صحنه ای که خیلی روی شما تاثیر گذاشته چی بوده ؟

[vahid.shirazi]

شده فیلم یا اتفاق عادی رو دیده باشید و خیلی روتون تاثیر گذاشته باشه ؟
برای ما هم بگید
فکر کنم حس خوبی باشه

 

[vahid.shirazi]

از خودم شروع میکنم. من دوتا رو میگم یکی یه فیلم به اسم دور از او (away from her) ; که واقعا عالی بود
در مورد یه پیرمرد پیرزن بود که زنه الزایمر گرفت و رفت خونه سالمندان و شوهرش رو دیگه نمیشناخت
و شوهر عاشقش بود وهر روز میومد بهش سر میزد.
پیرزنه توی خانه سالمندان عاشق یکی شد و می اومد برای شوهرش از اون میگفت
من عاشق بازی دوتاشون بودو ودیالوگ هایی که داشتن


یکی هم که خیلی برام دردناک بود یه بار توی اتوبوس یه زنه با کلی کاغذ ودفترچه پزشکی اومد . چشماش قرمز بود
پر رویی کردم و گفتم چی شده ؟
گفت برای تابستون پسر 14 ساله اش رو گذاشته توی یه مغازه خیاطی تا کار یاد بگیره
صاحب کار 40 ساله اش بهش تجاوز کرده و وقتی دیده که پسره بیهوش شده و.....
فرار کرده
الانم پسرش توی بیمارستان هست و میگه چون کل فامیل فهمیدن بیاد بیرون خودش رو میکشه
ادم دلسوزی هستم ولی اون لحظه احساس کردم میتونم با دستام گردن اون مرده رو بشکونم
حرفی نداشتم بزنم به زنه فقط سکوت کردم همین

 

[hamed-Gibson]

تو فیلم Brave Heart وقتی دارن دل و روده مل گیبسونو بیرون میکشن تا ازش اعتراف بگیرن ولی تو اون حال فریاد میزنه FREEDOM

 

[fire dragon]

صحنه بالا بردن وزنه توسط رضازاده

 

[ZEUS83]

اهنگ broken angel ارش و هلنا ، صحنه ای که ارش در انتهای ترانه تبدیل به نور میشه منو دیونه میکنه

 

[someone-x]

شخصی که بطری آبشو تو طبیعت رها کرد باعث شد به فکر محیط زیست بیفتم!!!!

 

[mehdix622]

اهنگ broken angel ارش و هلنا ، صحنه ای که ارش در انتهای ترانه تبدیل به نور میشه منو دیونه میکنه

خاك عالم بر سرم
چرا ديوانه ميشي
ريلكس ريلكس
ريلكس تر

 

[mehdix622]

تو فیلم Brave Heart وقتی دارن دل و روده مل گیبسونو بیرون میکشن تا ازش اعتراف بگیرن ولی تو اون حال فریاد میزنه FREEDOM

خيلي بدي
به من هزار تومن ضرر زدي
حالا من از كجا برم اون فيلمو پيدا كنم بخرم نيگاه كنم؟؟؟
بسه ديگه
مگه يه فيلمو چند بار ميبينن اخه






ازادي ي ي ي ي ي ي ي

انهم زير تبر جلاد
چه حالي ميده

اما خوشم اومد از عروس شاه
عجب كاري كرد

 

[afshin-18]

یه روز تو خواب دیدم روحم داره از بدنم جدا میشه خیلی حس خوبی بود

 

[mehdix622]

یه روز تو خواب دیدم روحم داره از بدنم جدا میشه خیلی حس خوبی بود

هه هه اينو باش
من يكبار روحم رفته بود بيرون از تنم
خودمو رو تخت ميديدم


واقعا حس خوبيه
اونفده خوشم اومده كه همين الان ميخام بميرم

 

[fire dragon]

توی فیلم سینما پارادیزو آخرین صحنه-
صحنه ایی که سالواتوره که الان حدوددا 40 سالشه
نشسته و تمامی صحنه هایی از فیلمها یی رو که تو بچگیش سانسور شده بود رو نیگا میکنه
یه حس نوستالژی غریبی به آدم دست میده
هربار که میبینم تو این صحنه واقعا متاثر میشم

 

[ZEUS83]

خاك عالم بر سرم
چرا ديوانه ميشي
ريلكس ريلكس
ريلكس تر

چون در اون صحنه موقعی روح ارش که مرده می بینه یک نفر دیگه هست که از عشقش حمایت کنه با خیال اسوده تبدیل به نور میشه . در واقع نشون میده یک عاشق واقعی بعد از مرگ هم نگران معشوقش هست

 

[Maryam.Silent]

فقط باید از فیلم باشه؟!

 

[mehdix622]

چون در اون صحنه موقعی روح ارش که مرده می بینه یک نفر دیگه هست که از عشقش حمایت کنه با خیال اسوده تبدیل به نور میشه . در واقع نشون میده یک عاشق واقعی بعد از مرگ هم نگران معشوقش هست

اخي

منتلب شدم


راستي ميريم شام بيرون
دعوتيم


چرا دير كردي
بيا ديگه

 

[fire dragon]

چون در اون صحنه موقعی روح ارش که مرده می بینه یک نفر دیگه هست که از عشقش حمایت کنه با خیال اسوده تبدیل به نور میشه . در واقع نشون میده یک عاشق واقعی بعد از مرگ هم نگران معشوقش هست

خوب این صحنه تو فیلم روح هم هست و خیلی حرفه ایی تر از اون ویدیو کلیپ ساخته شده
همونجا هم عاشق واقعی که فوت شده به معشوقش میگه بره دنبال زندگیش و باهاش وداع میکنه

 

[soha.soha]

صحنه های تکان دهنده زیاده اما یکیشو هیچ وقت فراموش نمیکنم
چند سال پیش توی بازار میوه فروشا بودم یه خانوم مسن به فروشنده گقت که 100 تومن خیار میخواد
فروشنده بهش گفت خانوم صد تومن که خیار نمیشه!!!!
هیچ وقت یادم نمیره چهره ی اون زنو توی اون لحظه!

 

[ZEUS83]

اخي

منتلب شدم


راستي ميريم شام بيرون
دعوتيم


چرا دير كردي
بيا ديگه

من رفته بودم سر خاک مهدی . حالم خوب نیست . خودت برو خوش بگذره

 

[Maryam.Silent]

وقتی بنر نتایج رای گیری ریاست جمهوری استانمو دیدم شاخام دراومد هنوزم هس

 

[ZEUS83]

خوب این صحنه تو فیلم روح هم هست و خیلی حرفه ایی تر از اون ویدیو کلیپ ساخته شده
همونجا هم عاشق واقعی که فوت شده به معشوقش میگه بره دنبال زندگیش و باهاش وداع میکنه

اره . اون صحنه هم خیلی شاعرانه و لطیفه . ولی در فیلم بعد از اینکه روح از دوستش انتقام میگیره و جون عشقشو نجات میده با اون وداع میکنه در اصل انتقام عامل موندن روح در این عالم بوده . اما در ترانه ارش ، عاشق وقتی می بینه معشوقش یکی رو داره که مرافبش باشه از این عالم میره. یعنی تا لحظه اخر نگران معشوقش بوده .

 

[fire dragon]

وقتی بنر نتایج رای گیری ریاست جمهوری استانمو دیدم شاخام دراومد هنوزم هس

شاخهای تو معلوم نیست
مثل گوشهای خیلی ها که هنوز مخملیه از نتایج انتخابات
ولی از رفتارشون میشه فهمید

 

[آراز ائل سس]

صحنه یه تصادف
هرگز از یادم نمیره

 

[fire dragon]

اره . اون صحنه هم خیلی شاعرانه و لطیفه . ولی در فیلم بعد از اینکه روح از دوستش انتقام میگیره و جون عشقشو نجات میده با اون وداع میکنه در اصل انتقام عامل موندن روح در این عالم بوده . اما در ترانه ارش ، عاشق وقتی می بینه معشوقش یکی رو داره که مرافبش باشه از این عالم میره. یعنی تا لحظه اخر نگران معشوقش بوده .

خوب اون عاشق میدونسته معشوقش میتونه با واقعیت کنار بیاد

 

[#parisa#]

صحنه ای که روی من خیلی تاثیر گذاشت فیلم نبود
مال وقتی بود که من سر یه جریان خیلی مسخره تا مرز جنون پیش رفته بوده بودم

که از پنجره کلاس یه دختری رو دیدم که روی ویلچر نشسته بود پدرش و برادرش داشتن سعی میکردن با سختی از پله های حیاط ببرنش پایین تا سوار ماشینش کنن
جالبتر اینکه بعدا فهمیدم 5 سال پیش یکی با ماشین به دختره میزنه و در میره
الانم دختره داره 7ترمه درسشو تموم میکنه با معدل 18

 

[yalda_2010]

سریال ترکیه که الان پخش میشه به اسم fatmau gulen suche ne???

 

[ZEUS83]

خوب اون عاشق میدونسته معشوقش میتونه با واقعیت کنار بیاد

نوچ. عاشق باید شرط عاشقی رو بجا بیاره . هر معشوقی میتونه با واقعیت مرگ عاشق کنار بیاد . اما لحظاتی در زندگی انسانها هست که غم فراق مثل یک کوه رو سرت خراب میشه اون موقع ها هیچ چیز تو دنیا نمیتونه ارومت کنه .

 

[ZEUS83]

صحنه یه تصادف
هرگز از یادم نمیره

امان از این تصادف ها . من صحنه دو تا تصادفو نمیتونم به یاد بیارم . یکیو که ندیدم و فقط شنیدم و هرچی سعی کردم تو مغزم بازسازیش کنم نتونستم و دومی صحنه تصادف خودمو که هیچی یادم نمیاد .

 

[آراز ائل سس]

بچه ها این شعر رو تا تهش بخونید این بیشترین تاثیر رو روم میزاره و هر وقت بخونم ناخود آگاه گریم میگیره
آی قــصــــه قــصــــه قــصــــه
نــــون و پنیـــــــر و پسـتـــــه


یــــک زن قـــد خـمـیــــــــــده
روی زمیـــــــن نشـسـتــــــه
یــــک زن قـــد خــمیــــــــــده
یـــــــــک زن دلشــکسـتـــــه
کـــه چــادرش خــاکیـــــــه
روی زمیـــــــن نــشسـتـــــه
دست میذاره رو زانــــــــوش
زانـــــوشــــو هی میمالــــه
تندتند میـگه یا علــــــــــــی
درد میــــــکشـــــه مینالــــه
شـکسـتــــه و تـکیـــــــــــده
صــــورت خیــس و گلفـــــام
دست میکشه روی قبــــــــر
قبـــــــر شهیـــــــد گمنـــــام
آب میـــــریـــزه روی قبــــــــر
با دستـــــــــای ضعیـفــــش
قبـرو مـیشــــــــوره و بـعــــد
دست میکنه تـــو کیفـــــش
از تـــــو کـیفش یـه جـعبــــه
خــــرما میـــــاره بیـــــــــرون
میـــــــذاره روی اون قبــــــــر
بــهش میگه مادرجـــــــون
به قربـــون بـی کسیـــــــــت
چـــــــــرا مــــــادر نـــــداری؟
پنج شنبـــــــه هـا بــــه روی
پــای کــــی سر میــــذاری؟
بابات کجاســـت عزیــــــزم؟
بــــــــــــرادرت خـــــــواهرت؟
حــرفــــی بزن عــزیــــــــــزم
منــــــم جـــــــای مـــــــادرت
نیـــگا نــکن کــــه پیـــــــــرم
نیــــــگا نــــــکن مریضــــــــم
تو هم عین بچّــــه مــــــــی
بچـــــــــه بــــــی نشونــــــم
همون که رفت و با خـــــــود
بــــــــرده گرمــــــی خونـــــم
میـــــــزنه زیــــــر گریـــــــــــه
ســـــرش رو تکون میـــــــده
درمیـــــــاره یــه عکســــــی
از کیفش نشــــــون میــــده
عکســـــو میبوسـه و بــــــعد
میــــــــذاره روی ســـــرش
عکـــــــس بچـه خوبــــــــش
عــــکس علــــــــــی اکبرش
تو هم عین بچّــــه مــــــــی
بچـــــــــه بــــــی نشونــــــم


همون که رفت و با خـــــــود
بــــــــرده گرمــــــی خونـــــم
همون که آخرین بــــــــــــــار
وقتــــــی که ترکـــــم می کـرد
نذاشت بـــرم دنبالـــــــــــش
گفت که مامان تــو برگـــــرد
بــــــــــرو کنــــــــــــــار بـابـا
نمــــــی تونــــــه راه بیـــــاد
من خودم دارم میـــــــــــــرم
اونــــــه که تو رو مـــی خواد
گریه ش یهــــو بند میــــــــاد
فکـــــــر میکنــــه و با مکـــث
بغض میــــکنه دوبـــــــــــــاره
خیـــره میشه به اون عکس
دلــم رضــــــا نمـــــــــــی داد
ولـــــــــی بـــــه خـــاطـر اون
دیگه پی اش نـــــرفتــــــــــــم
گفتـــــــم برو مــــــادرجــــون
صورت مـــــن رو بوســــــــــید
بـــــرگشتـــــش و دویــــدش
لبخنـــد زدم زورکـــــــــــــــــی
ســـــــر کــــــوچه رسیــدش
تحملـــــــم تـموم شــــــــــــــد
بــــــه دنبالـــــــش دویــــــدم
ولـــــــــی دیــگه بچـــــــــــه مو
ندیـــــــــــدم و ندیـــــــــــــدم
وقتــــــی رسیدم خونــــــــــــــه
بــابــای پیــــــــــرمــــــــردش
یواشــی زیــــــــر پتــــــــــــــــــو
داشتـــــش گریه میــکردش!
چه شبــــــــــها که به یــــــادش
با گریـــــــــه خوابم می بــرد
باباش چقــــــــدر زورکــــــــــــی
بغضشــــو فرو مـــی خــورد
لـبخنـــــــــدهای زورکــــــــــــــی
اون بغض هــــــای پیرمــــــرد
کارشـــــــو آخــرش کـــــــــــــــرد
مــرد خونـــــم سکتـــه کــــرد
الهـــــــــــــی که بمیـــــــــــــــرم
چشماش به در سفید شــد
آخر نفهمیـــــــــد علـــــــــــــــی
اسیــــــــره یا شهیــــد شـــد
ســــــــــــــــرت رو درد آوردم؟
بگـــــــم بــــــازم یا بســـــــه؟
آخ الهـــــــــی بمیــــــــــــــــــرم
سنگــــــت چـــــرا شکستـــه؟
عـــــــــیب نـــداره مــــــــــــادرم
یه کمــی طاقــــــــت بیـــــــــار
یــه کار نـــــــــــــو دستمــــــــــه
دنـــدون رو جیـــــــگر بــــــــذار
سرویســـــــه نــو عروســــــــــه
دختـــــــــر عـــــــذرا پیــــــــــره
تمــــــــــوم بشه ، یه پولـــــــی
دســــــت منــــــو میگیــــــــره
یـــــه سنگ قبر خوشـــــــــــگل
خــــــــودم بـــرات میــــــــــارم
با فاطمـــــــــــه میــــامــــــــــــو
رو قبـــــــــر تـــــــو میـــــــذارم


گفتم راستـــــــی فاطـــــــــــمه
رفتـــــــــه به خونـــــه بخـــــت
خیلـــــــــی خونــدم توگوشش
راضــی شدش خیلی سخت
اون نامـــــزدعلـــــــــــــی بــــود
همیـــــــــن علــــــــی اکبــرم
عینهـــــــو دختـــــــــرم بــــــــود
صـــــــدام میـکرد مـــــــــادرم
راستــــــــــــی تو زن گرفتـــــی؟
یا که هنـــــــــوز نامـــــــزدی؟
کاشکی مــــــادرت مـیگفـــــــت
هیچ وقت بهش قـول نـــــدی
راستــــــــی یادم رفت بگـــــــم
از دختــــــــــــرم بهــــــــــــاره
اونم شـــــوهر کرد و رفــــــــــت
شوهرشـــــــو دوســــت داره
خواســـــــتگارکه زیاد داشـــــت
ولـــــی جـــــواب نمــــی داد
میگفت عروســی باشــــــــــــه
وقتــــــــی داداشــــــم بیــاد
بـــــــــــــرای ازدواجـــــــــــــــش
داشتـــش خیلی دیر میشد
به پــــای باباش و مــــــــــــــــن
اونــــــم داشت اسیر میشد
همسنگــــــــر علــــــــــی بـــود
دامــــــــاد و میـــــــــگم ننــه
بــــرای مــــــن از علــــــــــــــی
یــــــــه حرفهایـــــــی میزنـه
میــــــــــگه شــــب حـمله بــود
تــــــــو خیبــــر و تو مجنــون
میــــــــــون تیـــــر و تـــرکــــــش
تــــــــو اون گلولــــــــه بارون
یــــــــه ترکــــــــــش خمپـــــــاره
خــورده تـــــــوی گردنــــــش
دیگه تــــــــــو اون شلوغـــــــــی
بچـــــــــــه ها ندیدنـــــــــش
همه اش چــــرا تو حرفـــــــــــام
یاد علــــــــی می افتــــــــم
کجا بودیــــــــــــم عزیــــــــــــــزم
دختـــــرمــــــــو می گفتـــــــم
کنــــــــار ســـــــــفره عقـــــــــــد
وقتــــــــی اونو نشــــونـــدن
یادم نمیره هــــــــــیچ وقـــــــــت
وقتـــــــی خطبـــه رو خوندن
وقتــــــــــی که گفتــــــــن عروس
رفتـــــــــــه که گل بچینـــــــه
با گریــــــــه گفت که رفتــــــــــــه
داداششـــــــــــو ببینــــــــــه
دوبـــــــــــاره و ســــــــــــه بــاره
جلـــــــــوی چشـــــم دامـاد
تمــــــام جبهـــــه رو گشـــــــت
گریـــــــه کرد و جـــــواب داد
رویـــــــــــم سیــاه مـــــــــــادرم
ســــــــــــــــرت رو درد آوردم
آخ آخ ، راستــــــــــــی ببینــــم
قـــــــــرص قلبمـــــو خــوردم
بغضــی کـرد و دستــــــــــــــای
لرزونـــــــــو کرد تو کیفــــش
دســـتـــــــــای پینــه بستـــش
اون دستــــــــای ضعیفـــش
دست هایــی که جــــــــــا داره
آدم بــــــــــراش جـــــون بده
اون دستـــــای ضعیفـــــــــــــش
کـــــــه عرشـــو تکــون میده
اون دستـــــــای ضعیفــــــــــــی
کــــــــه پرشـــــــده ز پینـــــه


اون دستــــــای ضعیفــــــــــــی
کـــــــــــه مـــــــرد آفرینــــــــه
دســـــت گذاشت رو زانـــوش
همـــــون کوه عشق و صبـــر
با یاعلــــــــــــــــــی بلند شـــد
بلنــــد شــــــد از روی قبــــر
گفت دیـــــگه بــاید بــــــــــــرم
قرص هامــــــــو نخـــــــوردم
حـــــلال بکـــــــن عزیــــــــــــزم
ســــــــــــــــرت رو درد آوردم
بازم مــــــــــــــیام کنـــــــــــارت
عزیزکـــــــــم شنیـــــــــدی؟
تــــــو هم عین بچه مـــــــــــی
بـــــــــوی اکبــــــرو میــــدی
هــــــــی اشــــــــکهای پیــرزن
زصورتـــــــــش میچکیـــــــد
دور شــــــــد از ســــــر قبــــــــر
ســــــــر قبــــــــر اون شهید
شهیدی که سکتـــه کــــــــــرد
بـــابـــای پیرمــــــــــــــردش
خواهر اون وقت عقــــــــــــــد
همـــــــه ش گریه میکردش
اون که تا حــــالا غیـــــــــــر از
فاطمــــه مــادر نداشـــــــت
تیرخــــــورده بود گردنـــــــــش
روی تنـــــش سر نداشــــت
دستـــــهای اون شهیــــــــــد
بــــه پشــت مــــادرش بـود
مـــــادر نفهمیــــــــــــد که اون
علــــــــی اکبـــرش بــــــود
مـــــادرو همراهــــــــــــی کرد
گفــــــــت که مهربونــــــــم
غصـــه نـــــخور مـــــــــــــادرم
تمامشــــــو مـــی دونـــــم
آی قــصـــه قــصـــه قــصـــه
نــــون و پنیـــــــر و پسـتــــه
خواهــــــری که با گریـــــــــــه
ســــــــر سفره نشستـــــه
یــــــک زن قـــد خمیـــــــــــده
ســــنگ قبــــر شکستـــــه
گریــــــــه هـــای پیرمــــــــــرد
بگـــــــــم بازم یا بســـــــــه؟

 

[hamed-Gibson]

خيلي بدي
به من هزار تومن ضرر زدي
حالا من از كجا برم اون فيلمو پيدا كنم بخرم نيگاه كنم؟؟؟
بسه ديگه
مگه يه فيلمو چند بار ميبينن اخه






ازادي ي ي ي ي ي ي ي

انهم زير تبر جلاد
چه حالي ميده

اما خوشم اومد از عروس شاه
عجب كاري كرد

شاهکاری بود واسه خودش "ویلیام والاس اسکاتلندی"

دومین فیلم و صحنه هم صحنه از سکانس های آخر فیلم آخرین سامورایی با بازی تام کروز هستش
1-لحظه ای که زن شخصی که تام کروز شوهرشو کشته لباس رزم تام کروز رو که متعلق به شوهر مرحومش هست رو میپوشونه(اصالت روح سامورایی)
2-آخرین لحظه نبرد که رئیس سامورایی ها ننگ شکست رو نمیپذیره و با کمک تام کروز خودکشی میکنه تا افسانه سامورایی رو جاودانه کنه

سومین فیلم و سکانس مربوط به 10 دقیقه آغازین انیمیشن UP هست که گذر عمر مرد و زن رو روی یک تپه نشون میده
کلا اون لحظات رو گریه کردم

 

[mamad 70i]

یه بار من داشتم قبض روح میشدم و تمام امواتم اومدن بالای سرم و منو راهنمایی میکردن...خیلی ترسناک بود.از اون موقع سعی کردم جبران کنم.
بعد یه بارم توی عاشورا وسط سینه زنی یکی آیه ای که اقا امام حسین (ع) رو خوندن رو خوند.و عجیب راهمو عوض کرد

 

[mahgool]

V for Vendetta فیلم زیاد دیدم که روم تاثیر گذاشته یا صحنه های زندگی یا کتاب ولی این فیلم الان یادم میاد خیلی فیلم قشنگی صحنه هایی داره شاید همه ما بار ها بارها تو زندگیمون بهش بر بخوریم یک جای از فیلم هست که Natalie Portman داره با ترس مقابله میکنه بعد میره زیر بارون و خیلی با احساس میگه خدا تو بارون واقعا اون صحنه اش خیلی بهم حال داد
هنوزم بعد زا این فیلم بارون میاد یاد اون حرفش میفتم