[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمد ابراهیم(محمد علی کشاورز): پرهيز مرهيزش ميدين که چی؟؟ خورشيد دمه غروب، آفتاب صلات ظهر نميشه. مهتابي اضطراريه، دو ساعته…. باطريش 3ست….. بذارين حال کنه اين دمای آخر. حال و وضع ترنجبين بانو عینهو وقت اضافی بازی فيناله، آجيل مشگل گشاشم پنالتيه....گيرم اين جور وجودها موتورشون رولز رويسه، تخته گازم نرفتن سر بالايی زندگی رو، دينامشون وصله به برق توکل ……اینه که حکمتش پنالتیه...یک شوت سنگین گله، گلشم تاجه گله... قرمزته آبی آبليمو جات….!!

مادر| 1368| مرحوم علی حاتمی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
هانا (کیت وینسلت) : این یه اصلِ کوچولوی من که : ثروتمندان هرگز
پول هایشان را تقسیم نمی کنند ، فقط آن ها را تلفیق می کنند.

The Reader| کتابخوان 2008| استیون دالدری
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرانسیس آندروود (نماینده کنگره آمریکا): دو جور درد داریم. یه نوع دردی که باعث قوی‌تر شدن آدم می‌شن، و یه جور هم دردهای بی‌فایده، دردهایی که فقط آدم بابتشون رنج می‌کشه. من تحملِ چیزهای بی‌فایده رو ندارم.

Seasons 1 / Episode 1 | House of Cards | David Fincher
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- یه دختر تا کجا باید پیش بره تا تو بهش توجه کنی ؟
- خب اگر به حد کافی زیبا باشه, اصلا لازم نیست که جایی بره,
فقط کافیه که بمونه ...

Rear Window |1954| Alfred Hitchcock
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- خسته به نظر می رسی!

- متنفرم وقتی کسی این حرفو بهم می زنه. این فقط یه جمله مودبانه است برای اینکه به کسی بگی قیافت مثل گه شده!
Stepmom |1998| Chris Columbus
با عرض معذرت!خخ:D
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
لولا: مانی، منو دوس داری؟
مانی: بله، مطمئنا.
لولا: از کجا مطمئنی؟
مانی: نمیدونم، فقط میدونم دارم.
لولا: میتونستم دختر دیگه ای باشم.
مانی: دختر.....
لولا: چرا نه؟
مانی: چون تو بهترینی.
لولا: بهترین چی؟
مانی: بهترین دختر...
لولا: بهترین دختر تو تمام دنیا...
مانی: البته.
لولا: از کجا میدونی؟
مانی: فقط میدونم.
لولا: تو اینطور فکر میکنی.
مانی: باشه، اینطور فکر میکنم.
لولا: میبینی؟
مانی: چی رو؟
لولا: که مطمئن نیستی.
مانی: خل شدی؟
لولا: اگه هیچوقت با من آشنا نمی شدی چی؟
مانی: منظورت چیه؟
لولا: همین حرفو به کس دیگه ای میزدی.
مانی: باشه اگه نمیخوای بشنویش...
لولا: نمی خوام چیزی بشنوم، میخوام ببینم تو چی احساس میکنی؟
مانی: باشه، احساسات من میگن...تو بهترینی..
لولا: احساسات؟ خوب احساسات تو کیه؟
مانی: خود من، قلبم،..
لولا: قلبت میگه، سلام مانی، این دختره خودشه...
مانی: دقیقا.
لولا: و تو میگی از احساساتت متشکرم. به زودی باهات صحبت می کنم.
مانی: دقیقا...
لولا: و دقیقا تو هر کاری قلبت بگه انجام میدی...
مانی: خوب راستش اون دقیقا چیزی نمیگه...نمیدونم. اون فقط احساس می کنه.
لولا: خوب حالا چی احساس میکنه.
مانی: که یکی داره سوالات تقریبا احمقانه ای می پرسه.
لولا: تموش کن، تو منو جدی نمی گیری.
مانی: چی شده لولا؟ میخوای منو ترک کنی؟
لولا: نمیدونم، فکر کنم باید یه تصمیمی بگیرم...
Run Lola Run |1998| Tom Tykwer
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنه
تکرار غريبانۀ روزهايت چگونه گذشت،
وقتی روشنی چشمهايت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود،
بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکيت٬ از تنهايی معصومانۀ دستهایت،
آيا میدانی که در هجوم دردها و غمهايت و در گيرودار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلال درياچۀ نقره ‌ای نهفته بود؟
آنه
اکنون آمده‌ام تا دستهايت را به پنجۀ طلايی خورشيد دوستی بسپاری و در آبی بيکران مهربانی ها به پرواز در آيی،
و اينک آن شکفتن و سبز شدن در انتظار توست...
Anne Shirley
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازرس:شما دوربین فیلمبرداری دارید؟؟
زن فرد:نه...فرد خوشش نمیاد
بازرس:منظورت چیه؟؟
فرد:دوست دارم به شیوه خودم اتفاقاتو به خاطر بیارم
اینکه من اونهارو چطور به خاطر میارم،نه اینکه اونها واقعا چطور اتفاق افتادن

Lost Highway | بزرگراه گمشده 1997| داوید لینچ
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
حس شگفت انگیزی است
به کسی که رهایت کرده
دیگر نه نیازی داشته باشی و نه احساسی ...
| شیمبورسکا
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
ملمن: هان؟؟ شما اینجا دکتر ندارین؟!؟
استفان: نه نداریم.
ملمن: پس اگه مریض بشین چی کار میکنین؟
استفان: یه سوراخ اون پشت هست…
ملمن: خب؟؟
استفان: میریم اونجا و میمیریم!!


Madagascar: Escape 2 Africa| ماداگاسکار – فرار به آفریقا 2008| اریک دارنل / تام مکگراث
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
جیکوب: حالا دیگه وقتشه. بنظرم تو دیگه آماده ای.
کل: آمادهء چی؟
جیکوب: که بری توی یه بار، با یه خانم خوشگل صحبت کنی، ببریش خونه و هنرات رو بهش نشون بدی!
کل: نه نه. من آماده نیستم… ببین، اینکه من این مدت دیدم که تو چطور دختر بلند میکنی، معنیش این نیست که منم میتونم دختر بلند کنم.
جیکوب: … وقتی من توی بار یه دختر میبینم، اولین کاری که میکنم چیه؟ براش یه نوشیدنی میگیرم.
کل: دقیقاً ! همیشه! هیچوقت نشده که این کار رو نکنی. حتی وقتی دختره تعارفت رو رد میکنه.
جیکوب: در مورد خودم حرف میزنم؟
کل: هیچوقت! هیچوقت در مورد خودت حرف نمیزنی. فقط در مورد اون صحبت میکنی.
جیکوب: چرا؟
کل: چون نمیخوای حوصله ش سر بره. تمام توجه رو میدی به اون. اونوقت اون کسیه که باید سعی کنه جذاب بنظر بیاد. بعد هر چی میگه تو ازش میخوای که بهترش رو بگه. این درست مثل یه بازی موذیانه س.
جیکوب: خب بعد چی میشه؟ آخرش چه اتفاقی میوفته؟ ازش میخوام که باهام بیاد خونه؟
کل: نه. تو اینو بهش نمیگی. اون دیگه هیچ راهی براشون باقی نمیمونه. چون اینقدر مجذوبت شده که فقط میخواد تو اون لحظه باهات بخوابه.
جیکوب: خیلی خب. گفتم که حاضری! حلقه ازدواجت رو در بیار، بزن بریم!

Crazy, Stupid, Love| دیوانه، احمق، عشق 2011| گلن فیکارا / جان رکوا
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چکامه (مژده شمسایی) : خیلی داد بزنی ممکنه برادراش بشنون.اونوقت ممکنه ناچار شی برای ثابت کردن این که دستات پاکه خون الودش کنیوقتی همه خوابیم| 1387| بهرام بیضایی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
عزت الله انتظامي: انقدر تو اين شهر خر پيدا ميشه كه ما پياده جاي نريم ...ديوانه اي از قفس پريد| 1381| احمدرضا معتمدي
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺩﻥ : ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺁﻧﺎ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ .
ﻟﺮﯼ : ﺍﻭﻥ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻩ .
ﺩﻥ : ﻣﻦ ﯾﻪ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻡ . ﻣﻦ
ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻧﺎ ﺷﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﻗﺼﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻭ
ﺍﺫﯾﺖ ﮐﻨﻢ … ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺑﺮﻩ ﺗﺎ
ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻪ .
ﻟﺮﯼ : ﺍﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻪ !
ﺩﻥ : ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻦ !
ﻟﺮﯼ : ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻥ ! ﺍﻭﻧﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ
ﺑﺎﺷﻦ ﺗﺎ ﻣﻬﺮ ﺗﺎﺋﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯿﺸﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ . ﺍﮔﻪ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺎﺷﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻦ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻦ .
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺠﺒﻮﺭﻥ ﺑﺮﮔﺮﺩﻥ ﺗﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻡ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ، ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩ
ﺳﺖ ...!
Closer | 2004 | Mike Nichols
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
رضا: من مثلاً خودم کارشناس عروسم!کارفرما: تو اگه کارشناس عروسی چرا یه نفرو واسه خودت پیدا نمی کنی؟رضا: تقصیر شغلمونه، تا حالا دیدی یه دختر خانمی بیاد لباس عروس و تاج و دسته گل سفارش بده بعد بره دنبال یه پسری مث من بگرده؟ همه وقتی میان اینجا که دو هفته دیگه عروسیشونه!خواب سفید |1382| حمید جبلی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
میگن آدم دوبار می میره ؛ یه بار وقتی که روح از بدنش جدا میشه و یه بار "وقتی کسی که دوسش داره برای آخرین بار اسمشو صدا می زنه" .stand up Guys |2012| Fisher Stevens
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
"ليديا" نامه ای را میخواند و "جووانی" گوش میدهد...
امروز صبح که بيدار شدم، صدای نفس های آرومت رو شنيدم...
چشمای بسته ت، زير دسته ای از موهات... میخواستم فرياد بکشم و بيدارت کنم!
در نيمه روشن صبحگاهی، زندگی زير پوستت موج میزد...
چنان گرم و لطيف خوابيده بودی که می خواستم ببوسمت!
اما هراس داشتم که از تماس دستان من، بيدار بشی...
در رابطه مون دنبال چيزی می گشتم که کسی نتونه اونو از من بگيره... چيزی که فقط مال من باشه !...
اين تصوير جاودانه صبحگاهی، همون چيزی بود که دنبالش می گشتم...
آرزو کردم اين لحظه برای هميشه در زندگی مون ادامه پيدا کنه...
از شدت احساسات، گريه م گرفت !...
بعد بيدار شدی، لبخند زدی، منو در آغوش گرفتی و بوسيدی...
فهميدم رشته ای که من و تو رو به هم پيوند میده، نيرومند تر از زمان و عادت های زندگیه.
جووانی: اين نامه رو چه کسی نوشته ؟
ليديا: تو نوشتی !

La Notte | شب 1961| میکل آنجلو آنتونیونی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر درِ سينما: "چهره به چهره" (اينگمار برگمان) آلوی: فيلم شروع شده؟ بليط فروش: بله، دو دقيقه اس... آلوی: ولش کن!... فيلم شروع شده آنی: آلوی! فقط دو دقيقه اس... آلوی: نه نمیشه... من نمیتونم وسط فيلم وارد سينما بشم... من فيلم نصفه تماشا نمیکنم !... آنی: وسط فيلم ؟!... فقط نوشته های اول فيلم رفته، اونا هم به زبون سوئدی ان! آنی هال- وودی آلن
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مــَري عــزيز , در ضــميمــه ي نامــه برات کلکــسيــون کامــل نــوبلــِت ها رو فرستــادم . بــه عنــوان يه نـــشونــه که تـو رو بخـــشيــدم . تــو رو به ايــن خاطــر ميبخشم چون کــامل نيـــستي ...تو هــم ناکــاملــي ! مثــل من ! تمـــام انسان ها ناکامـــل هـــستند ..... مــَکــس جــري هــارويتز
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب به نظر من خيلي وقتا بهتره هيچي ندونيم
اونوقت ديگه دنبال دليل نميگرديم
هرچيزي يه دليلي داره
مثل تکه هاي اين کيک
در اخراي شب
کيکهاي پنير وميوه اي
هميشه کامل ناپديد ميشن
کيک هلو و کيک شکلاتي
تقريبا تموم ميشن
اما اين کيکاي بلوبري دست نخورده ميمونن
مگه عيبشون چيه ؟
اين کيکها هيچ عيبي ندارن
اما مردم چيزاي ديگه اي رو انتخاب ميکنن
نبايد اين کيک ها رو ملامت کرد
فقط کسي اونا رو نميخاد
My Blueberry Night |2007| Kar Wai Wong
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- تو ویلیام فالکنر رو می شناسی؟
+ نه کیه؟کسی که تو باهاش خوابیدی؟
- نه کوچولوی من
+ پس بره به جهنم!
- لباست رو دربیار
+ اون نویسنده محبوب منه،کتاب نخل های وحشی فالکنر رو خوندی؟
- گفتم لباست رو در بیار
+ گوش کن جمله آخرش قشنگه،بین غم و نیستی من غم را انتخاب می کنم،تو کدوم یکی رو انتخاب می کنی؟
- بذار انگشت های پات رو ببینم،انگشتهای پای یه زن مهم هستند،نخند!
+ تو کدوم یکی رو انتخاب می کنی؟
- غم یه چیز احمقانه ست،من نیستی رو انتخاب می کنم.البته نیستی هم بهتر از غم نیست ولی غم دیگه خیلی چیز بیخودیه

Breathless |از نفس افتاده 1960|
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
استاد: خوب اینجا رو نگاه کن.
رویا: اینجا کجاست؟
استاد: این همون سینمایی‌یه که من خیلی دوستش دارم.
رویا: شوخی می‌کنی؟!
استاد: نه،بهترین فیلم‌های عمرم رو تو این دوتا سینما دیدم.ازشون کلی خاطره دارم.
رویا: چی شد؟
استاد: سوخت...جفتِ سینماها با هم جزغاله شدن. وقتی داشت می‌سوخت من اینجا بودم.انگار آدمی که یه عمر باهاش بودی،یهو پَر بزنه و بره و پشت سرش هم نگاه نکنه...؛فکر می‌کنی کسی فیلم‌های این سینما یادش بمونه؟

[شب‌های روشن/فرزاد موتمن]
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
فرانسیس آندروود (نماینده کنگره آمریکا): دو جور درد داریم. یه نوع دردی که باعث قوی‌تر شدن آدم می‌شن، و یه جور هم دردهای بی‌فایده، دردهایی که فقط آدم بابتشون رنج می‌کشه. من تحملِ چیزهای بی‌فایده رو ندارم.Seasons 1 / Episode 1 | House of Cards | David Fincher
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
گراهام: یادمه یه جا خوندم که مردها یاد میگیرن چطوری عاشق کسی باشن که جذبش شدن. و زنها یاد میگیرن که چطوری جذب کسی بشن که عاشقشن.***, Lies, and Videotape| سـ.ـکس، دروغ و نوار ویدئو 1989| استیون سادربرگ
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
شکر خدا که من هیچ خدایی را از هیچکس به ارث نبرده ام. من آزادم که خدای خود را آنطور که دلم میخواهد مجسم و انتخاب کنم،
خدای من مهربان، بخشنده، دلسوز، چیز فهم و اتفاقا خیلی هم شوخ است!
بابا لنگ دراز
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه وقت هایی هست که آدم باید مبارزه کنه و گاهی هم باید سرنوشتش رو قبول کنه و بپذیره که چیزی رو از دست داده, این جور
مواقع فقط یه احـمق به تلاشش ادامه میده, راستش من همیشه آدم احـمقی بودم....
Big Fish |ماهی بزرگ2003| تیم برتون
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آدمیـــزاد، پرنــده نــیست که

با بهـــار بیــاد و با پایـیز بـــــــره..


"مرگ دستفروش"

 

Similar threads

بالا