سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

[پدرام تاج ابادی]

چقدر بدبختند آنان که صبر و شکیبایی
ندارند؛ مگر نه آن است که زخم ذره ذره التیام می­یابد. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

ترسو قبل از مرگش بارها می­میرد؛
دلیر فقط یک بار طعم آن را می­چشد.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

عجیب است که گوش بشر در مقابل نصیحت
کر شود ولی نسبت به چاپلوسی شنوا . ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

زندگی داستانی است که یک ابله تعریف
می­کند؛ پر از غوغا و هیاهو اما نامفهوم.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

زندگی کمدی است برای کسی که فکر می
کند و تراژدی است برای کسی که احساس می کند. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

اگر غبطه خوردن به عزت و شرافت گناه
است پس من مجرم­ترین روح زمینم. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

جهنم خالی است چون همه دیوها اینجا هستند. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

اگر انجام دادن، به اندازه دانستن
نیک از بد آسان بود، نمازخانه­ها کلیسا بودند و کلبه درویشان قصر
پادشاهان. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

اگر توانستی با نگاه به بذرهای زمان
بگویی کدام جوانه می­زند و کدام نمی­زند، بعد با من حرف بزن. ویلیام
شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

نه خوب است و نه بد؛ فکر ماست که از
آن خوب یا بد می­سازد. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

زندگی به اندازه یک داستان تکراری که
گوش گنگ مرد خواب­آلود را می­آزارد خسته­کننده است.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

مثل امواج که به سوی ماسه­های ساحل
شتابانند لحظات ماست که برای رسیدن به پایان بی­قرارند. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

ای خدا، ای خدا! تا کی اسیر پلیدی [ناشی از] دروغ بمانیم. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

عشق جوانتر از آن است که بداند وجدان چیست. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

هر که سرگیجه دارد فکر می­کند دنیا دور خودش می­چرخد.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

آدم­ها پنجره را به روی طلوع خورشید می­بندند. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

گوش­هایت را به همه بسپار اما صدایت را به عده­ای معدود. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

دوران طلایی پیش روست نه پشت سر. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

ماه­زده [دیوانه]، عاشق و شاعر از یک
قماشند: هر سه اهل خیال.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

هنوز هنری خلق نشده که افکار را از روی صورت بازسازی کند.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

سه ساعت زودتر بهتر از یک دقیقه دیرتر. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

وقتی پدر به پسر [چیزی] می­دهد هر دو
می­خندند؛ وقتی پسر به پدر [چیزی]می­دهد هر دو می­گریند. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

وقتی غم می­آید، فقط با یک مأمور
مخفی نمی­آید بلکه با چند لشکر از راه می­رسد.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

آهسته و عاقلانه! آنان که تند می­دوند سکندری می­خورند.ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی
ارزشی را ربوده‌است، اما آن‌که نام نیک مرا برباید، جزئی از وجود مرا
می‌برد که او را غنی نمی‌کند اما در واقع مرا حقیر می‌سازد. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

آیا می‌دانید که انسان چیست؟ آیا نسب
و زیبایی و خوش‌اندامی و سخن‌گویی و مردانگی و دانشوری و بزرگ‌منشی و
فضیلت و جوانی و کرم و چیزهای دیگر از این قبیل، نمک و چاشنی یک انسان
نیستند؟ ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

اگر در این جهان از دست و زبان مردم
در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر
با ما سخن خواهند گفت. ویلیام شکسپیر

 

[پدرام تاج ابادی]

اگر همه سکه داشتند،دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه اش را نثارش کند...(توجه)

 

[پدرام تاج ابادی]

جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه
نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی
نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره خودنمایی و شجاعت
است و پیری روزگار ترس و مذلت، جوان چون آهوی وحشی با نشاط و غرور در وادی
زنگی می‌دود و پیر چون مردی لنگ آهسته و با هزار زحمت ، قدم برمی‌دارد.
ویلیام شکسپیر