَ عَنّی. وَ یَدْعُونِی إلی قِلَّهِ الحَیآءِ سِتْرُكَ عَلَیَّ وَ یُسْرِعُنِی إلی التَوَّثُّبِ عَلی مَحارِمِكِ مَعْرِفَتِی بِسِعَهِ رَحْمَتِكَ وَ عَظِیمِ عَفْوِكْ ."

پروردگارا ! اگر من نسبت به گناهان جَرّی ام ، برای آن است كه تو بخشنده‌ای.
مكرر در مكرر دیدی و صرف نظر كردی ! و ما هم مكرر در مكرر تن به تباهی دادیم . یك وقت انسان احساس اَمن می‌كند كه فَلا یَأمَنُ مَكرَ اللهِ عَلَی القُومُ الخاسِرُون (1). كسی می‌گوید: من در اَمان ام ، معاذ الله مرگ كسی و مرجعی كه به تباهی تبهكاران خاتمه بدهد، نیست.
چنین انسانی جَسور و گستاخ است. یك وقت می‌داند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد می‌كند. عجله نمی‌كند، فرصت توبه و اِنابه می‌دهد. درهای توبه را باز می‌كند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه می‌دهد. گرچه در بخش‌های دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمی‌داند كِی رَخت برمی‌بندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را می‌پذیرد.

انسان می‌داند كه ذات أقدس إله ستّارانه، غفّارانه، حلیمانه، صابرانه برخورد می‌كند. عجله نمی‌كند، فرصت توبه و اِنابه می‌دهد. درهای توبه را باز می‌كند. چنین انسانی احیاناً به خود اجازه گناه می‌دهد. گرچه در بخش‌های دیگر خواهد آمد كه انسان چون نمی‌داند كِی رَخت برمی‌بندد، هرگز نباید دست به تباهی دراز كند. شاید توبه نكرده بمیرد و شاید مشمول عفو نشود. ذات أقدس إله توبه تائب را می‌پذیرد.
هرگز بر خودش لازم نكرده است و به عموم هم وعده نداده است كه توبه گناه غیر تائبین را ببخشد . آنگاه دعا و سئوال وقتی كه تحلیل شد، به این قسمت رسید كه ذات أقدس إله ستّار است، غفّار است، حلیم است.

گاهی به صورت استغاثه در می‌آید. لذا عرض می‌كند:
"یا كَلِیمُ یا كَرِیم ! یا حَیُّ یا قَیُّوم . یا غافِرَ الذَّنْب. یا قابِلَ التَّوبْ . یا عَظِیمَ المَنّ، یا قَدِیمَ‌ الإحْسان ."
خواندن خدا به اسمای حُسنی برای آن است كه هر اسمی ضامن آن محتوای خود هست . همان طوری كه در قرآن كریم اول مطلبی ذكر می شود، بعد در پایان آیه یك اسم یا دو اسم از اسمای حُسنای الهی ذكر می‌شود كه هر اسمی كه در پایان آیه است‌، ضامن مضمون آیه است. ادعیه هم به شرح ایضاً. دعاها هم همین طور است.

گاهی انسان خدا را می‌خواند و از خدا می‌خواهد كه نسبت به او حلیمانه و بردبارانه برخورد كند. می‌گوید: یا حَلِیمْ ! این خواندن حَلیم یعنی دعای به حِلم است كه خدایا! از گناهان من بگذر. همچنین ستّار، غفّار ، مُبَدِّلُ السَّیئاتِ بِالحَسَنات و مانند آن. این كه عرض می‌كند:
"إیْنِ سَتْرُكَ الجَمِیل، إیْنِ عَفوُكَ الجَلِیلْ، إیْنِ فَرَجُكَ القَرِیب، إیْنِ غِیاثُكَ السَّرِیع ‌، إیْنِ رَحْمَتُكَ الوَاسِعِه ."
بعد از این كه این دعاها به صورت
"إیْنِ عَطایاكَ الفَاضِلَه وَ إیْنِ مَواهِبُكَ الهَنیئَه"
و مانند آن درآمده است آنگاه در پایان این بخش عرض می‌كند: خدایا‌ !
"بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمْ الصَّلاه وَ عَلَیْهِمُ السَّلام) فَاسْتَنْقِذُنِی وَ بِرَحْمَتِكَ فَخَلَّصَنِی."
خدایا! تو را به اهل بیت سوگند كه اینها وسیله من است؛ من از تباهی و تیرگی برهان، وَ بِرَحْمَتِكَ مرا از هر گزند و آسیبی خلاص بفرما! كه ما امیدواریم ذات أقدس إله هم این دعاها را و هم آنچه كه در پایان این بخش از دعا‌ آمده است در حق همه ما علاقه مندان به قرآن و عترت مستجاب بشود!

....................
1
.سوره اعراف / آیه 99
ادامه دارد.....
 

mina_p

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چرا توبه کنیم؟

توبه وصل بعد از قطع


یكى از معارف روزه ، گرایش به توبه است كه در جاى جاى مناجات‌ها و ادعیه مربوط به ماه رمضان به چشم مى‌خورد از جمله ، در جوشن كبیر آمده است : یا من یقبل عند التائبین و یا یقبل التوبة عن عباده و یا من یحب التوابین و یا قابل التوبات و یا حبیب التوابین

یكى از عوامل ارتقاى روزه ، توبه و استغفار است . توبه عبارت است از وصل بعد از قطع ؛ قطعى كه رجوع در آن نمایان است . توبه هم به خدا نسبت داده شده است و هم بر انسان ، بر این اساس هم خدا تواب است و هم انسان ، ولى تفاوت آن دو از حیث ماهیت مصادیق است .
در مفردات راغب در باب توبه خلق آمده است 1) دست كشیدن از گناه به گونه اى صحیح خدا پسند را توبه بشرى گویند؛ توبه ؛ یعنى بازگشت از گناه به سوى اطاعت و بازگشت از قطع رحمت به وصل رحمت راغب همچنین یادآور مى شود، هنگامى كه گفته مى شود خدا توبه كرد؛ یعنى، خدا كه فضل خود را دریغ داشته بود، دوباره شامل حال بنده كرد، ولى وقتى گفته مى شود انسان توبه كرد؛ یعنى انسان دست از گناه كشید و به سوى خدا بازگشت : تاب الله اى الیه بفضله ... رجع الیه عن المعصیة .(2)
اركان توبه

امیرالمومنین (ع ) در تعریف توبه فرمود(3) توبه عبارت است از: پشیمانى به قلب و طلب آمرزش گناهان با زبان و ترك گناه و معصیت با اعضا و جوارح و تصمیم بر اینكه مجددا مرتكب گناه نشود. توبه داراى اركانى است كه مهمترین آنها عبارت اند از:

1. اقرار و اعتراف
2. پشیمانى ، ندامت و ترك گناه
3. تصمیم به عدم روى آوردن به گناه در آینده
4. جبران مافات
كسى كه تصمیم دارد توبه نماید، باید حق الناسها و حق الله را كه در ذمه اش بوده و ترك كرده ، جبران و ادا كند.


انگیزه هاى روى آوردن به توبه

1. توجه به اثرات مثبت توبه :
الف) توبه كننده ، محبوبیت خاصى در پیشگاه خدا دارد. پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود4)توبه كننده واقعى از گناه، مانند كسى است كه گناهى مرتكب نشده است .
ب) توبه باعث شستشوى دل است . پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود(5)توبه سبب طهارت و پاكى قلب مى شود و گناهان را از وجود توبه كنند مى زداید.
ج) توبه باعث جلب رحمت الهى مى گردد؛ پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: التوبة تستنزل الرحمة .(6)
د) توبه آدمى را از فشار وجدان اخلاقى مى رهاند.

2. توجه به آثار منفى گناهان :
الف) ترك توبه آفات و بلاها در پى دارد.
ب) توبه نكردن موجب سلب نعمت مى شود.

فرشتگان الهى كه بر اساس : تنزل الملائكة والروح ؛(قدر/ 4)در شب قدر تا صبح با همه كسانى كه به تسبیح و تهلیل و ذكر و دعا و راز و نیاز مشغولند، مصافحه مى كنند، جز با: شرابخواران ، گوشت خوك خوران ، قمار بازان ، قاطع رحم ، عاق والدین ، رشوه خواران ، سگ بازان ، ربا خواران و كینه توزان نسبت به مومنان .

آدم (ع ) پس از هبوط بر زمین به ابلیس گفت : چرا ما را فریفتى و از بهشت بیرون كردى ؟ پاسخ داد: مرا چه كسى به اینجا كشاند؟ حضرت آدم (ع ) جواب داد: عصیان .

ج) ذلت و خوارى در صورت عدم بازگشت و توبه نكردن .
د) كیفر اخروى در صورت اصرار بر معصیت و گناه ترك توبه .
ه) كیفر دنیوى
تاثیر توبه

درباره چگونگى تاثیر توبه چند نظر وجود دارد:
الف توبه كیفر را ساقط مى كند.
ب كیفر، به خاطر كثرت ثواب توبه ، ساقط مى شود.
ج توبه ، خودش عبادت است و از روى تفضل به آن ثواب داده مى شود؛ ولى سقوط عقاب به خاطر عفو و كرم الهى است .(7)

به نظر ما ساقط شدن كیفر گناهان ، به وسیله توبه مى باشد، و خداوند متعال از باب تفضل و احسان ، توبه را وسیله اى جهت سقوط كیفر قرار داده است .
خواجه نصیرالدین طوسى در تجرید الاعتقاد مى نویسد: عقاب به وسیله خود توبه ساقط مى شود نه كثرت ثواب آن .(8)
امام صادق (ع ) فرمودند9)هر گاه آدمى گناه كند، در دلش نقطه سیاهى پدید مى آید، ولى اگر توبه كند محو مى شود.

توبه نصوح

توبه نصوح عبارت از توبه شكست ناپذیر است ؛ توبه اى كه دوام و ثبات داشته باشد.

امام باقر (ع ) فرمودند: وقتى بنده خدا توبه شكست ناپذیر مى كند، خداوند او را دوست مى دارد و در نتیجه ، در دنیا و آخرت گناهان او را مى پوشاند.
راوى پرسید خداوند چگونه پرده پوشى مى كند؟
امام (ع ) فرمودند: هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل علیه او نوشته اند، از یادشان مى برد و به جوارح و اعضاى بدن او دستور مى دهد تا گناهان او را پنهان كنند و نادیده بگیرند و به مراكزى كه او در آنجا، مرتكب گناه شده است ، دستور مى دهد تا آن گناهان را پنهان نماید. او در این صورت در قیامت به گونه اى حضور مى یابد كه گناهى ندارد تا گواهانى علیه او گواهى دهند.(10)
مساله استدراج

اشاره شد كه كیفر در دنیا، به نوبه خود، زنگ بیدار باش است و در نوع خود، یكى از درهاى رحمت پروردگار مى باشد. بر این اساس نسبت به بعضى از افراد كه از لطف الهى بدورند، چه بسا كه این بانگ بیدار باش به صدا در نیاید و برخوردار بودن از نعمتهاى گوناگون و مختلف خداوند، موجب غفلت وى شود، تا آنكه ناگهان كیفر و عذاب سخت و غیر قابل علاج الهى ، نازل شود، و او را احاطه كند. پس وفور نعمتها را نمى توان نشانه سعادت دانست . و مى توان گفت ، كسى كه به گناه دست مى یازد ولى نعمتهاى الهى از هر درى به سوى او مى بارد او دچار استدراج مى باشد.

پی نوشت ها:
1. تزكیة النفس ، ج 1، بخش توبه .
2. راغب ، مفردات ، ماده نوب .
3. غررالحكم : شماره 2072.
4. كنزالعمال : حدیث 10174.
5. غررالحكم ، شماره 1355.
6. مستدرك الوسائل : ج 12، ص 129، ح 13707.
7. شرح الاصول الخمسه ، ص 790؛ شرح المقاصد، ج 5، صص 166 و 167.
8. كشف المراد، ص 451.
9. اصول كافى ، مترجم ، ج 3، ص 373 ح 13.
10. اصول كافى ، ج 3، ص 373.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت دوازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم


دعای ابوحمزه ثُمالی بخش‌هایش یكسان نیست . گاهی در بعضی از بخش‌ها از جلال و عظمت خدا شروع می‌شود و به ضعف و حقارت بنده ختم می‌شود . گاهی از ضعف و حقارت بنده شروع می‌شود، به عظمت و جلالت ذات أقدس إله ختم می‌شود. گاهی هم دعا برای آن است كه خدا را محمود بدانیم و او را حمد كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مشكور بدانیم و او را شكر كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را معبود بدانیم و او را عبادت كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را مسعود و مقصود بدانیم و به صمدیّت او اعتراف كنیم . گاهی دعا برای آن است كه خدا را واحد بدانیم و در پایان از توحید طرفی ببندیم و مانند آن.

این بخش از دعا از اینجا شروع می‌شود:
"یا مُحسِنُ یا مُفْصِل یا مُنْعِمُ یا مُفْضِل."
عرض می‌كند: تو كه اِجمال و احسان و افعال و احسان را دارا هستی. ما اگر چنانچه بخواهیم به سمت تو بیائیم، هیچ پایگاهی نداریم . یك وقت است انسان در سكوی پرش ایستاده است. روی سكوی پرش پرواز می‌كند. یك پایگاهی دارد. گاهی پرواز نمی‌كند. سرعت سیر ندارد. نردبان دارد بالأخره. تبرّك می‌كند، این نردبان را یكی پس از دیگری پله‌های نردبان را طی می‌كند. یك وقت است كه نه نردبان است، نه سكوی پرش. یك طنابی آویخته است. این طناب را دستگیره قرار می‌دهد، كم كم بالا می‌رود. اما هیچ چیزی گاهی در اختیار انسان مُنقَطِعُ الأسباب نیست. نه عملی دارد كه با آن عمل به عنوان سكوی پرش پرواز كند یا نردبان ترقّی از او استفاده كند، یا طناب آویخته از او مدد بگیرد. نه كسی هم او را همراهی می‌كند.
در اینجا فقط به ذات أقدس إله عرض می‌كند: پروردگارا ! اگر پرواز است و سكوی پرش، فضل توست . اگر نردبان است و تَدرّج پله‌های نردبان، فضل توست. و اگر طنابی هست و اعتصام به آن طناب، فضل توست. ما هیچ پایگاهی، تكّیه‌گاهی، وسیله‌ای نداریم كه به توكّل بر او، اعتماد بر او بخواهیم این راه طولانی را طی كنیم .
"لَنَا نَتَّكِلُ فِیهِ نِجاهِ مِنْ عِقابِكَ عَلی أعمالِنَا ."
كسی اگر بخواهد از چاه برهد، به جاه برسد؛ از خطر برهد، به ثواب برسد؛ از دوزخ برهد، به بهشت برسد بالأخره یك پایگاهی می‌طلبد. عرض می كند: خدایا! ما هیچ پایگاهی نداریم . فقط فضل توست . فضل تو، مرا همراه و هم راه است یا رَبّ ! همراه آدم فضل اوست، راه انسان فضل اوست. نردبان انسان فضل اوست. سكوی پرش فضل اوست. طناب اعتصام شونده فضل اوست.

"بَلْ بِفَضْلِكَ عَلَیْنَا لِأنَّكَ أهْلُ التَّقْوی وَ أهْلُ المَغْفِرَه."

تو اهل تقوائی . تو شایسته هستی از تو تقوا كنیم ، یعنی بپرهیزیم.
وِقایه كنیم . تمام شرور و نقصان‌ها را به خود اِسناد بدهیم ، هستی خودمان را سَپر نفس قرار بدهیم. كه تمام نقص‌ها به ما برسد و چیزی از نقص‌ها به تو نرسد. بالاترین تقوا ، همین تقواست در حقیقیت. كه انسان هستی خود را وِقایة ذات أقدس إله قرار بدهد، سَپر قرار بدهد كه هر نقصی است مال خود انسان است و هر كمالی است، مال ذات أقدس إله است. و خداوند اهل مغفرت است. یعنی شایسته است كه ببخشد . اهلیّت را هم دارد و احسان‌های او هم ابتدائی است.
"تَبْتَدِی بِالإحسانِ نِعَماً ."

نعمت‌های او مسبوق به پاداش نیست. همان گفتار معروف كه داد او را قابلیّت شرط نیست.
بلكه شرط قابلیّت داد اوست . ذات أقدس إله با یك فیض فقیر می‌‌آفریند، با فیض دیگر فقیر را پاسخ می‌دهد. مگر كسی به فقر خود پی نبرد و نخواهد و اگر كسی بخواهد، ممكن نیست ناامید و آیس برگردد.
چَشم دو بار اشك می‌ریزد. یك وقت در حال حزن و غم و یك وقت در حال نشاط و سرور است. آن خنكی و سردی را می‌گویند: (قُرّه) . هوای سرد را می گویند: (قار) . و اگر گفتند‌: قُرَّهُ العِیْن یا قُرَّهُ الأعْیُن و مانند آن، یعنی شاد باش و نشاط مَند بودن شما را مسئلت می‌كنیم كه شما مسرورانه اشك شوق بریزید. یعنی اشك خنك بریزید. و اگر كسی به سمت ذات أقدس إله حركت كرد، آنگاه مشتاقانه اشك شوق می‌ریزد.
ادامه دارد.....

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت سیزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم


"وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ كَرَمَاً ."
تو از گناه روی كرامتی كه داری می‌گذری . آنگاه در بخش دیگر سخن از حمد خدا بود كه عرض كرد:
"فَلَكَ الحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكْ ."
اینجا سخن از شكر خداست .
"فَمَا نَدرِی مَا نَشْكُرْ . أمْ جَمِیلِ مَا تَنْشُرْ أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر . أمْ عَظِیمِ مَا أبْلَیْتَ وَ أوْلَیْتَ. أمْ كَثِیرِ مَا مِنْهُ نَجَّیْتَ وَ عافَیْتَ ."
چهار علل از عوامل شكر الهی را بازگو می‌كند. عرض می‌كند : خدایا ! آن كارهای خوبی را كه مختصر بود، به لطف تو انجام دادیم . تو به ما دادی و اما به نام ما منتشر كردی. ما را نامور كردی. این زمینه شكر را فراهم می‌كند. فَلَكَ الشُّكْر . كارهای زشتی كه ما انجام دادیم ، آبروی ما را نبردی، مستور نگه داشتی. أمْ قَبِیحِ مَا تَسْتُر فَلَكَ الشُّكْر.

نعمت‌های بزرگی كه أبّلا كردی، اعطاء كردی، بدون استحقاق ما،
فَلَكَ الشُّكْر . خطرهای مهمی را كه ما را از آن گزند و آسیب رهائی بخشیدی، فَلَكَ الشُّكْر . همه این علل هست. اینها مانِعَهُ الخُلُّو است . جمع را شاید. درباره بعضی اشخاص هر چهار فضیلت هست . آنگاه عرض می‌كند: خدایا ! اگر كسی تو را محبوب خود نشان بدهد، تو می‌پذیری. نه تنها به عنوان بنده و عبد خالص و صالح می‌پذیری، به عنوان محبوب می‌پذیری . این كه فرمود: خدا مُحبّ شما می‌شود، شما محبوب خدا می‌شوید، فَسُوفَ یَأتِی الله بِقُومٍ یُحِبُّهُ وَ یُحِبُّونَ (1)، این بهترین فضیلت است برای انسان.
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلَیْك ."

گرچه در بعضی از نسخ همه اینها به صورت ضمیر خِطاب ذكر شده است، اما در بعضی از اینها ضمیر غیاب هست، در بعضی از اینها تلفیق .
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْكِ یا قُرَّهَ عِیْنَ مَنْ لا ذَلِكَ وَانْقَطَعَ إلِیْك ."
امّا در بعضی از نُسخ این چنین است:
"یا حَبِیبَ مَنْ تَحَبَّبَ إلِیْك یا قُرَّهَ مَنْ عِینِ مَنْ لاذِ بِكَ وَانْقَطَعَ إلِیْه."
به هر تقدیر اگر كسی خود را تحبُّب كند، اظهار محبّت كند به سمت تو، تو او را به عنوان حبیب می‌پذیری. به عنوان محبوب می‌پذیری. و اگر كسی به تو پناهنده بشود، تو
قُرًّهُ العِین او خواهی بود. (قُرَّهُ العِیْن) به معنای خنكی چَشم.

چَشم دو بار اشك می‌ریزد. یك وقت در حال حزن و غم و یك وقت در حال نشاط و سرور است. آن خنكی و سردی را می‌گویند: (قُرّه) . هوای سرد را می گویند: (قار) . و اگر گفتند‌: قُرَّهُ العِیْن یا قُرَّهُ الأعْیُن و مانند آن، یعنی شاد باش و نشاط مَند بودن شما را مسئلت می‌كنیم كه شما مسرورانه اشك شوق بریزید. یعنی اشك خنك بریزید. و اگر كسی به سمت ذات أقدس إله حركت كرد، آنگاه مشتاقانه اشك شوق می‌ریزد. در قرآن كریم دوبار سخن از اشك شوق ریختن است.

كه عدّه‌ای كه معارف الهی را درك می‌كنند،
تَری أعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَمْع (2). یك بار است . یك بار هم كسانی كه عازم جبهه بودند و تداركات صدر اسلام كافی نبود كه آنها را اعزام بكند، اینها ناامید می‌شدند، اشك می‌ریزند كه چرا به جبهه نرفتند. البتّه این اشك دوّم، اشك غم و اندوه است كه چرا به جبهه نرفتند. أنْتَ المُحْسِنُ وَ نَحنُ المُسِیئُون . تو محسنی و ما بَدكاریم . آنگاه عرض می‌كند:
"فَتَجاوَز یا رَبِّ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدَنَا بِجَمِیلِ مَا عِنْدَكْ ."
آنچه در نزد شما، زیبائی و جلال و جمال است. و آنچه در نزد ماست قبیح است و زشت.
خدایا! به حقّ آن زیبائی‌های نزدت از زشتی‌های ما بگذر .

"وَ أیُّ جَهْلِ یا رَبِّ لا یَسْعَهُ جُودُك أوْ أیُّ زَمانٍ أطْوَلُ مِنْ أناتِكَ وَ مَا قَدْرُ أعمالِنَا فِی جَنْبِ نِعَمِكَ‌ وَ كَیْفَ نَسْتَكْثِرُ أعمالاً تُقابِلُ بِها كِرامُكْ . بَلْ كِیْفَ یَضِیقُ عَلَی المُذْنِبِینَ مَا وَسَعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِكْ ."

عرض كرد: خدایا ! كدام جهل است كه جود تو توان بخشش آن را ندارد. و چه زمانی از قدرت تحمّل و تأنّی شما بیشتر است كه ما بگوئیم: اگر بیشتر از این صبر می‌كردی، بهتر بود. یا دیگران بیشتر از این توان صبر دارند! و اصلاً اعمال ما در جنب نِعَم تو چیست كه شكر بكنیم یا نكنیم . و چگونه اعمالی كه در مقابل كَرم توست، ما آنها را زیاد بشماریم، در حالی كه خود این عمل هم باز محصول كَرم توست. و از طرفی چگونه تبهكاران در تنگنا قرار بگیرند، در حالی كه رحمت تو بی‌انتهاست .
"رَحْمَتُكَ وَسِعَتْ كُلِّ شِیءٍ."

امیدواریم رحمت بی‌انتهای حقّ شامل همه ما بشود. از تباهی و تیرگی همه نجات پیدا كنیم.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكمُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه.
.....................


ادامه دارد.....

​1- سوره مائده/ آیه 54 ـ با تخلّص.
. 2- سوره مائده/ آیه 83
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعاى روز هیجدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَكاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِكُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِكَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین.

خدایا آگاهم نما در آن براى بركات سحرهایش وروشن كن در آن دلم را به پرتو انوارش وبكار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب قدر کدام شب است؟
در قرآن کریم آیه‏اى که به صراحت ‏بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمى‏شود. ولى از جمع‏بندى چند آیه از قرآن کریم مى‏توان فهمید که شب قدر یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو مى‏فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه‏.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر مى‏فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر مى‏فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده مى‏شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شب‏هاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار مى‏توان آن شب را معین کرد.

در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شب‏هاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت‏ به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکرار شب قدر در هر سال

شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالى که قرآن درآن نازل شد نیست ‏بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار مى‏شود. یعنى درهر ماه رمضان شب قدرى است که درآن شب امور سال آینده تقدیر مى‏شود. دلیل براین امر این است که:
اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکى از شب‏هاى قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولى تعیین حوادث تمامى قرون گذشته و آینده درآن شب بى‏ معنى است.

ثانیا: کلمه «یفرق‏» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم‏.» (دخان / 6 ) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را مى‏رساند و نیز کلمه «تنزل‏» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر / 4 ) به دلیل مضارع بودنش دلالت ‏بر استمرار دارد.

ثالثا: از ظاهر جمله « شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن‏.»( بقره / 185 ) چنین برمى‏آید که مادامى که ماه رمضان تکرار مى‏شود آن شب نیز تکرار مى‏شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست ‏بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار مى‏شود.
در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسى از ابوذر روایت‏ شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبى است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل مى‏شده و چون از دنیا مى‏رفتند نزول امر درآن شب تعطیل مى‏شده است؟ فرمود: « نه بلکه شب قدر تا قیامت هست.‏» (3)
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقایع شب قدر

الف- نزول قرآن
ظاهر آیه شریفه « انا انزلناه فى لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگى و دفعى بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجى است.
قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:
1- نزول یکباره در یک شب معین.
2- نزول تدریجى در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص) .

آیاتى چون «قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث ونزلناه تنزیلا.»( اسراء / 106 ) نزول تدریجى قرآن را بیان مى‏کند.
در نزول دفعى (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‏ها و آیات است ‏یک دفعه نازل نشده است ‏بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتى که درباره وقایع شخصى و حوادث جزیى نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‏اى دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتى درست در نمى‏آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‏اى که درباره‏اش نازل شده رخ دهد به طورى که اگر از آن زمان‏ها و مکان‏ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف مى‏شود و دیگر بر آنها تطبیق نمى‏کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلى که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»( هود / 1) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

ب- تقدیر امور
خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگى، وسعت ‏یا تنگى روزى، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر مى‏کند.
در آیه شریفه «انا انزلناه فى لیله القدر»( قدر / 1 ) کلمه «قدر» دلالت‏ بر تقدیر و اندازه‏گیرى دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» (دخان / 6 ) که در وصف شب قدر نازل شده است‏ بر تقدیر دلالت مى‏کند. چون کلمه «فرق‏» به معناى جدا سازى و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‏اى که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‏گیرى مشخص سازند. امور به حسب قضاى الهى داراى دو مرحله‏اند، یکى اجمال و ابهام و دیگرى تفصیل. و شب قدر به طورى که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم.‏» برمى‏آید شبى است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون مى‏آیند.

ج- نزول ملائکه و روح
بر اساس آیه شریفه « تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»( قدر / 4) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل مى‏شوند. مراد از روح، آن روحى است که از عالم امر است و خداى متعال درباره‏اش فرموده است « قل الروح من امر ربى‏.»( اسراء / 85 ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‏هاى مفصلى در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‏به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‏بسنده مى‏شود.

1- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتى شب قدر مى‏شود ملائکه‏اى که ساکن در «سدره المنتهى‏» هستند و جبرئیل یکى از ایشان است نازل مى‏شوند در حالى که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‏هایى را به همراه دارند.
یک پرچم بالاى قبر من، و یکى بر بالاى بیت المقدس و پرچمى در مسجد الحرام و پرچمى بر طورسینا نصب مى‏کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى دراین نقاط نمى‏ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام مى‏کند، مگر کسى که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‏خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (5)
2- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمى‏بینى خداى تعالى فرموده: «تنزل الملئکه والروح‏» پس معلوم مى‏شود روح غیر از ملائکه است. (6)

د- سلام و امنیت
قرآن کریم در بیان این ویژگى شب قدر مى‏فرماید: «سلام هى حتى مطلع الفجر.»( قدر / 5 ) کلمه سلام و سلامت ‏به معناى عارى بودن از آفات ظاهرى و باطنى است. و جمله «سلام هى‏» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهى تعلق گرفته است‏ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوى او روى مى‏آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابى جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‏ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضى از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.
البته بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه «سلام‏» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام مى‏دهند.

پى‏نوشت‏ها:
1- مجمع البیان، ج 10، ص‏519 .
2- تفسیر الدرالمنثور، ج‏6 .
3- تفسیر البرهان، ج‏4، ص‏488، ح‏26 .
4- فروع کافى، ج‏4، ص‏157، ح‏4 .
5- مجمع البیان، ج‏10، ص‏520 .
6- تفسیر برهان، ج‏4، ص‏481، ح‏1.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب نوزدهم:

اولین شب از شب‌های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم می‌خورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می‌شوند و به خدمت امام زمان علیه‌السلام مشرف می‌شوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض می‌کنند.

اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام می‌شود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعمالی که در هر سه شب مشترک است:

1- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.)

2- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد.

3- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد.

4- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید:

اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ.

ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله

ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِعلیٍّ

ده مرتبه: بِفاطِمَةَ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ

ده مرتبه: بِالحُسَین ِ

ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ

ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی

ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ

ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ

ده مرتبه: بِالحُجَّةِ.


پس از این عمل هر حاجتی كه داری طلب کن.

5- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر می‌شود منادی از آسمان هفتم ندا می‌کند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است.

6- احیا داشتن این شب‌ها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوه‌ها و وزن دریاها باشد.

7- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند.

8- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ...

 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعمال مخصوص هر شب قدر

شب نوزدهم:


1- صد مرتبه "اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه".

2- صد مرتبه " اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ".

3- دعای "یا ذَالَّذی کانَ..." خوانده شود .

4- دعای " اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ..." خوانده شود.




شب بیست و یکم:

فضیلتش زیادتر از شب نوزدهم است، و باید اعمال آن شب را از غسل و احیاء و زیارت و نماز، هفت قل هو الله و قرآن بر سر گرفتن و صد رکعت نماز و دعای جوشن کبیر و غیره در این شب به عمل آورد، در روایات تاکید شده در غسل و احیاء و جدّ و جهد در عبادت در این شب و شب بیست و سوم.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
تربیت اولیه علی (ع)

و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة،و ضعنى فى حجره و انا ولید،یضمنى الى صدره و یكنفنى فى فراشه...

(نهج البلاغه خطبه قاصعه)

ابوطالب پدر على علیه السلام در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود،او در تربیت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضیلت بار میآورد و از كودكى فنون سوارى و كشتى و تیر اندازى را برسم عرب بآنها تعلیم میداد.

چون پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم در كودكى از داشتن پدر محروم شده بود لذا آنجناب تحت كفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب برادر زاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود.

فاطمه بنت اسد مادر على علیه السلام و زوجه ابوطالب نیز براى نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم مانند مادرى مهربان دلسوزى كامل داشت بطوریكه در هنگام فوت فاطمه رسول اكرم صلى الله علیه و آله نیز مانند على علیه السلام بسیار متأثر و متألم بود و شخصا بر جنازه او نماز گزارد و پیراهن خود را بر وى پوشانید.

چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و بمنظور تشكر و قدردانى از فداكاریهاى عموى خود در صدد بود كه بنحوى ازانحاء و بنا بوظیفه حقشناسى كمك و مساعدتى بعموى مهربان خود نموده باشد.

اتفاقا در آن موقع كه على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مكه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یك خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشكال نبود لذا پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم على علیه السلام را كه دوران رضاع و كودكى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تكفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب كه پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میكرد پیغمبر و زوجه‏اش خدیجه نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابن صباغ در فصول المهمه و مرحوم مجلسى در بحار الانوار مى‏نویسند كه سالى در مكه قحطى شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعم خود عباس بن عبد المطلب كه توانگر و مالدار بود فرمود كه برادرت ابوطالب عیالمند است و پریشانحال و قوم و خویش براى كمك و مساعدت از همه سزاوارتر است بیا بنزد او برویم و بارى از دوش او برداریم و هر یك از ما یكى از پسران او را براى تأمین معاشش بخانه خود ببریم و امور زندگى را بر ابوطالب سهل و آسان گردانیم،عباس گفت بلى بخدا این فضل كریم وصله رحم است پس ابوطالب را ملاقات كردند و او را از تصمیم خود آگاه ساختند ابوطالب گفت طالب و عقیل را (در روایت دیگر گفت عقیل را) براى من بگذارید و هر چه میخواهید بكنید،عباس جعفر را برد و حمزه طالب را و نبى اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز على علیه السلام را بهمراه خود برد. (1)

نكته‏اى كه تذكر آن در اینجا لازم است اینست كه على علیه السلام در میان اولاد ابوطالب با سایرین قابل قیاس نبوده است هنگامیكه پیغمبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام را از نزد پدرش بخانه خود برد علاوه بر عنوان قرابت و موضوع‏تكفل،یك جاذبه قوى و شدیدى بین آندو برقرار بود كه گوئى ذره‏اى بود بخورشید پیوست و یا قطره‏اى بود كه در دریا محو گردید و باین حسن انتخابى كه رسول گرامى بعمل آورده بود میل وافر و كمال اشتیاق را داشت

البته مربى و معلمى مانند پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم كه آیه علمه شدید القوى (2) در شأن او نازل شده و خود در مكتب ربوبى (چنانكه فرماید ادبنى ربى فاحسن تأدیبى) تأدیب و تربیت شده است شاگرد و متعلمى هم چون على لازم دارد.

على علیه السلام از كودكى سر گرم عواطف محمدى بوده و یك الفت و علاقه بى نظیرى به پیغمبر داشت كه رشته محكم آن بهیچوجه قابل گسیختن نبود.

على علیه السلام سایه صفت دنبال پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم میرفت و تحت تربیت و تأدیب مستقیم آنحضرت قرار میگرفت و در تمام شئون پیرو عقاید و عادات او بود بطوریكه در اندك مدتى تمام حركات و سكنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.

دوره زندگانى آدمى بچند مرحله تقسیم میشود و انسان در هر مرحله باقتضاى سن خود اعمالى را انجام میدهد،دوران طفولیت با اشتغال باعمال و حركات خاصى ملازمه دارد ولى على علیه السلام بر خلاف عموم اطفال هرگز دنبال بازیهاى كودكانه نرفته و از چنین اعمالى احتراز میجست بلكه از همان كودكى در فكر عظمت بود و رفتار و كردارش از ابتداى طفولیت نمایشگر یك تكامل معنوى و نمونه یك عظمت خدائى بود.

على علیه السلام تا سن هشت سالگى تحت كفالت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى این بازگشت او را از مصاحبت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم مانع نشده و بلكه یك صورت تشریفاتى ظاهرى داشت و اكثر اوقات على علیه السلام در خدمت رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم‏سپرى میشد آنحضرت نیز مهربانیها و محبت‏هاى ابوطالب را كه در زوایاى قلبش انباشته بود در دل على منعكس میساخت و فضائل اخلاقى و ملكات نفسانى خود را سرمشق تربیت او قرار میداد و بدین ترتیب دوران كودكى و ایام طفولیت على علیه السلام تا سن ده سالگى (بعثت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم) در پناه و حمایت آنحضرت برگزار گردید و همین تعلیم و تربیت مقدماتى موجب شد كه على علیه السلام پیش از همه دعوت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم را پذیرفت و تا پایان عمر آماده جانبازى و فداكارى در راه حق و حقیقت گردید.



پى‏نوشت ها:

(1) فصول المهمه ص 15ـبحار الانوار جلد 35 ص .118

(2) سوره نجم آیه .

 

vitaminb12

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعاى روز نوزدهم ماه مبارك رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَكاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.

خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از بركاتش وآسان كن راه مرا به سوى خیرهایش ومحروم نكن ما را از پذیرفتن نیكىهایش اى راهنماى به سوى حـق آشكار
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت چهاردهم

بسم الله الرحمن الرحیم


در این دعای سحر ابوحمزه ثمالی كه از وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه نقل كرد منشاء اصلی دعا را معرفت می‌داند. و تداوم دعا را هم معرفت می‌داند. و ناامید نشدن هم مستند به معرفت است. عرض می‌كند:

"یا واسِعَ المَغْفِرَة یا باسِطَ الیَدَینِ بِالرَّحمَه."
ای پروردگاری كه مغفرت‌ات بی‌كران است و اگر بخواهی كسی را مورد تَفقّد قرار بدهی با كرامت تفقّد می‌كنی.
باسِطُ الیَدَین! گرچه خدا دست ندارد، ولی اگر كاری بكند و محبّتی بكند مثل این كه انسان دو دستی كاری را انجام بدهد این چنین می‌كند. این كه فرمود: یَداهُ مَبسُوطَتان، یَدی او ندارد تا بسط كند. ولی اگر كسی خواست نسبت به دیگری عطائی كریمانه داشته باشد، دو دستی چیزی را به او عطا می‌كند. خدا اگر خواست بنده‌ای را بنوازد دو دستی به او احسان می‌كند. او باسِطُ الیَدَین است. چنین بسطی كه برای ذات أقدس إله بازگو شد، آنگاه عرض می‌كند : خدایا! تو اگر مرا برانی از دَرت، ولی من دوباره برمی‌گردم .

به دلیل این كه در دیگری نیست. انسان اگر به عجز خود پی ببرد،
اول: بداند كه موجود نیازمندی است و بداند توان رفع نیاز در اختیار خود او نیست، دو : حلّ رفع نیاز به عهده غیر او هم نیست، سوم: تنها مبدائی كه می‌تواند نیازهای او را برطرف بكند خداست، چهارم : و خدا هم اگر كسی او را بخواند و بخواند اجابت می‌كند، پنجم: خوب چنین كسی یقیناً دعا می‌كند. لذا عرض می‌كند: خدایا! تو اگر مرا برانی و از فیض خاص‌ات محروم بكنی، من ناامید نمی‌شوم . دوباره برمی‌گردم .
"فَوِ عِزَّتِكَ یا سَیِّدِی لَوِنْتَهَرْتَنِی ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ وَ لا كَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِكَ لِمَا انْتَهی إلَیَّ یا سِیِّدِی مِنَ المَعْرِفَهِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكْ."

چون من می‌دانم راهی غیر از در خانه تو نیست دوباره برمی‌گردم. دلیلی ندارد كه ناامید بشوم ، چون نیازمندم . و دلیلی ندارد كه به غیر تو مراجعه كنم چون از آنها كاری ساخته نیست. و دلیلی ندارد كه به تو مراجعه نكنم . چون تو سرانجام می‌پذیری. و اگر چند لحظه طرد كردی حكیمانه است. بعد هم می‌پذیری .

"وَ أنْتَ الفاعِلُ لِما تَشآء تُعَذِّبُ مَنْ تَشآء بِمَا تَشآء كِیفَ تَشآء وَ تَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِمَا تَشآءُ كَیْفَ تَشآء ."
هر كاری را كه بخواهی انجام دهی و هیچ قدرتی نیست كه جلوی تو را بگیرد. چون هرچه در جهان امكان هست مصنوع توست. و هرگز مصنوع بر صانع خود حاكم نیست.

.....................


ادامه دارد.....

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی ... قسمت پانزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم


"وَ لا تُسألُ عَنْ فِعْلِكَ وَ لا تُنازَعُ فِی مُلْكِكَ وَ لا تُشارَكُ فِی اَمْرِكَ وَ لا تُضآدُّ فِی حُكْمِكَ وَ لا یَعْتَرضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ وَ لا یَعْتَرِضُ عَلَیْكَ اَحَدٌ فِی تَدْبیرِكَ لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر تَبارَكَ اللهُ رَبُّ العالَمِین."

عرض می‌كند: خدایا! تو از فعل‌ات مسئول نیستی. برابر آیه سوره مباركه انبیاء كه فرمود:
لا یُسئَلُ عَمَا یَفْعَلُون وَ مَا یُسئَلُون. (1)
سئوال گاهی در محور علل مادّی یا سُوری است. سئوال می‌كنند: آیا فلان چیز از چی ساخته شد یا چگونه ساخته شد. ذات أقدس إله چون بدون الگو جهان را آفرید و حكیمانه هم آفرید نمی‌توان سئوال كرد كه از كدام مادّه عالم را‌ آفرید. برای این كه مادّه‌ای در كار نبود و همه جزء مُنشئآت اویند. صورت از پیش ساخته‌ای هم نبود تا خدا كارش را برابر آن صورت بسازد، زیرا خدا فاطر است و بلیغ و بَدیع. و نوآور است و مورد سئوال هم قرار نمی‌گیرد. یعنی بازخواست هم نمی‌شود. زیرا آن قانونی كه برابر آن قانون كسی بخواهد خدا را بازخواست كند، آن قانون هم ممكن است و مخلوق خداست. و هرگز مخلوق بر خالق حاكم نیست. و هرگز نمی‌توان خدا را زیر سئوال برد‌. چون او كارهایش عین حكمت است، هرگز گزاف و جَزاف در حریم كار او و در قلمرو صُنع و خلقت او راه ندارد تا كسی بتواند بكند. جای سئوال نیست. در حقیقت سالبه به انتفاع موضوع است.
تدبیر امور مخلوقات هم در اختیار خداست. او كه منزّه از ضدّ است، مُبرّای از شریك است، منزّه از جَزاف و گزاف است دلیلی ندارد كه كسی به او اعتراض بكند. اصلاً او اعتراض پذیر نیست. چون این چنین است اگر كسی را براند برابر با حكمت می‌داند. لذا در این دعا امام سجاد عرض می‌كند: پروردگارا ! من آن معرفتی كه درباره تو دارم اگر یك بار یا ده بار مرا برانی، باز دوباره برمی‌گردم . برای این كه آن علل و عوامل نیایش و دعا همچنان پیش من هست.

اگر كسی بخواهد از جهت مبداء فاعلی و غائی سئوال كند، خدا كه فاعل همه اهداف است، دیگر نه مبداء فاعلی فائق دارد، نه مبداء غائی فائق، لذا لا یُسْئَلُ عَنْ مَا یَفْعَل. و مردم‌اند كه مورد سئوال قرار می‌گیرند. وَ هُمْ یُسْئَلُون . و هیچ كسی حقّ اعتراض ندارد برای این كه همه برابر حكمت او آفریده شدند. لَكَ الخَلْقُ وَ الأمْر.( اَمر) گرچه گاهی در قبال خلق است، به معنای عالَم امر استعمال می‌شود، ولی در اینگونه از موارد معنای جامع را دارد. یعنی هم عالَم امر در اختیار خداست مثل عالَم خلق، هم تدبیر عالم امر و خلق در اختیار خداست. لَكَ الخَلْق وَ لَكَ الأمْر . ( اَمر) یعنی تدبیر و اراده . همان طوری كه اصل آفرینش در اختیار ذات أقدس‌ إله است، تدبیر امور مخلوقات هم در اختیار خداست. او كه منزّه از ضدّ است، مُبرّای از شریك است، منزّه از جَزاف و گزاف است دلیلی ندارد كه كسی به او اعتراض بكند. اصلاً او اعتراض پذیر نیست. چون این چنین است اگر كسی را براند برابر با حكمت می‌داند. لذا در این دعا امام سجاد عرض می‌كند: پروردگارا ! من آن معرفتی كه درباره تو دارم اگر یك بار یا ده بار مرا برانی، باز دوباره برمی‌گردم . برای این كه آن علل و عوامل نیایش و دعا همچنان پیش من هست.
یعنی
1- انسان محتاج است ، 2- خود قدرت ندارد نیازهای خود را برطرف كند، 3- غیر خدا توانمند نیست، مشكلات انسان را برآورده كن، 4- تنها مبدائی كه توان حلّ نیاز انسان را دارد خداست، 5- خدا هم كارهایش برابر با حكمت است، 6- دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم و دعا نكنم و نخوانم و نخواهم یا به غیر خدا تكیه كنم .
در بخشی از دعاهای امام سجاد سلام الله علیه آمده است كه:
یا مَنْ لا تُغَیِّرُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یا مَنْ لا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الوَسائِل. یعنی پروردگارا ! تو كارهای حكیمانه انجام می‌دهی.
حتّی دعا كه یكی از بهترین وسائل است بخواهد در تو اثر بكند كه مسیر حركت را عِوض كنی، این چنین نیست . هیچ وسیله‌ای توان آن را ندارد كه حكمت خدا را تغییر، تبدیل و مانند‌ آن ایجاد كند. حكمت خدا با هیچ وسیله‌ای تغییرپذیر نیست . بنابراین كارهای او متن حكمت است. از این جهت كه متن حكمت است دلیلی ندارد كه من ناامید بشوم . آن گاه عرض می‌كند:
یا رَبِّ هذَا مَقامُ مَنْ‎ لاذِبِكَ وَاسْتَجارُ بِكَرَمِكَ وَ ألِفِ إحسانِكَ وَ نِعَمِكْ‌ .
من در یك منزلتی هستم كه هیچ پناهگاهی غیر از شما ندارم . فهمیدم كه مَلاذ و مَلجاء شمائی و مَلاذ و مَلجاء هم شمائی . جود و كَرم شما هم طوری نیست كه در تنگنا قرار بگیرد . عفو تو در مدار بسته ای نیست . فضل تو محدود نیست . رحمت تو محدود نیست . رحمت تو كم نمی‌شود من تنها تكیه‌گاه قصور ما صَفح قدیم و گذشت سابقه‌دار شماست.
و فضل عظیم و رحمت بی‌انتهای شماست. ما با چنین گمانی به درگاه شما آمدیم . ما را با خبر كنید؛ اَفَتُراكَ یعنی اَخْبِرنا یا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونُنا . ما با این گمان ‌آمدیم . شما هم كه فرمودی: أنَا إنَّ ظَنِّ عَبْدِیَ المُؤمِنِ بِی. من نزد گمان بنده‌ام هستم و گمان ما در این است كه شما ردّ نمی‌كنی. آیا مایه خَیْبَت آمال ما می‌شوی ؟ هرگز این چنین نیست . كَلّا . گمان ما این نیست كه ما را ترك بكنی. طمع ما هم این نیست كه شما انجام نگرفته ما را بیرون بكنی.

"إنَّ لَنَا فِیكَ أمَلاً طَوِیلاً كَثِیراً أنَّ لَنَا فِیكَ رَجآءَ عَظِیمَاً عَصَیْناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتُرَ عَلَیْنَا وَ دَعَوناكَ وَ نَحْنُ نَرْجُوا أنْ تَسْتَجِیبَ لَنَا فَحَقّق رَجآءَ نا مَولانا."
پروردگارا! ما یك مانعی داریم كه نمی‌گذارد به كرم تو راه پیدا كنیم و آن گناه است. خوب آن مانع را اوّل برطرف كن. گناهان را ببخش. ما یك تیرگی و تباهی در نهانمان داریم كه نمی‌گذارد به حرم اَمن تو بار یابیم. خوب آن تیرگی را به صفا مُبدّل كن. آن شرطی كه مفقود است حاصل كن. آن مانعی كه موجود است برطرف كن تا ما لائق بار یافتن بارگاه كرم‌ات را كَرَمت بشویم . إنْ شآءَ الله
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرِكاتُه
.....................
1.سوره انبیاء / آیه 23 1-

ادامه دارد.....

 

Similar threads

بالا