شعری که نام فروغ فرخزاد را از لیست کتاب شاعران معاصر حذف کرد

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, new york, times, serif]بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه كار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا.
نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب
[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا[/FONT]
ما را چه غم كه شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید … او كه به لطف و صفای خویش
گوئی كه خاك طینت ما را ز غم سرشت.
توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست
كوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم.
چون سینه جای گوهر یكتای راستیست
زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم.

[FONT=tahoma, new york, times, serif]مائیم … ما كه طعنه زاهد شنیده ایم
مائیم … ما كه جامه تقوی دریده ایم؛
[/FONT]

[FONT=tahoma, new york, times, serif]زیرا درون جامه بجز پیكر فریب
زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم!
[/FONT]​
آن آتشی كه در دل ما شعله می كشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود؛
دیگر بما كه سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهكاره رسوا! نداده بود.

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حكایت عشق مدام! ما

[FONT=tahoma, new york, times, serif]“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما”
[/FONT]

فروغ فرخزاد
 

مهندس شکوفه

عضو جدید
:w00:
ار آینه بپرس نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد تنهاتر از تو نیست؟
پیغمبران رسالت ویرانی را به قرن ما آوردند؟
این انفجارهای پیاپی و ابرهای مسموم
آیا طنین آیه های مقدس هستند؟
ای دوست ای برادر ای همخون
وقتی به ماه رسیدی تاریخ قتل عام گل ها را بنویس
...................................
فروغ فرخزاد شاعر معاصر
 

SHRP

همکار مدیر تالار مهندسی کامپیوتر متخصص برنامه نوی
کاربر ممتاز
واسه ما كه چيزي عوض نشده و نخواهد شد
هر كي حذف كرده واسه خودش حذف كرده!
 

#parisa#

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, new york, times, serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا.
نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب
[/FONT]​
[FONT=tahoma, new york, times, serif]بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا[/FONT]


همه اش یه طرف این دو بیت یه طرف دیگه.
مرسییی:gol::gol:
 

R@mtin.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا بیامرزدش قبل از انقلاب مرد ولی انگار از آینده خبر داشته بود...
 

faranak123susmar

عضو جدید
خیلی ماه بووووود
 

ssara2025

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه قبل از انقلاب فوت کرده !!!!
پس این دلیل درستی برای حذف از کتاب شاعران معاصر نمی تونه باشه :razz::razz::razz:
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سپیده عشق
آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش
تن صدها ترانه می رقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رؤیا رنگ
می دود همچو خون به رگ هایم
آه … گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
بر لبم شعله های بوسه ی تو
می شکوفد چو لاله گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پر نور
می درخشد میان هاله ی راز
ناشناسی درون سینه ی من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید
آه … باور نمی کنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شورافکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بی گمان زان جهان رؤیایی
زهره بر من فکنده دیده ی عشق
می نویسم به روی دفتر خویش
« جاودان باشی ، ای سپیده عشق» (فروغ فرخزاد)
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


نمی دانم چه می خواهم خدايا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جويد نگاه خسته من ، چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان می گريزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها ، به بيمار دل خود می دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من، به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند ، برويم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا ديوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل ديوانه من ، كه می سوزی از اين بيگانگی ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد ، خدا را بس كن اين ديوانگی ها

از فروغ فرخ زاد
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه ساکت
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه متروک[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه چون کوچه های کهنه غم انگیز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه اندیشه های تنبل بیمار[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه خمیازه های موذی کشدار[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه بی انتظار[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمعه تسلیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی خالی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی دلگیر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی در بسته بر هجوم جوانی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی تاریکی و تصور خورشید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی تنهایی و تفال و تردید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خانه ی پرده؛ کتاب؛گنجه؛تصاویر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آه؛چه آرام و پرغرور گذر داشت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی من چو جویبار غریبی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در دل این جمعه های ساکت متروک[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در دل این خانه های خالی دل گیر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آه؛چه آرام و پر غرور گذر داشت.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] فروغ فرخزاد[/FONT]
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتم ,مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این عشق آتشین پر درد بی امید [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در وادی گناه و جنونم کشانده بود [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با اشک های دیده زلب شستشو دهم [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتم که ناتمام بمانم در این سرود [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میخواستم که شعله شوم سرکشی کنم [/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر[/FONT]​


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]((فروغ))[/FONT]​
 

مهندس شکوفه

عضو جدید
اي شب از روياي تو رنگين شده
سينه از عطر توام سنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش
شاديم بخشنده از اندوه خويش
همچو باراني كه شويد جسم خاك
هستيم زآلودگي ها كرده پاك
اي تپش هاي تن سوزان من
آتشي در سايه مژگان من
اي زگندم زارها سرشاتر
اي ززرين شاخه ها پربارتر
اي بگشوده بر خورشيدها
در هجوم ظلمت ترديدها
با توام ديگر زدردي بيم نيست
هست اگر، جز درد خوشبختيم نيست
اي دل تنم من و اين بار نور؟
هاي هوي زندگي در قعر گور؟
اي دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پيش از اينت گر كه در خود داشتم
هر كسي را تو نمي انگاشتم
درد تاريكي ست درد خواستن
رفتن و بيهوده خود را كاستن
سرنهادن برسينه دل سينه ها
سينه آلودن به چرك كينه ها
در نوازش، نيش ماران يافتن
زهر در لبخند ياران بافتن
زر نهادن در كف طرارها
گم شدن در پهنه بازارها
آه، اي با جان من آميخته
اي مرا از گور من انگيخته
چون ستاره، با دو بال زرشان
آمده از دور دست آسمانها
از تو تنها بيم خاموشي گرفت
پيكرم بوي هم آغوشي گرفت
جوي خشك سينه ام را آب تو
بستر رگهام را سيلاب تو
در جهاني اينچنين سرد و سياه
با قدم هايت هدم هايم به راه
......................
فروغ:love:
 

Similar threads

بالا