شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الان انسان عبادت بی ولایت حقه بازیست
اساسه مسجدش بت خانه سازیست

چرا دشمن نمی خواهد بداند
وضوی بی ولایت اب بازیست

عید بر شما و خاواده ی محترمتان مبارک

انشاله باهم جشن ظهور حضرت مهدی روحی فداه رو بگیری

فقط حیدر امیر المومنین است
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/statusicon/wol_error.gifاندازه ی اين عكس تغيير داده شده است. برای ديدن كامل عكس اينجا را كليك كنيد. اندازه ی عكس اصلی 1024x768 است. http://www.www.www.iran-eng.ir/images/statusicon/wol_error.gifاندازه ی اين عكس تغيير داده شده است. برای ديدن كامل عكس اينجا را كليك كنيد. اندازه ی عكس اصلی 1024x768 است. http://www.www.www.iran-eng.ir/images/statusicon/wol_error.gifاندازه ی اين عكس تغيير داده شده است. برای ديدن كامل عكس اينجا را كليك كنيد. اندازه ی عكس اصلی 1024x768 است.
 

sadegh1987

عضو جدید
وصیت نامه شهید مهندس عبدالکریم آقائی وندا

بسم الله الرحمن الرحيم
شهادت مى دهم كه لا الله الا الله و محمد رسول الله و على ولى الله. اين متن وصيت نامه اين بنده سراپا گناه آلود به برادران مسلمان و موًمن خودم مى باشد. رسم بر اين است كه كسى که به سفرى مى رود سفارشات خود به بازماندگانش بنمايد چونكه معلوم نيست در آن سفرچه بر سر فرد مى آيد . ما هم هدفى را انتخاب كرده ايم كه ان شاءالله خالصانه براى خدا باشد و به سوى آن مى رويم انتهاى سفر معلوم است ، (شهادت ). ولى معلوم نيست كه بر سر ما چه مى آيد كه آيا خداوند اين بنده رو سياه گناهكار را به درگاه خود مى پذيرد يا نه و آيا ما لياقت آن را داريم يا نه و شايد هم در اين سفر پرمخاطره عضوى از اعضاى ما لياقت پيدا كند و در راه خداوند تبارك و تعالى قربانى شود ، كه اى كاش ما لياقت آن را داشته باشيم و شايد كه اين بنده آن قدر گنهكار باشد كه حتى لياقت زخمى شدن هم نداشته باشد به هر حال خود را مى سپاريم به خداوند تبارك و تعالى و رهسپار مى شويم و اين را بدانيم كه زندگى سفر كردن است و غير از سفر چيزى نيست، سفر از نقص به سوى كمال و اى كاش كه ما به كمال واقعى برسيم .
برگرديم به اصل موضوع كه سخن به درازا كشيد .اى برادران من رفتم به سوى سرنوشتى كه خود انتخاب كرده ام اگر در اين راه فداى هدفم شدم هيچ باكى نيست، پس اگررفتم و باز نگشتم بر من تاًسف مخوريد بلكه برايم دعا كنيد كه برادر به دعاى برادر خود
ادامه...
 

sadegh1987

عضو جدید
سخت محتاج است . پس ما را در نمازهايتان ، در نماز شب هايتان در عبادتتان فراموش نكنيد .
اى برادران من عازمم پس بگذاريد كه قبل از رفتن سفارشاتم را به شما برادران عزيزم بكنم من با شما بيش از شش هفت ماه نيست كه آشنا شدم شما را خيلى صميمى يافتم. برادران، برادر بر برادر حقى دارد كه واجب است اداى آن. حق برادر بر برادر آن است كه در غم او و شادى او شريك باشد، پشتيبان و تكيه گاه برادرش باشد ، برادرش به داشتن اوافتخار كند ، ولى اى حيف كه ما برادرمان را دشمن خود پنداشتيم به او فحش و ناسزا گفتيم ،پشت سر او غيبت كرديم به او سوءظن برديم و به اين عمل خودمان افتخار كرديم، به برادرمان مانند يك دشمن نگريستيم او را به مسخره گرفتيم و سخت در اشتباه بوديم و نفهميديم ، جهالتمان ما را كور كرد ، ما را كر كرد. جهالتمان و غرورمان چشم و دلمان را كور كرد و واقعيت را نديديم ، اى واى بر ما سخت در جهالت بوديم و نفهميديم ، اى واى بر ما كه بر خود مغرور شديم در حالى كه حيوانى بيش نبوديم .
خداوندا، ما را ببخشاى بر اين جهالتمان ، ببخشاى ما را بر اين غرورمان. خداوندا، من نمى دانم كه اين كلمات را چگونه بر زبان جارى كنم . خداوندا، ببخشاى من نمى دانم جز اين كلمه چه بگويم چون چيزى براى گفتن ندارم چون تقصير كار خود هستم .
خداوندا چه بگويم ، يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريم
اى برادران، بيائيد از كارهاى گذشته توبه كنيم از برادرانمان معذرت خواهى كنيم كه اين دنيا چند صباحى ديگر پا بر جا نيست و اين دنيا باقى نيست كه دل خوش به آن كنيم .
ادامه...
 

sadegh1987

عضو جدید
اى برادران، شما را به خون شهيدان ، شما را به دست ها و پاهاى بريده معلولين ، شما را به امام زمان قسم مى دهم كه بيدار شويد از اين خواب غفلت بيدار شويد ، خدا را به ياد بياوريد ، اين قدر خود را به خواب نزنيد . ببينيد كه ديگر وقتى نمانده قيام كنيد بر عليه خودتان كه مرگ نزديك است ، به اسلام روى آوريد كه دين حق است . اى برادران اگر درك مى كنيد و اگر پشيمان شديد از كارهايتان بر خود بگرييد كه در قبولى توبه، گريه است ، گريه كنيد بر خودتان كه شايد اين اشك هايتان آتش جهنم را بر شما سرد گرداند . گريه كنيد كه شايد به سبب يك مو وارد بهشت شويد بگرييد كه شايد عشق خداوند و نور ايمان در دلتان روشن شود .
از اينكه وقتتان را گرفتم معذرت مى خواهم ، من كه وجودم مثمر ثمر نبود شايد اين وصيت نامه اثرى بگذارد ، به هر صورت در اين آخرين لحظات از شما تقاضاى عفو و بخشش دارم اى برادران برايم دعا كنيد ، دعا كنيد كه خداوند ما را به راه راست هدايت كند در اين آخر باز هم مى گويم كارى نكنيد كه امام زمان از ما ناراحت شود كم با گناهان خودمان تن امام زمان را ريش ريش كنيم كم پيامبر را از خودمان برنجانيم ، كم ائمه را برنجانيم . در پايان از شما التماس دعا دارم كه خداوند به دعاى برادر انسان، برانسان رحم مى كند .
گر در طلب گوهـر كانــى،كانـى
گر زنده به بوى وصل جانى،جانى
فى الجمله حديث مطلق از من بشنو
هر چيز كه در جستن آنى ،آنی
الحقیرعبدالکریم آقائی 31 /02/1363
 

sadegh1987

عضو جدید
دل نوشته شهید دکتر مصطفی چمران که برای مادرش نوشت ولی هیچ وقت مادرش آن را ندید:

{ای مادر هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می گفتم تو حاضر شدی وهنگام خداحافظی گفتی( ای مصطفی من تورا بزرگ کردم .باجان وشیره خود تو را پرورش دادم واکنون که می روی از تو هیچ نمی خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم،فقط یک وصیت می کنم وآن اینکه خدای بزرگ را فراموش نکنی.)) ای مادر،بعد از بیست دوسال به میهن عزیز خود باز می گردم وبه تو اطمینان می دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم.عشق او آن قدر با تار وپود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود.}
 

شاهد

عضو جدید
l

l

مجروح شده بودم . نزدیک صبح با آن حال، خود را به خط دشمن رساندم. برادرم را دیدم که سالم است، تیمم کردیم و نماز صبح را خواندیم. خیلی از مجروحین و شهدای ما آنجا بودند. من به چشم خودم دیدم کسی را که شهید شده بود و قلبش بیرون آمده بود و البته هنوز در حال جان دادن بود. این صحنه ها در روحیه ی ما تاثیر نداشت، چرا که ما به ادای تکلیف فکر می کردیم و بس.

من صحنه ای را دیدم که گلوله ی تانک به سر شهید قنبر علی بیگلری اصابت کرد و سر را از تن او جدا نمود. دیدن و یادآوری این صحنه ها بسیار سخت است ولی ما در آن لحظات فقط به فکر ادای تکلیف بودیم.
 

شاهد

عضو جدید
احمد در كلام حاج قاسم

احمد در كلام حاج قاسم

احمد تداعی گر رفتارهای جنگ بود قطره ای از دریا چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۱۴
شهید حاج احمد کاظمی در بیان حاج قاسم سلیمانی
هیچوقت فكر نمی كردیم بنا باشد ما برای احمد صحبت كنیم، خاك برسرما كه امروز ما زنده ایم و احمد در میان ما نیست و من برای او بناست صحبت كنم، این هم یكی از رسمهای روزگار است. پسر شهید احمد یك جمله قشنگی می گفت روز شنیدن خبر احمد گریه می کرد، زمزمه می كرد با خودش و می گفت: «هی ما را لوس كردی، به خودت عادت دادی، حالاما چه باید بكنیم». شاید در نبود شهید كاظمی بهتر می شود از او حرف زد.، دیگه نیست بگوید: «ول كن پسر، خوشت می آید»، می گفت: حال می كنم وقتی دژبان ها جلوی مرا می گیرند، هل می دهند، دلم می خواهد به من بگویند چكاره ای؟
كسی هر وقت یك عزیزی را از دست می دهد، یكسال، دوسال یا چهل روز به یادش هست، ازش اسم می برد، كمتر اتفاق می افتد یك مدت طولانی آدم درگیر كسی بشود كه از دست می دهد، 19 سال احمد، حسین حسین می كرد به یاد شهید خرازی. هیچ جلسه ای، هیچ خلوتی، جلسه رسمی، جلسه دوستانه، جلسه خانوادگی، مسافرتی وجود نداشت كه او یاد باكری و خرازی و همت و این شهدا را نكند.
هیچ نمازی ندیدم، كه احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نكند وپیوسته این ذكر: «یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی » ورد زبان احمد بود وبعد گریه می كرد.

عجیب بود هر كس به دلایلی در غم احمد ناراحت است، یك كسی می گوید: «حیف شد این شخصیت با این جایگاه، با این تأثیرش، از بین ما رفت»، یك كسی وابستگی دوستی، فامیلی و غیره داشت، به هر صورت غم احمد همه را غمگین كرد و از دست دادن احمد همه را ناراحت كرد، اما آن چیزی كه بچه های جبهه با احمد دلخوش بودند و با رفتن او غمگین شدند این بود كه، احمد تداعی رفتارهای جنگ بود، تداعی خلوص، صفا، پاكی، صداقت بود.
وقت سخن با احمد ناخودآگاه آدم را به یاد خرازی می انداخت، به یاد همت می انداخت، حیای احمد آدم را به یاد آن انسان پر از حیای جنگ می انداخت، لذا امروز كه احمد را از دست دادیم انگار یك یادگار از همه یادگاران جنگ را از دست داده ایم، آن كسی كه از همه ارزشهای جنگ نشانه ای در خود داشت از دست داده ایم، به همین دلیل هم پیوسته خودش را محاسبه می كرد، پیوسته خودش را سرزنش می كرد، پیوسته بی قرار بود، در مسئولیت با لبخند و گل استقبال شد و هر كجا از مسئولیت خارج شد (در سنگری به سنگری) با اشك بدرقه شد، لشكر 8 نجف را ترك کرد و مردم كردنشین كردستان را از انزوا خارج ساخت، پس از آن به نیروی هوایی رفت، وقتیكه می خواست خارج شود، شما دیدید تكه هایی از این فیلم را با اشك و غم دوستانش بدرقه شد، آمد نیروی زمینی، یک امید بزرگی برای سپاه در نیروی زمینی ایجاد كرد، هیچ كس نیست قضاوت كند كه هر یك از این مقامها احمد را بالا برد، به احمد افتخار داد، بالعكس بود، فرماندهی لشكر نجف اشرف به احمد چیزی نیفزود كه حال كه او بنیانگذار لشكر نجف اشرف بود، بلكه لشكر نجف اشرف به این دلیل پر افتخار بود كه احمد فرمانده اش بود، فرمانده نیروی هوایی شدن او به نیروی هوایی افتخار داد، نه نیروی هوایی به احمد افتخار ، فرمانده نیروی زمینی شدن، مقام كمی نیست، بلكه در بین نیروهای مسلح در سپاه پاسداران بالاترین پست، فرمانده نیروی زمینی است و ارشد همه فرماندهان سپاه بعد از فرمانده کل سپاه است.
اما احمد به نیروی زمینی مقام داد نه نیروی زمینی به احمد. لذا در هر کجا قرار می گرفت او تأثیرات معنوی اش، تأثیرات رفتاری واخلاقی اش بی نظیر بود، ما در تاریخ انسانها کمتر داریم آدم به این خوبی جامع باشد، آدمهای جامع نادرند، اینطوری نیست که ما فکر می کنیم جامعه ما پر از احمد است و کسانی جای این خلأ ها را پر می کنند، نه اینطور نیست، امکان ندارد که این خلأها به سادگی پرشود، طول می کشد در جامعه بشری کسانی مثل احمد متولد شوند. سیصد سال، پانصد سال طول کشید که یک فردی مثل امام خمینی(ره) در جامعه ظهور کرد، به سادگی نمی تواند مثل امام خمینی(ره) متولد شود.
 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز


من میان آتش متولد شدم
اینجا جایی هست که من متولد شدم!پادگان میشداغ!
شب آخر سفر بود.همه جمع شدیم تو رزمایشی شرکت کنیم.کلی شوخی با دوستام می کردم.کر کر خنده هام بلند بود...قداست پادگانی رو صیاد روزی بود نادیده گرفته بودم...اما اون شب،شهدا کاری با من کردند که هیچ وقت فراموش نمی کنم.هنوز که هنوزه از یادآوری اون لحظات تمام تنم می لرزه....
اینجا جایی هست که من به سوی خدا برگشتم.جایی هست که خدا رو باور کردم!جایی هست که خدا رو تو همه جا دیدم...
امیدوارم یه روز دوباره برم.
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محرم اومدو ماه عزا شد
عزیز فاطمه صاحب عزا شد

بچه ها ولله قسم اشکم اومد
خدا کنه این محرم بمیرم دیگه باید برم
یا یه کربلا بده یا هم دیگه....

اقا جونه ناقابلمو بگیر
اما منو کربلا ببر
 

mohandeseit

دستیار مدیر مهندسی فناوری اطلاعات
کاربر ممتاز
:heart:درود و سلام خدا بر مجاهدان راهش از جمله ابر مرد قرن بیستم خمینی کبیر:heart:
 

reza_esi13

عضو جدید
سلام... درود بر امام و بنیان گزار این انقلاب، انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) و درود فراوان بر شهیدان این مرز و بوم و که قطره قطره خون خود را نثار خدای خود کردن و خوشا بحالشان....

خداییش انتخاب یه شهید ازبین این همه شهید مشکله... من همه اونها را دوست دارم و به همشون عشق میورزم...

و یادی میکنم از شهید اسلام ، سردار همت

ویادی از شهید جانباز که حتی چشم داشتی از این انقلاب دریافت نکرد، شهید موسی احمدی نسب

و یادی از شهیدان اسکندری و شفیعی و اسفندیارپور ، سه رفیق که طعم شهادت را با هم تقسیم کردن...
.
.

خدایا شهادت را نصیب همه ما بکن...
 

yareza2006

عضو جدید
من عشق شهید همت دارم تو چهره اش یه آرامشی هست که نگو
ولی سخنی چیزی ازش ندارم
شیبانی از همرزمان شهید محمدابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) در ایام دفاع مقدس سه‌شنبه شب در همایش بزرگ «ستارگان دوکوهه» بزرگداشت سه تن از فرمانهان شهید این لشکر در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد، در سخنان کوتاهی به ذکر خاطره از شهید همت پرداخت.
شیبانی گفت: در عملیات خیبر، همت از طریق بی‌سیم به من اطلاع داد که برادر "عزیز " (فرمانده فعلی کل سپاه) در قرارگاه منتظر ماست و باید به آنجا برویم.
به او گفتم که شما برو، من هم خودم را می‌رسانم و با یکی از دوستان به سمت قرارگاه به راه افتادیم. در میان راه منطقه خطرناکی بود که می‌بایست با احتیاط بیشتری از آنجا عبور می‌کردیم. به همین دلیل به حالت نیم‌خیز قرار گرفتیم.
قدری که از رفتن ما گذشت، دیدیم دو جنازه شهید روی زمین افتاده. از لباس‌هایشان فهمیدیم بسیجی‌اند. تصمیم گرفتیم پیکر شهدا را به عقب بکشیم. من پای یکی از آنها را گرفتم و کشیدم.
شیبانی در این قسمت از خاطره خود در حالی که گریه می‌کرد، گفت: شهیدی که من پای او را کشیدم سر نداشت. وقتی به قرارگاه رسیدیم گفتند هنوز همت نیامده.
سپس به من خبر دادند که از همت خبری نیست و آقای هاشمی (رفسنجانی) ما را می‌خواهد. به آنجا رفتیم و قبل از من، شهید محلاتی رسیده بود.
خودم را معرفی کردم. شهید محلاتی به من گفت همت مفقود شده و شما برای شناسایی پیکر برخی شهدا که شناسایی نشده‌اند، باید به عقب بروی.
وقتی این را شنیدم یاد همان پیکر بی‌سری افتادم که در راه با آن برخورد کردم در معراج شهدا بود که با دیدن همان پیکر و نشانی‌هایی که از همت داشتم فهمیدم آن پیکر بی سر، پیکر چه کسی است ...
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز


سه نفر جلو از راست به چپ:سرلشگر شهيد احمد کاظمي ،سردار شهيد احمد اللهياري فرمانده گردان غواصي خط شکن محمد رسول الله از لشگر 8 نجف اشرف و نفر سمت چپ سردار سرتيپ عبد الله عراقي جانشين نيروي زميني سپاه .
 

reza_esi13

عضو جدید
شیبانی از همرزمان شهید محمدابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) در ایام دفاع مقدس سه‌شنبه شب در همایش بزرگ «ستارگان دوکوهه» بزرگداشت سه تن از فرمانهان شهید این لشکر در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد، در سخنان کوتاهی به ذکر خاطره از شهید همت پرداخت.
شیبانی گفت: در عملیات خیبر، همت از طریق بی‌سیم به من اطلاع داد که برادر "عزیز " (فرمانده فعلی کل سپاه) در قرارگاه منتظر ماست و باید به آنجا برویم.
به او گفتم که شما برو، من هم خودم را می‌رسانم و با یکی از دوستان به سمت قرارگاه به راه افتادیم. در میان راه منطقه خطرناکی بود که می‌بایست با احتیاط بیشتری از آنجا عبور می‌کردیم. به همین دلیل به حالت نیم‌خیز قرار گرفتیم.
قدری که از رفتن ما گذشت، دیدیم دو جنازه شهید روی زمین افتاده. از لباس‌هایشان فهمیدیم بسیجی‌اند. تصمیم گرفتیم پیکر شهدا را به عقب بکشیم. من پای یکی از آنها را گرفتم و کشیدم.
شیبانی در این قسمت از خاطره خود در حالی که گریه می‌کرد، گفت: شهیدی که من پای او را کشیدم سر نداشت. وقتی به قرارگاه رسیدیم گفتند هنوز همت نیامده.
سپس به من خبر دادند که از همت خبری نیست و آقای هاشمی (رفسنجانی) ما را می‌خواهد. به آنجا رفتیم و قبل از من، شهید محلاتی رسیده بود.
خودم را معرفی کردم. شهید محلاتی به من گفت همت مفقود شده و شما برای شناسایی پیکر برخی شهدا که شناسایی نشده‌اند، باید به عقب بروی.
وقتی این را شنیدم یاد همان پیکر بی‌سری افتادم که در راه با آن برخورد کردم در معراج شهدا بود که با دیدن همان پیکر و نشانی‌هایی که از همت داشتم فهمیدم آن پیکر بی سر، پیکر چه کسی است ...


میدونید تنها فرمانده سپاه که اسلحه ژ3 دستش میگرفت ، شهید همت بودن...
ایشون میگفتن عرب را باید با ژ3 کشت...!
 

Similar threads

بالا