شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي .

وضعیت
موضوع بسته شده است.

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي
هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز//
به سجده آمده ابری که انگار/ شد ه از داغ تابستانه سر ریز//
هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز//
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز//
برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز//
کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز//
هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من //
چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم //
چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری //
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم //
همان بازی که با تیغ سر انگشت/ به پیش چشمهای من تو را کشت //
تمام آرزو ها را فنا کرد / دو دست دوستیمان را جدا کرد //
تو جام شوکران را سر کشیدی / به ناگه از کنارم پر کشیدی//
به دانه دانه اشک مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه //
به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند//
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد / به قلبم از غمت صد چاک افتاد //
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی؟ / در آن سوی حیات آزاد هستی؟ //
هوای نوجوانی خاطرت هست؟ / هنوزم عشق میهن در سرت هست؟ //
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟/ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟//
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟ / تجاوز به غرورت نیست آنجا؟//
خبر از گورهای بی نشان هست ؟/ صدای زجه های مادران هست؟//
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //

 

Setareh_madness

عضو جدید
شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي
هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز//
به سجده آمده ابری که انگار/ شد ه از داغ تابستانه سر ریز//
هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز//
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز//
برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز//
کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز//
هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من //
چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم //
چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری //
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم //
همان بازی که با تیغ سر انگشت/ به پیش چشمهای من تو را کشت //
تمام آرزو ها را فنا کرد / دو دست دوستیمان را جدا کرد //
تو جام شوکران را سر کشیدی / به ناگه از کنارم پر کشیدی//
به دانه دانه اشک مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه //
به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند//
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد / به قلبم از غمت صد چاک افتاد //
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی؟ / در آن سوی حیات آزاد هستی؟ //
هوای نوجوانی خاطرت هست؟ / هنوزم عشق میهن در سرت هست؟ //
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟/ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟//
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟ / تجاوز به غرورت نیست آنجا؟//
خبر از گورهای بی نشان هست ؟/ صدای زجه های مادران هست؟//
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //



خیلی قشنگ بود
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي
برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم //
چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری //
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم //
:(:(:(:(
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و تو نسل بی پرواز بودیم....
این کلمه ی "بی پرواز" چه توصیف دقیقی از حال نسل ماست :(
افسوس...
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابي‌ست هوا ، يا گرفته‌ست هنوز؟
من در اين گوشه که از دنيا بيرون است
آسماني به سرم نيست
از بهاران خبرم نيست
آنچه مي‌بينم ديوار است
آه اين سخت سياه آن چنان نزديک است
که چو بر مي‌کشم از سينه نفس
نفسم را بر مي‌گرداند
 

hamed_hm89

عضو جدید
شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي
هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز//
به سجده آمده ابری که انگار/ شد ه از داغ تابستانه سر ریز//
هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز//
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز//
برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز//
کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز//
هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من //
چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم //
چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری //
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم //
همان بازی که با تیغ سر انگشت/ به پیش چشمهای من تو را کشت //
تمام آرزو ها را فنا کرد / دو دست دوستیمان را جدا کرد //
تو جام شوکران را سر کشیدی / به ناگه از کنارم پر کشیدی//
به دانه دانه اشک مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه //
به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند//
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد / به قلبم از غمت صد چاک افتاد //
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی؟ / در آن سوی حیات آزاد هستی؟ //
هوای نوجوانی خاطرت هست؟ / هنوزم عشق میهن در سرت هست؟ //
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟/ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟//
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟ / تجاوز به غرورت نیست آنجا؟//
خبر از گورهای بی نشان هست ؟/ صدای زجه های مادران هست؟//
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //


مرسی. خیلی قشنگگگگگگگگگگگگگگگگ بود. ممنون که گذاشتی.
 

kaveh_69

عضو جدید
.
.
.
از طایفه رستم و سهراب و سیاوش
هیهات که صد مرد عزادار به جا ماند
از مملکت فلسفه و شعر و شریعت
جهل و غضب و غفلت و انکار به جا ماند

.
.
.
امروز تفنگ پدری را در خانه
بر سینه فرزند گرفتند نشانه

.
.
.
غافل که تبر خانه ای جز بیشه ندارد
از جنس درخت است ولی ریشه ندارد

.
.
.


 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر زيباي جگرسوز از خانم هيلا صديقي
هوا بارانی است و فصل پاییز/ گلوی آسمان از بغض لبریز//
به سجده آمده ابری که انگار/ شد ه از داغ تابستانه سر ریز//
هوای مدرسه بوی الفبا/ صدای زنگ اول محکم و تیز//
جزای خنده های بی مجوز/ و شادیها و تفریحات ناچیز//
برای نوجوانی ها ی ما بود / فرود خشم و تهمت های یکریز//
رسیده اول مهر و درونم / پر است از لحظه های خاطرانگیز//
کلاس درس خالی مانده از تو / من و گلهای پزمرده سرمیز//
هوا پاییزی و بارانی ام من / درون خشم خود زندانی ام من //
چه فردای خوشی را خواب دیدیم / تمام نقشه ها بر آب دیدیم //
چه دورانی چه رویای عبوری / چه جستن ها به دنبال ظهوری //
من و تو نسل بی پرواز بودیم / اسیر پنجه های باز بودیم //
همان بازی که با تیغ سر انگشت/ به پیش چشمهای من تو را کشت //
تمام آرزو ها را فنا کرد / دو دست دوستیمان را جدا کرد //
تو جام شوکران را سر کشیدی / به ناگه از کنارم پر کشیدی//
به دانه دانه اشک مادرانه / به آن اندیشه های جاودانه //
به قطره قطره خون عشق سوگند / به سوز سینه های مانده در بند//
دلم صد پاره شد بر خاک افتاد / به قلبم از غمت صد چاک افتاد //
بگو ـ بگو آنچا که رفتی شاد هستی؟ / در آن سوی حیات آزاد هستی؟ //
هوای نوجوانی خاطرت هست؟ / هنوزم عشق میهن در سرت هست؟ //
بگو آنجا که رفتی هرزه ای نیست ؟/ تبر تقدیر سرو و سبزه ای نیست ؟//
کسی دزد شعورت نیست آنجا؟ / تجاوز به غرورت نیست آنجا؟//
خبر از گورهای بی نشان هست ؟/ صدای زجه های مادران هست؟//
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //

باز تو رفتي تو كار تاپيك سياسي؟!
قشنگ بود مرسي!
چرا از تو تشكر كنم؟!خانم صديقي مرسيييييييي!:دي
 

ایران86

کاربر فعال
خیلی قشنگ بود.....بجای هر چی شعر نو وبی محتوا کاش بیشتر از اینا باشه......
 

entezar89

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز تو رفتي تو كار تاپيك سياسي؟!
قشنگ بود مرسي!
چرا از تو تشكر كنم؟!خانم صديقي مرسيييييييي!:دي
باز هم تو رفتی تو کار سمپاشی ؟
مهم درک این شعر قشنگه که من از خوندنش سیر نمیشم :smile:حالا شما از خانم صدیقی تشکر کن نه از من .عیب نداره چون ایشون لیاقتشو داره.:cool:
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا