شخصیت خوب در تاریخ چه کسی است؟؟؟
شخصیت بد چی؟
ملاک خوبی و بدی شخصیتها چیه؟؟؟
1 - نژاد؟؟؟
نژاد شاید بتونه خوبی برای یه عده از ادمها باشه ولی ایا خوبی رو یه نژاد به خصوص(مثلا اریایی یا یهودی یا فرانسوی یا عرب) تعیین میکنه؟؟؟
ایا خوبی که نژاد مثلا اریایی تعریف میکنه با نژاد یهودی یکیه؟؟؟
پس نژاد نمیتونه خوبی یه شخصیت رو نشون بده.چه بسا خوبی اون شخصیت دقیقا عین زشتی و بدی برای یه قوم دیگه باشه.
مثلا خوبی هیتلر برای نژادپرستهای اریایی خوبه ولی لهستانیهایی که کشورشون با خاک یکسان شد یا یهودیانی که تو کوره ها سوختن این خوبی به بدترین بدی تبدیل میشه.(شهید مطهری رو این مورد تاکید داشته)
2.مشهوریت و قدرت؟؟؟
در طول تاریخ خیلی اشخاص بودند که بسیار اسمشون صدا کرده.مثلا اسکندر یا مغول .ایا اینها چون دنیا اونها رو میشناسن میتونیم بگیم خب ادمهای خوبی هستن؟؟؟چه بسا خیلی ها به خاطر بدیشون مشهور شدن.پس این هم نمیتونه ملاک باشه.
در طول تاریخ ثابت شده که صاحبان قدرت خیلی به سمت ظلم پیش رفتن و منشا جنایتهای زیادی شدن.پس قدرت هم نمیتونه معیار خوبی یا بدی باشه.
3.قوم پیروز تاریخ؟؟؟
یه دوستی یه حرفی از(فکر کنم)چرچیل زد که گفته بود ایندگان من رو ادم خوبی خواهند دونست چون تاریخ رو خود من نوشتم.
این کنایه ای است از همون جمله ی معروف که تاریخ رو قوم پیروز مینویسند.اما ایا این حرف هم درسته؟؟؟
مثال همین اقای چرچیل شاید در اون زمان ادم خوبی به حساب بیاد و اینکه شاید هنوز هم برای هم قومی های خودش (انگلیسی ها) ادم فوقالعاده خوبی باشه اما برای خیلی ها مظهر کسانی هست که برای منافع ملی خودشون حقوق دیگر کشورها رو اهمیتی قائل نبود.
در ضمن چه بسا خیلی ها که خواستن تاریخ رو بعد از پیروزی بنویسن باز گذر زمان بدی ها و زشتی های اونها رو بر ملا کرد و حقیقت کارهاشون مشخص شد.مثلا الان اسکندر تو ایران با اینکه به قدرت رسید و خواست تاریخ رو به سود خودش بنویسه ایا تونست؟؟؟یا ناپلئونی که رو تعهد خودش با ایران نموند و ایران رو تنها گذاشت؟؟؟
اتفاقا مستندی رو شبکه چهار گذاشته بود که خود اروپایی ها درباره بدی شخصیت ناپلئون گذاشته بودن.پس تاریخ همه چی رو برملا میکنه.
4.رهبری قدرتمند و مدیریت قوی افکار
همه شخصیتهای بد تاریخ از مغول تا اسکندر تا ناپلئون تا هیتلر تا این اواخر همین صدام و قذافی همه و همه امهای بزرگی بودند با تفکرات مدیریتی عالی که تونستن اجتماع خودشون رو در زمانی معین همراه تفکرات خودشون کنن ولی اینها دلیل نمیشه برای اینکه اینجور ادمها رو در کل تحسین کنیم و اونها رو پیشوا و رهبر و ادمهای خوب تاریخ قلمداد کنیم .بلکه بهتره همون عملکرد مدیریتی اونها تحسین شه.
خوبی و بدی شخصیتها به مجموعه کارها رفتارها و تفکرات اونها مربوط میشه که بایستی با نگاه منصفانه به تاریخ و رفتارها اونها رو کشف کنیم.
و البته انصاف هم این هست که کارهای خوب رو از کارهای بد یک شخص جدا کرده و تحلیل کنیم.
و البته اگه کارهای بد بزرگتر از کارهای خوب بود خب شخصیت کلی اون شخص بد و اگر بر عکس بود خوب است.
این یه معیار کلی و اصولی هست که توش کسی شکی نداره.
انسانیت
شخصیت خوب و نیک واقعی به کسی میگن که اکثر مردم به رسم انسانیت اون شخص و شخصیت رو نیکو یاد کنن.
مثلا حضرت عیسی مسیح(ع) یا مثلا پیامبر اسلام(ص) و یا گاندی و یا ادیسون و ....
شخصیتهایی مثل هیتلر یا ناپلئون چه گروههایی هنوز مریدش باشن و چه نباشن
چه تاریخ رو نوشته باشن و چه دشمنانشون نوشته باشن
چه شخصیتهای بزرگ و معروفی باشن و چه نباشن.
چه مدیرها رهبرانی قدرتمندی بوده باشن و چه نه.
در نظر اکثر مردم با ادیان و سلایق و اعتقادات گوناگون (که شاید حتی با هم در تقابل باشند ولی در این مورد با هم متفق القول هستن) ادمهای ظالمی بودن که با تصمیمات و تفکراتشون میلیونها ادم را به کشتن دادن و انسانیت را زیر پا گذاشتن.
معیار انسان بودن انسانیت و روحیه انسان دوستی است نه مدیریت نه نژاد نه قدرت
شخصیت بد چی؟
ملاک خوبی و بدی شخصیتها چیه؟؟؟
1 - نژاد؟؟؟
نژاد شاید بتونه خوبی برای یه عده از ادمها باشه ولی ایا خوبی رو یه نژاد به خصوص(مثلا اریایی یا یهودی یا فرانسوی یا عرب) تعیین میکنه؟؟؟
ایا خوبی که نژاد مثلا اریایی تعریف میکنه با نژاد یهودی یکیه؟؟؟
پس نژاد نمیتونه خوبی یه شخصیت رو نشون بده.چه بسا خوبی اون شخصیت دقیقا عین زشتی و بدی برای یه قوم دیگه باشه.
مثلا خوبی هیتلر برای نژادپرستهای اریایی خوبه ولی لهستانیهایی که کشورشون با خاک یکسان شد یا یهودیانی که تو کوره ها سوختن این خوبی به بدترین بدی تبدیل میشه.(شهید مطهری رو این مورد تاکید داشته)
2.مشهوریت و قدرت؟؟؟
در طول تاریخ خیلی اشخاص بودند که بسیار اسمشون صدا کرده.مثلا اسکندر یا مغول .ایا اینها چون دنیا اونها رو میشناسن میتونیم بگیم خب ادمهای خوبی هستن؟؟؟چه بسا خیلی ها به خاطر بدیشون مشهور شدن.پس این هم نمیتونه ملاک باشه.
در طول تاریخ ثابت شده که صاحبان قدرت خیلی به سمت ظلم پیش رفتن و منشا جنایتهای زیادی شدن.پس قدرت هم نمیتونه معیار خوبی یا بدی باشه.
3.قوم پیروز تاریخ؟؟؟
یه دوستی یه حرفی از(فکر کنم)چرچیل زد که گفته بود ایندگان من رو ادم خوبی خواهند دونست چون تاریخ رو خود من نوشتم.
این کنایه ای است از همون جمله ی معروف که تاریخ رو قوم پیروز مینویسند.اما ایا این حرف هم درسته؟؟؟
مثال همین اقای چرچیل شاید در اون زمان ادم خوبی به حساب بیاد و اینکه شاید هنوز هم برای هم قومی های خودش (انگلیسی ها) ادم فوقالعاده خوبی باشه اما برای خیلی ها مظهر کسانی هست که برای منافع ملی خودشون حقوق دیگر کشورها رو اهمیتی قائل نبود.
در ضمن چه بسا خیلی ها که خواستن تاریخ رو بعد از پیروزی بنویسن باز گذر زمان بدی ها و زشتی های اونها رو بر ملا کرد و حقیقت کارهاشون مشخص شد.مثلا الان اسکندر تو ایران با اینکه به قدرت رسید و خواست تاریخ رو به سود خودش بنویسه ایا تونست؟؟؟یا ناپلئونی که رو تعهد خودش با ایران نموند و ایران رو تنها گذاشت؟؟؟
اتفاقا مستندی رو شبکه چهار گذاشته بود که خود اروپایی ها درباره بدی شخصیت ناپلئون گذاشته بودن.پس تاریخ همه چی رو برملا میکنه.
4.رهبری قدرتمند و مدیریت قوی افکار
همه شخصیتهای بد تاریخ از مغول تا اسکندر تا ناپلئون تا هیتلر تا این اواخر همین صدام و قذافی همه و همه امهای بزرگی بودند با تفکرات مدیریتی عالی که تونستن اجتماع خودشون رو در زمانی معین همراه تفکرات خودشون کنن ولی اینها دلیل نمیشه برای اینکه اینجور ادمها رو در کل تحسین کنیم و اونها رو پیشوا و رهبر و ادمهای خوب تاریخ قلمداد کنیم .بلکه بهتره همون عملکرد مدیریتی اونها تحسین شه.
خوبی و بدی شخصیتها به مجموعه کارها رفتارها و تفکرات اونها مربوط میشه که بایستی با نگاه منصفانه به تاریخ و رفتارها اونها رو کشف کنیم.
و البته انصاف هم این هست که کارهای خوب رو از کارهای بد یک شخص جدا کرده و تحلیل کنیم.
و البته اگه کارهای بد بزرگتر از کارهای خوب بود خب شخصیت کلی اون شخص بد و اگر بر عکس بود خوب است.
این یه معیار کلی و اصولی هست که توش کسی شکی نداره.
انسانیت
شخصیت خوب و نیک واقعی به کسی میگن که اکثر مردم به رسم انسانیت اون شخص و شخصیت رو نیکو یاد کنن.
مثلا حضرت عیسی مسیح(ع) یا مثلا پیامبر اسلام(ص) و یا گاندی و یا ادیسون و ....
شخصیتهایی مثل هیتلر یا ناپلئون چه گروههایی هنوز مریدش باشن و چه نباشن
چه تاریخ رو نوشته باشن و چه دشمنانشون نوشته باشن
چه شخصیتهای بزرگ و معروفی باشن و چه نباشن.
چه مدیرها رهبرانی قدرتمندی بوده باشن و چه نه.
در نظر اکثر مردم با ادیان و سلایق و اعتقادات گوناگون (که شاید حتی با هم در تقابل باشند ولی در این مورد با هم متفق القول هستن) ادمهای ظالمی بودن که با تصمیمات و تفکراتشون میلیونها ادم را به کشتن دادن و انسانیت را زیر پا گذاشتن.
معیار انسان بودن انسانیت و روحیه انسان دوستی است نه مدیریت نه نژاد نه قدرت