ضامن آهو (تاپیک ویژه امام رضاعلیه السلام )

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شاید برای شمام جالب باشه
میخواستم تاپیک بزنم کی مشهدیه یا کی قراره به زودی بره مشهد
به دعاتون احتیاج دارم
خیلی زیاد
خیلی زیاد

سلام خوش به سعادتتون دعا کنین آقا من رو هم بطلبه خیلی دلتگشم خیلی................

فوق العاده ممنوم
این دعا رو خیلی دوس دارم
حواسم نبود شما اهل مشهدین
خوش به سعادتتون




السلام عليك يا شمس الشموس
يا علي بن موسي الرضا
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

امشب واقعا احساس کردم بدون اینکه جسمم اونجا باشه زیارتت کردم چون آروم شدم

همون آرامشی که وقتی میام زیارتت بهم دست میده

یه حسی بین دلتنگی و امنیت

خدایا شکرت
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



داستان کرامتی از حضرت رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته بود و گل قشنگی در دست داشت. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم !


آیة اللّه حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانی تحصیلات خود را در اصفهان به پایان رساند. سپس به مشهد هجرت و امام جماعت مسجد گوهرشاد شد و در مدرسه علمیه «خیرات خان» تدریس فقه، حدیث، تفسیر و درس اخلاق داشت و در جمادی الثانی 1384 ق. رحلت نمود و در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.1
حجة الاسلام صالحی خوانساری در شب 21 ماه مبارک رمضان 1381 ش. در مصلای قدس شهر قم درباره شیخ حبیب اللّه گلپایگانی فرمودند:
خودم شاهد بودم که عده ای از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وی گرد آمده و از او خواستند تا برای آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارک خود را بر سر هر مریضی که می‌کشید، بدنش عرق می‌کرد و شفا می‌یافت.
آقای صالحی خوانساری، به نقل از یکی از مراجع تقلید کنونی، گفت: وقتی که فلسفه آن را از وی پرسیدم، در جواب فرمود:
مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت دربهای بسته حرم مطهر امام رضا علیه السلام می‌خواندم و همه روزه هنگامی که دربهای حرم را باز می‌کردند،2 اوّلین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت می‌کردم.
یکبار یک هفته مریض شدم، به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا علیه السلام افتاد. رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا! خودت می‌دانی که مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم؛ معذرت می‌خواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم!

شیخ حبیب اللّه می‌گوید:
یکباره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته و گل قشنگی در دست دارد و دو خادم جلوی امام ایستاده‌اند. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. اتاق پر از بوی عطر بود و همان دسته گلی که امام در خواب به من داده بود، در دستم بود و کاملاً بهبود یافتم.
بلند شدم طبق معمول همیشه، به جلوی حرم آمده و مشغول عبادت شدم تا اینکه درب حرم باز شد و مثل همیشه، اوّل زائر بودم. بعد از زیارت برای اقامه جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم. بعد از نماز دیدم عده ای از بیماران جواب کرده دورم را گرفته و می‌گفتند: «شیخ حبیب اللّه! از آن گل که امام علیه السلام به تو داده، به بدن ما بمال تا خوب شویم!» متوجه شدم که این افراد که در جریان نبودند حتماً امام رضا علیه السلام آنها را پیش من فرستاده است. از برگ گل به سر و صورت آنها مالیدم؛ متوجه شدم که بیماری آنها خوب شده، از آن زمان به بعد فقط همین دستم که با آن گل را گرفته بودم، مریضها را شفا می‌دهد.
آن مرجع تقلید بزرگوار می‌گوید: به شیخ حبیب اللّه گفتم: این گل را امام رضا علیه السلام به یکی از خادمین داد تا آن را به تو بدهد؛ از آن زمان به بعد دستت مریض، شفا می‌دهد. اگر خود امام رضا علیه السلام گل را به دستت می‌داد، چه کار می‌کردی؟
یک وقت شیخ حبیب اللّه چهره اش دگرگون شد و فرمود: واللّه اگر امام رضا علیه السلام خودش گل را به دستم می‌داد و دست مبارکش با بدنم تماس می‌گرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده می‌خورد، آن را زنده می‌کرد.

 

P a N a H

عضو جدید
کاربر ممتاز



داستان کرامتی از حضرت رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته بود و گل قشنگی در دست داشت. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم !


آیة اللّه حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانی تحصیلات خود را در اصفهان به پایان رساند. سپس به مشهد هجرت و امام جماعت مسجد گوهرشاد شد و در مدرسه علمیه «خیرات خان» تدریس فقه، حدیث، تفسیر و درس اخلاق داشت و در جمادی الثانی 1384 ق. رحلت نمود و در حرم مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.1
حجة الاسلام صالحی خوانساری در شب 21 ماه مبارک رمضان 1381 ش. در مصلای قدس شهر قم درباره شیخ حبیب اللّه گلپایگانی فرمودند:
خودم شاهد بودم که عده ای از بیماران لاعلاج بعد از نماز در مسجد گوهرشاد به دور وی گرد آمده و از او خواستند تا برای آنها از خدا شفا بخواهد. آن عالم وارسته دست مبارک خود را بر سر هر مریضی که می‌کشید، بدنش عرق می‌کرد و شفا می‌یافت.
آقای صالحی خوانساری، به نقل از یکی از مراجع تقلید کنونی، گفت: وقتی که فلسفه آن را از وی پرسیدم، در جواب فرمود:
مدت چهل سال تمام همیشه نماز شب را پشت دربهای بسته حرم مطهر امام رضا علیه السلام می‌خواندم و همه روزه هنگامی که دربهای حرم را باز می‌کردند،2 اوّلین کسی بودم که قبر مطهر آن حضرت را زیارت می‌کردم.
یکبار یک هفته مریض شدم، به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا علیه السلام افتاد. رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا! خودت می‌دانی که مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم؛ معذرت می‌خواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم!

شیخ حبیب اللّه می‌گوید:
یکباره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام رضا علیه السلام بر روی صندلی نشسته و گل قشنگی در دست دارد و دو خادم جلوی امام ایستاده‌اند. امام گل را به دست یکی از خادمین داد و فرمود آن را به من بدهد. همین که گل را به دستم داد، احساس بهبودی کردم. ناگهان از خواب بیدار شدم. اتاق پر از بوی عطر بود و همان دسته گلی که امام در خواب به من داده بود، در دستم بود و کاملاً بهبود یافتم.
بلند شدم طبق معمول همیشه، به جلوی حرم آمده و مشغول عبادت شدم تا اینکه درب حرم باز شد و مثل همیشه، اوّل زائر بودم. بعد از زیارت برای اقامه جماعت به مسجد گوهرشاد رفتم. بعد از نماز دیدم عده ای از بیماران جواب کرده دورم را گرفته و می‌گفتند: «شیخ حبیب اللّه! از آن گل که امام علیه السلام به تو داده، به بدن ما بمال تا خوب شویم!» متوجه شدم که این افراد که در جریان نبودند حتماً امام رضا علیه السلام آنها را پیش من فرستاده است. از برگ گل به سر و صورت آنها مالیدم؛ متوجه شدم که بیماری آنها خوب شده، از آن زمان به بعد فقط همین دستم که با آن گل را گرفته بودم، مریضها را شفا می‌دهد.
آن مرجع تقلید بزرگوار می‌گوید: به شیخ حبیب اللّه گفتم: این گل را امام رضا علیه السلام به یکی از خادمین داد تا آن را به تو بدهد؛ از آن زمان به بعد دستت مریض، شفا می‌دهد. اگر خود امام رضا علیه السلام گل را به دستت می‌داد، چه کار می‌کردی؟
یک وقت شیخ حبیب اللّه چهره اش دگرگون شد و فرمود: واللّه اگر امام رضا علیه السلام خودش گل را به دستم می‌داد و دست مبارکش با بدنم تماس می‌گرفت بعد از آن، مطمئن بودم دستم اگر به مرده می‌خورد، آن را زنده می‌کرد.

داستان زیبایی بود:gol:

چند سال پیش قرار بود با خانواده و اقوام بریم زیارت همه رفتن ولی من به یه دلیلی عمدا نرفتم از اون سال تا حالا هر وقت که میخوام برم بهم میخوره یا همه میرن و من قسمتم نمی شه برم:(

من دعوتشو پس زدم ،از اون سال تا حالا آرزومه که برم ولی...

دعا کنید شاید آقا قسمتم کرد و رفتم:cry:
 
آخرین ویرایش:

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
میدونم اگه بیام زیارتت خوب میشم
نه اینکه همه گره های زندگیم باز بشه نه
اما میدونم که آرامشم رو به دست میارم
دوباره مثل قبلنا فکر میکنم
راه میرم
نفس میکشم
نه مثل الان
بهت احتیاج دارم
به نشستن از شب تا صبح توی صحنت احتیاج دارم

 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
داستان زیبایی بود:gol:

چند سال پیش قرار بود با خانواده و اقوام بریم زیارت همه رفتن ولی من به یه دلیلی عمدا نرفتم از اون سال تا حالا هر وقت که میخوام برم بهم میخوره یا همه میرن و من قسمتم نمی شه برم:(

من دعوتشو پس زدم ،از اون سال تا حالا آرزومه که برم ولی...

دعا کنید شاید آقا قسمتم کرد و رفتم:cry:

تو هم مثل من دعا کن
ازش بخواه
با همه وجودت
مطمئنم درخواستتو رد نمیکنه
قسمتت که شد منو هم دعا کن
 

P a N a H

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو هم مثل من دعا کن
ازش بخواه
با همه وجودت
مطمئنم درخواستتو رد نمیکنه
قسمتت که شد منو هم دعا کن

من هر وقت هر چیزی رو خواستم و بهش متوسل شدم همیشه بهم داده جز این یکی رو...

چند سال ازش میخوام ولی با این حال ناامید نشدم

چشم شما هم منو دعا کنید
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

تو میدونی حالمو

میدونی فقط وقتی خوب میشم که بیام زیارتت

که توی صحنت راه برم

که دورکعت نماز بخونم همون جایی که هروقت اومدم نشستم و خیره شدم به گنبدت

بهم اجازه بده بیام

قسمت میدم به زائرای مخلصت

به خدای بزرگت


بریدم از همه چی

ناامیدم نکن
 

mech.shima

دستیار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
کاش آخرین باری که اومدم زیارتت
آخرین باری که به گنبدت نگاه کردم
اون دعا رو نمیکردم ...پشیمونم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا امام رضا (ع) دلتنگم...دلگیرم.....دعوتم میکنی..

.....

.......
سخت است یک رنگ ماندن

در دنیایی

ک مردمانش

برای پر رنگ ماندن

هزار رنگ میشوندیا امام رضا (ع) دلتنگم...دلگیرم.....دعوتم میکنی..

.....

.......
سخت است یک رنگ ماندن

در دنیایی

ک مردمانش

برای پر رنگ ماندن

هزار رنگ میشوند
 
بالا