[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما
- شروع کننده موضوع كندو
- تاریخ شروع
محدثه: جریان چیه؟
رامتین: من قبلا ازدواج کردم ولی الان تو کش و قوس طلاقیم...
محدثه: بچه م دارین ؟
رامتین: نه... اصن زیر یه سقف زندگی نکردیم...
محدثه: پس چرا جدا شدین؟
رامتین: به درد هم نمیخوردیم
ساناز: از کجا معلوم من به دردت بخورم ؟!
رامتین: تو دیدیش... به من میومد؟!
ساناز: آره... چش بود ؟
محدثه: مگه چطوری بودن ؟
رامتین: از این زنایی که از صب تا شب تو آشپزخونن... من زن میخوام پا باشه باهام !
ساناز: من باهات پام... ولی مشکل اینه که اخلاق زن تو آشپزخونه رو ندارم... چیزی که تو میخوای شتر، گاو، پلنگه !
رامتین: شتر، گاو، پلنگ !
ساناز: آره دیگه عزیز من... شما زن امروزی میخوای با روحیات زن دیروزی
رامتین: "احترام" جزء روحیات زن دیروزه ؟
ساناز: احترام ینی چی؟!.. ینی هرچی تو گفتی من بگم چشم ؟!...
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو- روح الله حجازی
رامتین: من قبلا ازدواج کردم ولی الان تو کش و قوس طلاقیم...
محدثه: بچه م دارین ؟
رامتین: نه... اصن زیر یه سقف زندگی نکردیم...
محدثه: پس چرا جدا شدین؟
رامتین: به درد هم نمیخوردیم
ساناز: از کجا معلوم من به دردت بخورم ؟!
رامتین: تو دیدیش... به من میومد؟!
ساناز: آره... چش بود ؟
محدثه: مگه چطوری بودن ؟
رامتین: از این زنایی که از صب تا شب تو آشپزخونن... من زن میخوام پا باشه باهام !
ساناز: من باهات پام... ولی مشکل اینه که اخلاق زن تو آشپزخونه رو ندارم... چیزی که تو میخوای شتر، گاو، پلنگه !
رامتین: شتر، گاو، پلنگ !
ساناز: آره دیگه عزیز من... شما زن امروزی میخوای با روحیات زن دیروزی
رامتین: "احترام" جزء روحیات زن دیروزه ؟
ساناز: احترام ینی چی؟!.. ینی هرچی تو گفتی من بگم چشم ؟!...
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو- روح الله حجازی
ملکه فرانسه : اومدم بهت التماس کنم که سوگند وفاداری بخوری و اعتراف کنی تا
پادشاه بهت رحم کنه .
ویلیام : آیا او به کشور من رحم خواهد کرد ؟
- رحم اون به تو مرگی سریع و بدون درد خواهد بود . شاید هم زندانی شدن توی
یه برج . تا اونموقع هم ممکنه هزارتا اتفاق بیفته . می تونی زنده بمونی .
- اگر سوگند وفاداری بخورم همه اون چیزی که داشتم زودتر از من می میره .
- مردنت خیلی برام دردناکه .
- همه می میرند اما همه نمی تونند درست زندگی کنند .
BraveHeart |1995| Mel Gibson
پادشاه بهت رحم کنه .
ویلیام : آیا او به کشور من رحم خواهد کرد ؟
- رحم اون به تو مرگی سریع و بدون درد خواهد بود . شاید هم زندانی شدن توی
یه برج . تا اونموقع هم ممکنه هزارتا اتفاق بیفته . می تونی زنده بمونی .
- اگر سوگند وفاداری بخورم همه اون چیزی که داشتم زودتر از من می میره .
- مردنت خیلی برام دردناکه .
- همه می میرند اما همه نمی تونند درست زندگی کنند .
BraveHeart |1995| Mel Gibson
دیکسون: در این لحظه از اینکه به کشورت برگردی می ترسی؟
ناواراسکی: نه.
دیکسون: باشه.اجازه بده دوباره امتحان کنم کشور تو در حال جنگه
ناواراسکی: بله جنگه.
دیکسون: مردم با اسلحه ریختن تو خیابونها،شکنجه سیاسیه
ناواراسکی: بله وحشتناکه.
دیکسون: آره ترسناکه.فقط خدا میدونه که چه اتفاقی می تونه بیفته،مردم بی گناه در تخت خوابهایشان کشته میشن.پس می ترسی؟
ناواراسکی: از چی؟
دیکسون: کراکوژیا. تو از کراکوژیا می ترسی.
ناواراسکی: نه من از کراکوژیا نمی ترسم من از این اتاق می ترسم!
دیکسون: درباره بمب ها حرف می زنم درباره مقام انسان حرف می زنم حقوق انسانی.ویکتور خواهش می کنم نترسی از اینکه بهم بگی از کراکوژیا می ترسی.
ناواراسکی: اونجا خونه منه من از خونم نمی ترسم.
.
The Terminal |2004| Steven Spielberg
ناواراسکی: نه.
دیکسون: باشه.اجازه بده دوباره امتحان کنم کشور تو در حال جنگه
ناواراسکی: بله جنگه.
دیکسون: مردم با اسلحه ریختن تو خیابونها،شکنجه سیاسیه
ناواراسکی: بله وحشتناکه.
دیکسون: آره ترسناکه.فقط خدا میدونه که چه اتفاقی می تونه بیفته،مردم بی گناه در تخت خوابهایشان کشته میشن.پس می ترسی؟
ناواراسکی: از چی؟
دیکسون: کراکوژیا. تو از کراکوژیا می ترسی.
ناواراسکی: نه من از کراکوژیا نمی ترسم من از این اتاق می ترسم!
دیکسون: درباره بمب ها حرف می زنم درباره مقام انسان حرف می زنم حقوق انسانی.ویکتور خواهش می کنم نترسی از اینکه بهم بگی از کراکوژیا می ترسی.
ناواراسکی: اونجا خونه منه من از خونم نمی ترسم.
.
The Terminal |2004| Steven Spielberg
چيه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بي‌حجاب نداريم.زن باحجابم نداريم.مردبي‌غيرت نداريم . مرد با غيرتم نداريم. نوار مبتذل نداريم. ماهواره نداريم. صور قبيحه نداريم.حشيش، گرس، ترياك، ذغال خوب و رفيق ناباب نداريم. رقص، آواز،خوشي،خنده، بشكن و بالابنداز نداريم. شرمنده تونم هيچ چيز ممنوعه كلاً نداريم.. نداريم. مهمونيه ولي مهمون هم نداريم... جشن تولد يه بچه‌اس ولي بچه هم نداريم.
شب یلدا| 1380| کیومرث پور احمد
شب یلدا| 1380| کیومرث پور احمد
مکس:
خودم هم یه چند تائی کلمه ساختم، "گاشفته"،که وقتی به کار میره که هم گیج باشی هم آشفته،"بثافت" که ترکیبی از کثافت و برف میشه،"ته له" که به مواد له شدهء ته پاکت میگن. یه نامه به دانشگاه آکسفورد نوشتم که کلمات من رو توی لغت نامه وارد کنند اما جوابی نگرفتم.
Mary And Max |2009| Adam Elliot
خودم هم یه چند تائی کلمه ساختم، "گاشفته"،که وقتی به کار میره که هم گیج باشی هم آشفته،"بثافت" که ترکیبی از کثافت و برف میشه،"ته له" که به مواد له شدهء ته پاکت میگن. یه نامه به دانشگاه آکسفورد نوشتم که کلمات من رو توی لغت نامه وارد کنند اما جوابی نگرفتم.
Mary And Max |2009| Adam Elliot
درد نیــاز داره که حـــــــــس بشـه !...
The Fault in Our Stars
سعی کن بیشتر دیوونه باشی تا روانی؛
اگه خیلی بخندی، بهت می گن دیوونه؛
اگه نخندی، اون وقت می گن روانی و افسرده ای..
اما اگه بی طرف باشی، احساساتت می میرن، پس نذار بمیرن!
" بچۀ عوض شده "
کارگردان: کلینت ایست وود
محصول 2008
The Fault in Our Stars
سعی کن بیشتر دیوونه باشی تا روانی؛
اگه خیلی بخندی، بهت می گن دیوونه؛
اگه نخندی، اون وقت می گن روانی و افسرده ای..
اما اگه بی طرف باشی، احساساتت می میرن، پس نذار بمیرن!
" بچۀ عوض شده "
کارگردان: کلینت ایست وود
محصول 2008
سارا به جک :
در سلامت و بيماري ،در روزهاي خوش و ناخوش،
دل به دريا ميزنم و همه خطرات رو به جون ميخرم چون تورو دوست دارم
جک : من چيزي ننوشتم و نميتونم به راحتي کوتاه بيام از بابت اين غفلت، ولي ي چزيي رو خوب ميدونم
اونم اينکه : هرگز نتونستم به زيبايي تو بنويسم؛ پس فقط ميتونم بگم دوستت دارم همين !
" گمشده "
در سلامت و بيماري ،در روزهاي خوش و ناخوش،
دل به دريا ميزنم و همه خطرات رو به جون ميخرم چون تورو دوست دارم
جک : من چيزي ننوشتم و نميتونم به راحتي کوتاه بيام از بابت اين غفلت، ولي ي چزيي رو خوب ميدونم
اونم اينکه : هرگز نتونستم به زيبايي تو بنويسم؛ پس فقط ميتونم بگم دوستت دارم همين !
" گمشده "
تونی مونتانا:چرا غذات رو نمی خوری؟ مشکل داره؟
الویرا:گشنه نیستم!
تونی:گشنه نیستی پس چرا سفارش دادی
الویرا:اشتهام کور شده
تونی:همش همینه.همش همین رواله.خوردن،نوشیدن،.......بعدش چی تو بگو بعدش چی ،پنجاه سالش هنوز نگران بزرگ شدن شکمشه،هروز یه مدل برای خودش میزنه،همه ش به خودش میرسه،یه کبد بدبخت داره که فقط آشغال به خوردش میده.عین بچه خر پولای اینجا می مونه،این شد نتیجه زحمتای من!!! قیافه رو نگاه!یه معتاد من یه زن معتاد گرفتم.
چیزی نمی خوره همه روزه زیر چشم بند سیاه می خوابه! به زور مواد بیدار میشه.....همه ش خماره حتی نمی تونم یه بچه داشته باشم نمی تونم بچه دارش کنم.
الویرا:لعنتی چه طور جرات می کنی با من این جوری صحبت کنی؟چی باعث شده فکر کنی بهتر از منی،تو چکار می کنی مواد می فروشی آدم میکشی، فوق العادست ،تونی باعث افتخار بشریته!
تونی:برو به همه بگو
الویرا:بچه می خوای؟
تونی:برو به دنیا بگو
الویرا:چه جور پدری میشی؟صبح می بریشون مدرسه اصلا زنده می مونی که مدرسه رفتن بچه هاتو ببینی؟تو می دونی شوهر بودن یعنی چی؟این چه زندگیه متوجه نمی شی چه بلایی داره سرمون میاد...ما بازنده ایم!!!
Scarface |1983| Brian De Palma
الویرا:گشنه نیستم!
تونی:گشنه نیستی پس چرا سفارش دادی
الویرا:اشتهام کور شده
تونی:همش همینه.همش همین رواله.خوردن،نوشیدن،.......بعدش چی تو بگو بعدش چی ،پنجاه سالش هنوز نگران بزرگ شدن شکمشه،هروز یه مدل برای خودش میزنه،همه ش به خودش میرسه،یه کبد بدبخت داره که فقط آشغال به خوردش میده.عین بچه خر پولای اینجا می مونه،این شد نتیجه زحمتای من!!! قیافه رو نگاه!یه معتاد من یه زن معتاد گرفتم.
چیزی نمی خوره همه روزه زیر چشم بند سیاه می خوابه! به زور مواد بیدار میشه.....همه ش خماره حتی نمی تونم یه بچه داشته باشم نمی تونم بچه دارش کنم.
الویرا:لعنتی چه طور جرات می کنی با من این جوری صحبت کنی؟چی باعث شده فکر کنی بهتر از منی،تو چکار می کنی مواد می فروشی آدم میکشی، فوق العادست ،تونی باعث افتخار بشریته!
تونی:برو به همه بگو
الویرا:بچه می خوای؟
تونی:برو به دنیا بگو
الویرا:چه جور پدری میشی؟صبح می بریشون مدرسه اصلا زنده می مونی که مدرسه رفتن بچه هاتو ببینی؟تو می دونی شوهر بودن یعنی چی؟این چه زندگیه متوجه نمی شی چه بلایی داره سرمون میاد...ما بازنده ایم!!!
Scarface |1983| Brian De Palma
جان کیتینگ(رابین ویلیامز): من بالای میز ایستادم تا به خودم یادآوری کنم که ما باید به چیزها با دیدی متفاوت بنگریم.
ببینید، جهان از این بالا متفاوت به نظر میرسه!!! حرف من رو باور نمیکنید؟؟؟ بیاین، خودتون ببیند، بیاین یالا بیاین، فقط زمانی میتونید چیزی رو واقعاً بشناسید که بتونید با دیدگاهی متفاوت بهش نگاه کنید حتی اگه نادرست یا احمقانه به نظر بیاد!!! می تونید امتحان کنید.
حالا وقتی که مطلبی رو میخونید، تنها فکر نویسنده رو مد نظر قرار ندید. ببینید نظر خودتون در مورد اون چیه بچه ها، باید تلاش کنید تا صدای خودتون رو پیدا کنید،
چون هر قدر دیر شروع کنید امکان دستیابی به این هدف رو کمتر میکنید.
Dead Poets Society| انجمن شاعران مرده1989 | کارگردان پیتر ویر
ببینید، جهان از این بالا متفاوت به نظر میرسه!!! حرف من رو باور نمیکنید؟؟؟ بیاین، خودتون ببیند، بیاین یالا بیاین، فقط زمانی میتونید چیزی رو واقعاً بشناسید که بتونید با دیدگاهی متفاوت بهش نگاه کنید حتی اگه نادرست یا احمقانه به نظر بیاد!!! می تونید امتحان کنید.
حالا وقتی که مطلبی رو میخونید، تنها فکر نویسنده رو مد نظر قرار ندید. ببینید نظر خودتون در مورد اون چیه بچه ها، باید تلاش کنید تا صدای خودتون رو پیدا کنید،
چون هر قدر دیر شروع کنید امکان دستیابی به این هدف رو کمتر میکنید.
Dead Poets Society| انجمن شاعران مرده1989 | کارگردان پیتر ویر
-چرا؟
- من فکر کردم که...
+ فکر کردی چی؟
- ولی تو گفتی که...
- منظورم اینه که حالا میدونم داستانتون چطوری تموم می شه
+ نه نمیدونی، هنوز نه
- من فکر میکنم...
-فکر کنم عاشقت شدم
+ بی خیال. من فقط یه چیز رویاییم. یه سرگرمی در یک سفر کسل کننده
- ینی منظورت اینه که هنوز یه بازیه؟
+ تا به حال گفته بودم که نیست؟
- ولی...
- من واقعا و خالصانه عاشقت شدم
+ برای همینم هست که هرگز من رو به دست نخواهی آورد
- تو داری شدیدا به من زخم می زنی
+ همونطوری که تو داری به همسرت زخم می زنی؟
- اون درباره ما خبری نداره. اون هیچی نمیدونه
+ اون داره درست به ما نگاه میکنه...
Bitter Moon - Roman Polanski - 1992
- من فکر کردم که...
+ فکر کردی چی؟
- ولی تو گفتی که...
- منظورم اینه که حالا میدونم داستانتون چطوری تموم می شه
+ نه نمیدونی، هنوز نه
- من فکر میکنم...
-فکر کنم عاشقت شدم
+ بی خیال. من فقط یه چیز رویاییم. یه سرگرمی در یک سفر کسل کننده
- ینی منظورت اینه که هنوز یه بازیه؟
+ تا به حال گفته بودم که نیست؟
- ولی...
- من واقعا و خالصانه عاشقت شدم
+ برای همینم هست که هرگز من رو به دست نخواهی آورد
- تو داری شدیدا به من زخم می زنی
+ همونطوری که تو داری به همسرت زخم می زنی؟
- اون درباره ما خبری نداره. اون هیچی نمیدونه
+ اون داره درست به ما نگاه میکنه...
Bitter Moon - Roman Polanski - 1992
بیل: مامان هنوز از دست بابا عصبانیه.
بی بی: چرا؟
بیل: خب ببین عزیزم، من مامان رو خیلی دوست دارم، اما همون کاری رو باهاش
کردم که تو با امیلی کردی.
بی بی: به مامان لگد زدی؟
بیل: بدتر! بهش شلیک کردم. نه اینکه ادا در بیارما، مثل وقتی که بازی می کنیم. نه! من واقعی بهش شلیک کردم.
بی بی: چرا؟ می خواستی ببینی بعدش چه اتفاقی میوفته؟
بیل: نه. من می دونستم که بعدش برای مامان چه اتفاقی میوفته. چیزی که نمی دونستم این بود که بعد از اینکه به مامان شلیک کنم برای خودم چه اتفاقی میوفته.
بی بی: چه اتفاقی افتاد؟
بیل: خیلی ناراحت شدم، و یاد گرفتم که یه کارایی هست که وقتی انجامش دادی، دیگه نمی تونی جبرانش کنی.
Kill Bill Vol.2 - Quentin Tarantino
بی بی: چرا؟
بیل: خب ببین عزیزم، من مامان رو خیلی دوست دارم، اما همون کاری رو باهاش
کردم که تو با امیلی کردی.
بی بی: به مامان لگد زدی؟
بیل: بدتر! بهش شلیک کردم. نه اینکه ادا در بیارما، مثل وقتی که بازی می کنیم. نه! من واقعی بهش شلیک کردم.
بی بی: چرا؟ می خواستی ببینی بعدش چه اتفاقی میوفته؟
بیل: نه. من می دونستم که بعدش برای مامان چه اتفاقی میوفته. چیزی که نمی دونستم این بود که بعد از اینکه به مامان شلیک کنم برای خودم چه اتفاقی میوفته.
بی بی: چه اتفاقی افتاد؟
بیل: خیلی ناراحت شدم، و یاد گرفتم که یه کارایی هست که وقتی انجامش دادی، دیگه نمی تونی جبرانش کنی.
Kill Bill Vol.2 - Quentin Tarantino
جک (بنیسیو دل تورو): عیسی به من خیانت کرد.
پدر روحانی (ادی مارسن): بس کن، وگرنه میری جهنم!
جک: جهنم؟! جهنم اینجاست، جهنم همینجا (توی سر منه)!
پدر روحانی: داری روح خودتُ لعنت میکنی، همین الان خفه شو و از عیسی طلب بخشش کن.
جک: طلب بخشش؟ هر کاری که از من خواست کردم، عوض شدم، زندگیمُ وقفش کردم اما اون به من خیانت کرد. اون وانت لعنتیُ بهم داد تا بتونم خواسته اشُ انجام بدم. کاری کرد تا اون مَرد و بچه هاشُ بکشم، اما بهم قدرت موندن و نجات دادنشونُ نداد.
پدر روحانی: اینقدر کفر نگو حرومزاده! به مسیح هیچ ربطی نداشت.
جک: خدا حتی از حرکت یک تار مو خبر داره. خودت یادم دادی.
___ ___ ___
| 21 گرم | آلخاندرو گونزالز اینیاریتو |
پدر روحانی (ادی مارسن): بس کن، وگرنه میری جهنم!
جک: جهنم؟! جهنم اینجاست، جهنم همینجا (توی سر منه)!
پدر روحانی: داری روح خودتُ لعنت میکنی، همین الان خفه شو و از عیسی طلب بخشش کن.
جک: طلب بخشش؟ هر کاری که از من خواست کردم، عوض شدم، زندگیمُ وقفش کردم اما اون به من خیانت کرد. اون وانت لعنتیُ بهم داد تا بتونم خواسته اشُ انجام بدم. کاری کرد تا اون مَرد و بچه هاشُ بکشم، اما بهم قدرت موندن و نجات دادنشونُ نداد.
پدر روحانی: اینقدر کفر نگو حرومزاده! به مسیح هیچ ربطی نداشت.
جک: خدا حتی از حرکت یک تار مو خبر داره. خودت یادم دادی.
___ ___ ___
| 21 گرم | آلخاندرو گونزالز اینیاریتو |
"لیلا: چته رضا؟
رضا: میشه از امروز تو خونه آرایش نکنی؟ میشه وقتی رفتی بیرون تو خیابونا بالا شهر، یه جا بشینی اینکارو بکنی؟ میشه؟!
لیلا: کجا بشینم اینکارو بکنم؟ تو تاکسی یا تو اتوبوس؟
رضا: یه جائی بشین که هیچکس نبینتت! تو پارک!
لیلا: تو پارک هیچکس نیست؟ وسط یه مُش آدم؟ حالا واسه چی؟
رضا: واسهٌ اینکه نمیخوام دوستام تو رو اینشکلی ببینن.
لیلا: ببینن! حالا الآن همه اینشکلی می گردن.
رضا: اینجا اینشکلی نمی گردن لیلا! اونجا می گردن! اینجا هرکی اینشکلی بگرده بهش میگن زی زی گولو!
لیلا: کفرمو در نیار! من زی زی گولو نیستم! می تونی اینو بفهمی؟
رضا: دوستام نمی تونن بفهمن. تو می تونی بفهمی؟! می تونی؟!
لیلا: نه، نمی تونم!"
سالاد فصل ـ فریدون جیرانی
رضا: میشه از امروز تو خونه آرایش نکنی؟ میشه وقتی رفتی بیرون تو خیابونا بالا شهر، یه جا بشینی اینکارو بکنی؟ میشه؟!
لیلا: کجا بشینم اینکارو بکنم؟ تو تاکسی یا تو اتوبوس؟
رضا: یه جائی بشین که هیچکس نبینتت! تو پارک!
لیلا: تو پارک هیچکس نیست؟ وسط یه مُش آدم؟ حالا واسه چی؟
رضا: واسهٌ اینکه نمیخوام دوستام تو رو اینشکلی ببینن.
لیلا: ببینن! حالا الآن همه اینشکلی می گردن.
رضا: اینجا اینشکلی نمی گردن لیلا! اونجا می گردن! اینجا هرکی اینشکلی بگرده بهش میگن زی زی گولو!
لیلا: کفرمو در نیار! من زی زی گولو نیستم! می تونی اینو بفهمی؟
رضا: دوستام نمی تونن بفهمن. تو می تونی بفهمی؟! می تونی؟!
لیلا: نه، نمی تونم!"
سالاد فصل ـ فریدون جیرانی
کارگران تالار غذاخوری در حال دریافت حقوق خود، بیست روز قبل از بسته شدن تالار...
- صاحب تالار: چیه؟!
+ آشپز: کجا برم؟!... من دستم اینجا علیل شده !... با این دست علیل، کی بیرون بهم کار میده؟!... بیمه هم که ندارم
- خسارتشُ میدم...
+ توو این همه سال بچه دار نشدم که تو تالار بمونم... خسارت چی؟!
- خب واسه چی بچه دار نشدی؟
+ (با بغض) خب مینداختیم بیرون دیگه...
- خب معلومه که مینداختمت بیرون ! (خطاب به جمع): این بیست روزم هرکی درست کار نکنه، از حقوقش کم میکنم !...
بیست- عبدالرضا کاهانی
- صاحب تالار: چیه؟!
+ آشپز: کجا برم؟!... من دستم اینجا علیل شده !... با این دست علیل، کی بیرون بهم کار میده؟!... بیمه هم که ندارم
- خسارتشُ میدم...
+ توو این همه سال بچه دار نشدم که تو تالار بمونم... خسارت چی؟!
- خب واسه چی بچه دار نشدی؟
+ (با بغض) خب مینداختیم بیرون دیگه...
- خب معلومه که مینداختمت بیرون ! (خطاب به جمع): این بیست روزم هرکی درست کار نکنه، از حقوقش کم میکنم !...
بیست- عبدالرضا کاهانی
آدمای پولدار میان و می میرن ، بچه هاشون بدردبخور نیستن و بعد اونا نسلشون از بین میره
اما ما ... همینطور میایم و میایم ... ماها آدمهایی هستیم که تو چرخه حیات باقی می مونن ... نمی تونن ما رو از چرخه زندگی حذف کنن ... نمی تونن شکستمون بدن ... تا ابد ادامه میدیم ...
بخاطر اینکه "مردم واقعی" ما هستیم.
| خوشه های خشم | جان فورد
اما ما ... همینطور میایم و میایم ... ماها آدمهایی هستیم که تو چرخه حیات باقی می مونن ... نمی تونن ما رو از چرخه زندگی حذف کنن ... نمی تونن شکستمون بدن ... تا ابد ادامه میدیم ...
بخاطر اینکه "مردم واقعی" ما هستیم.
| خوشه های خشم | جان فورد
ویکی :خب ,آآ , یگو ببینم چرا پدرت شعراشو چاپ نمی کنه ؟
خوان آنتونیو : خب ,اوه , اون از دنیا متنفره و با این راه داره انتقامشو می گیره , با خلق کردن آثار زیبا و بعدش.. با جلوگیری از چاپ شدنشون, کاری که فکر می کنم اینه ...
ویکی : خدای من .
خوان آنتونیو : هممممم
ویکی : اوه , چی باعث شده که اینقدر از نژاد انسان متنفر باشه ؟
خوان آنتونیو : چون بعد از چندین هزار سال تمدن هنوز عشق ورزی رو یاد نگرفتن .
vicky cristina barcelona |2008| Woody Allen
خوان آنتونیو : خب ,اوه , اون از دنیا متنفره و با این راه داره انتقامشو می گیره , با خلق کردن آثار زیبا و بعدش.. با جلوگیری از چاپ شدنشون, کاری که فکر می کنم اینه ...
ویکی : خدای من .
خوان آنتونیو : هممممم
ویکی : اوه , چی باعث شده که اینقدر از نژاد انسان متنفر باشه ؟
خوان آنتونیو : چون بعد از چندین هزار سال تمدن هنوز عشق ورزی رو یاد نگرفتن .
vicky cristina barcelona |2008| Woody Allen
ژنرال : شما باید شبانه به سمت دشمن حمله ور بشین و با کمترین تلفات خودتون رو به قلب دشمن برسونید .به بالای تپه ی آنت .
سرهنگ دکس{ کرک داگلاس} قربان ! این غیر ممکنه فکر کردید من و افرادم گاو نر وحشی هستیم و پرچم فرانسه شنل قرمز ؟
ژنرال : در مورد پرچم کشورت اینطور حرف نزن .
سرهنگ دکس : قصد من توهین به پرچم کشورم نبود .اما متاسفانه من واقع گرام
این عملیات فقط سربازهای منو به کشتن می ده
ژنرال : یه میهن پرست واقعی هرگز نمی میره
سرهنگ دکس : اما خیلی از کسایی که اینجان مثل ساموئل جیسن فکر می کنن
ژنرال : مگه ساموئل جیسن چی گفته ؟
سرهنگ دکس: مهم نیست . بگذریم
ژنرال : به تو دستور می دم بگی که ساموئل جیسون چی گفته ؟
سرهنگ دکس : گفته ...گفته که گاهی میهن پرستی آخرین حربه ی آدمهای رذله
{راههای افتخار/ استنلی کوبریک /1957}
سرهنگ دکس{ کرک داگلاس} قربان ! این غیر ممکنه فکر کردید من و افرادم گاو نر وحشی هستیم و پرچم فرانسه شنل قرمز ؟
ژنرال : در مورد پرچم کشورت اینطور حرف نزن .
سرهنگ دکس : قصد من توهین به پرچم کشورم نبود .اما متاسفانه من واقع گرام
این عملیات فقط سربازهای منو به کشتن می ده
ژنرال : یه میهن پرست واقعی هرگز نمی میره
سرهنگ دکس : اما خیلی از کسایی که اینجان مثل ساموئل جیسن فکر می کنن
ژنرال : مگه ساموئل جیسن چی گفته ؟
سرهنگ دکس: مهم نیست . بگذریم
ژنرال : به تو دستور می دم بگی که ساموئل جیسون چی گفته ؟
سرهنگ دکس : گفته ...گفته که گاهی میهن پرستی آخرین حربه ی آدمهای رذله
{راههای افتخار/ استنلی کوبریک /1957}
لئون : ماتيلدا ، نه
ماتیلدا : چرا نه ؟
لئون : فقط ... نمي تونم
ماتیلدا : كس ديگه اي رو دوست داري ؟
لئون : نه ... منظورم اينه كه ... يكي رو ، خيلي وقت پيش قبل از اينكه به ايالات ( متحده ) بيام . پدرش نمي خواست كه اون منو ببينه . اون از يه خانواده ي خيلي محترم بود . منم بودم ... ميدوني ... نه خيلي محترم . هر وقت ميومد منو ببينه پدزش ديوونه ميشد .
ماتیلدا : اما اون هنوز يواشكي مياد و مي بيندت ، درسته ؟
لئون : درسته
ماتیلدا : مي بيني ؟ هيچي نمي تونه جلوي عشقو بگيره
لئون : اون كشتش . با يه گلوله توي سرش . اونا دو روز توي بازداشتگاه نگهش داشتن ، بعد گذاشتن كه بره . گفتن كه يه اتفاق تصادفي بوده . براي همين ... يه شب منتظرش موندم . با يه اسلحه ي دوربين دار تو فاصله ي ۵۰۰ پايي . اونم يه اتفاق تصادفي داشت . همون شب يه قايق گرفتم و اومدم تا پدرمو كه براي توني كار مي كرد ببينم . نوزده سالم بود . بعد از اون ديگه هيچ وقت نمي خواستم شهرو ترك كنم و ... نبايد دوست دختر ديگه اي داشته باشم . مي بيني ماتيلدا ؟ من عاشق خوبي نخواهم بود
Léon| حرفه ای 1994| لوک بسون
ماتیلدا : چرا نه ؟
لئون : فقط ... نمي تونم
ماتیلدا : كس ديگه اي رو دوست داري ؟
لئون : نه ... منظورم اينه كه ... يكي رو ، خيلي وقت پيش قبل از اينكه به ايالات ( متحده ) بيام . پدرش نمي خواست كه اون منو ببينه . اون از يه خانواده ي خيلي محترم بود . منم بودم ... ميدوني ... نه خيلي محترم . هر وقت ميومد منو ببينه پدزش ديوونه ميشد .
ماتیلدا : اما اون هنوز يواشكي مياد و مي بيندت ، درسته ؟
لئون : درسته
ماتیلدا : مي بيني ؟ هيچي نمي تونه جلوي عشقو بگيره
لئون : اون كشتش . با يه گلوله توي سرش . اونا دو روز توي بازداشتگاه نگهش داشتن ، بعد گذاشتن كه بره . گفتن كه يه اتفاق تصادفي بوده . براي همين ... يه شب منتظرش موندم . با يه اسلحه ي دوربين دار تو فاصله ي ۵۰۰ پايي . اونم يه اتفاق تصادفي داشت . همون شب يه قايق گرفتم و اومدم تا پدرمو كه براي توني كار مي كرد ببينم . نوزده سالم بود . بعد از اون ديگه هيچ وقت نمي خواستم شهرو ترك كنم و ... نبايد دوست دختر ديگه اي داشته باشم . مي بيني ماتيلدا ؟ من عاشق خوبي نخواهم بود
Léon| حرفه ای 1994| لوک بسون
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
مصاحبه خواندنی با لئوناردو دی کاپریو ستاره محبوب سینما روز جهان ... | سینما | 0 | |
|
|
10 فیلم عاشقانه ای تاریخ سینما | سینما | 1 | |
|
|
سینما کلاسیک | سینما | 0 | |
|
|
مرا در سنت لوییس ملاقات کن 1944/ سینما کلاسیک | سینما | 0 | |
|
|
ملکه کریستینا 1933/ سینما کلاسیک | سینما | 0 |
Similar threads
-
مصاحبه خواندنی با لئوناردو دی کاپریو ستاره محبوب سینما روز جهان ...
- شروع شده توسط naight
- پاسخ ها: 0
-
-
-
-