به جز حضور تو / هیچ چیز این جهان بیکرانه را / جدی نگرفتم/ حتی عشق را !!!...
سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا
- شروع کننده موضوع پیرجو
- تاریخ شروع
الهی!
پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است!
پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است!
الهی گر به چشم غضب در من نگری ، خوشنودم ؛ چرا که نگرانم که ننگری!!
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
من او بودم *من او شدم*با او بودم *بی او شدم*در عشق او چون او شدم *زین رو چنین بی سو شدم *شیدا شیدا شیدا شدم...*
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به نوکردن ماه
بربام شدم
باسبزه وعقیق وآیینه
داسی سرد برآسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.
صنوبران به نجوا چیزی گفتند
وگزمه‌گان به هیاهو شمشیر درپرنده‌گان نهادند.
ماه برنیامد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شاملو[/FONT]
بربام شدم
باسبزه وعقیق وآیینه
داسی سرد برآسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.
صنوبران به نجوا چیزی گفتند
وگزمه‌گان به هیاهو شمشیر درپرنده‌گان نهادند.
ماه برنیامد.[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شاملو[/FONT]
میخواهم که با شم بی آنکه دلی را بلرزانم ویا خراشی باشم بر چهره ی احساس کسی.......... 
آي آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد
يک نفر در آب دارد مي سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پاي دائم مي زند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين که مي دانيد
آن زمان که مست هستيد از خيال دست يابيدن به دشمن
آن زمان که پيش خود بيهوده پنداريد
که گرفتستيد دست ناتواني را
تا توانايي بهتر را پديد آريد
آن زمان که تنگ مي بنديد
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامي بگويم من
يک نفر در آب دارد مي کند بيهوده جان قربان
آي آدمها که بر ساحل بساط دلگشا داريد
نان به سفره جامه تان بر تن
يک نفر در آب مي خواند شما را
موج سنگين را به دست خسته مي کوبد
باز مي دارد دهان با چشم از وحشت دريده
سايه هاتان را ز راه دور ديده
آب را بلعيده در گود کبود و هر زمان بي تابيش افزون
مي کند زين آبها بيرون گاه سر گه پا
آي آدمها که روي ساحل آرام در کار تماشاييد
موج مي کوبد به روي ساحل خاموش
پخش مي گردد چنان مستي به جاي افتاده. بس مدهوش
مي رود نعره زنان. وين بانگ باز از دور مي آيد:
"آي آدمها.."
و صداي باد هر دم دلگزاتر
در صداي باد بانگ او رساتر
از ميان آبهاي دور يا نزديک
باز در گوش اين نداها
"آي آدمها..."
يک نفر در آب دارد مي سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پاي دائم مي زند
روي اين درياي تند و تيره و سنگين که مي دانيد
آن زمان که مست هستيد از خيال دست يابيدن به دشمن
آن زمان که پيش خود بيهوده پنداريد
که گرفتستيد دست ناتواني را
تا توانايي بهتر را پديد آريد
آن زمان که تنگ مي بنديد
بر کمرهاتان کمربند
در چه هنگامي بگويم من
يک نفر در آب دارد مي کند بيهوده جان قربان
آي آدمها که بر ساحل بساط دلگشا داريد
نان به سفره جامه تان بر تن
يک نفر در آب مي خواند شما را
موج سنگين را به دست خسته مي کوبد
باز مي دارد دهان با چشم از وحشت دريده
سايه هاتان را ز راه دور ديده
آب را بلعيده در گود کبود و هر زمان بي تابيش افزون
مي کند زين آبها بيرون گاه سر گه پا
آي آدمها که روي ساحل آرام در کار تماشاييد
موج مي کوبد به روي ساحل خاموش
پخش مي گردد چنان مستي به جاي افتاده. بس مدهوش
مي رود نعره زنان. وين بانگ باز از دور مي آيد:
"آي آدمها.."
و صداي باد هر دم دلگزاتر
در صداي باد بانگ او رساتر
از ميان آبهاي دور يا نزديک
باز در گوش اين نداها
"آي آدمها..."
maryam.joon
عضو جدید
و *عشق*
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
_ نه _
صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ ميشوند كدر
*و هميشه عاشق تنهاست*
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه غرق ابهامند
_ نه _
صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ ميشوند كدر
*و هميشه عاشق تنهاست*
maryam.joon
عضو جدید
خوشبختي يافتني نيست ، ساختني است . . .
maryam.joon
عضو جدید
در روزگاري زندگي ميكنيم كه مردمانش
به هر هوس و شهوتي عشق مي گويند
هر عريان و هر سياه چشمي را زيبا مي نامند
و هر جانور دو پايي را انسان مي دانند
خداي مهربان من
عشق واقعي ، زيبايي واقعي و انسان بودن واقعي
را به ما بچشان
به هر هوس و شهوتي عشق مي گويند
هر عريان و هر سياه چشمي را زيبا مي نامند
و هر جانور دو پايي را انسان مي دانند
خداي مهربان من
عشق واقعي ، زيبايي واقعي و انسان بودن واقعي
را به ما بچشان
maryam.joon
عضو جدید
خدا
اي آخرين فرياد اي چشمه ي اميدها
اي پايگاه آرزوهايم
تو...آيا سينه ي شوق واميدم را
به خاك ياّس مي سايي؟
تو...آيا شاخه ي بي برگ عمرم را
به روي شعله هاي مرگ مي سوزي؟
خدا
خدا بر من مزن رنگ تباهي را
بيا,تنها تو با من باش
كه من را جز تو اي پروردگار آسمانها آشنايي نيست
دلم تار است چشمم بي فروغ افتاده برهستي ومن بيگانه هستم
باخودم باشوق با هستي
چه شد,از من سفر كردي؟
چه شد اين واحه ي تاريك قلبم را رها كردي
بيا
در من بسوز اي آتش هستي
كه هستي سخت تاريك است
خدا
اي آخرين فرياد بيا
من خواستار شور شبهايم
بيا من تشنه ي شوق سحرهايم
سحرهايي...كه قلبم سخت مي جوشيد
سحرهايي كه شوق تو مرا از هستي از اين جو جادويي جدا مي كرد
مرا در عالم گلها رها مي كرد..
خداتنها تو با من باش
اي آخرين فرياد اي چشمه ي اميدها
اي پايگاه آرزوهايم
تو...آيا سينه ي شوق واميدم را
به خاك ياّس مي سايي؟
تو...آيا شاخه ي بي برگ عمرم را
به روي شعله هاي مرگ مي سوزي؟
خدا
خدا بر من مزن رنگ تباهي را
بيا,تنها تو با من باش
كه من را جز تو اي پروردگار آسمانها آشنايي نيست
دلم تار است چشمم بي فروغ افتاده برهستي ومن بيگانه هستم
باخودم باشوق با هستي
چه شد,از من سفر كردي؟
چه شد اين واحه ي تاريك قلبم را رها كردي
بيا
در من بسوز اي آتش هستي
كه هستي سخت تاريك است
خدا
اي آخرين فرياد بيا
من خواستار شور شبهايم
بيا من تشنه ي شوق سحرهايم
سحرهايي...كه قلبم سخت مي جوشيد
سحرهايي كه شوق تو مرا از هستي از اين جو جادويي جدا مي كرد
مرا در عالم گلها رها مي كرد..
خداتنها تو با من باش
maryam.joon
عضو جدید
دلم را سپردم به بنگاه دنيا
وهي آگهي دادم اينجا وآنجا
وهر روز براي دلم مشتري آمد ورفت
وهي اين وآن سرسري آمد ورفت
يكي گفت: چرا نور اينجا كم است وهر آجرش از غم وماتم است
يكي گفت :اينجا پر از دود وآه است
و رفتند وبعد
دلم ماند بي مشتري
ومن تازه گفتم خدايا
تو قلب مرا مي خري
از آن پس خدا آمد وتوي قلبم نشست
و در را پشت خود روي همه بست
و من روي آن در نوشتم::
ببخشيد ديگر براي شما جا نداريم
از اين پس به جز او كسي را نداريم
وهي آگهي دادم اينجا وآنجا
وهر روز براي دلم مشتري آمد ورفت
وهي اين وآن سرسري آمد ورفت
يكي گفت: چرا نور اينجا كم است وهر آجرش از غم وماتم است
يكي گفت :اينجا پر از دود وآه است
و رفتند وبعد
دلم ماند بي مشتري
ومن تازه گفتم خدايا
تو قلب مرا مي خري
از آن پس خدا آمد وتوي قلبم نشست
و در را پشت خود روي همه بست
و من روي آن در نوشتم::
ببخشيد ديگر براي شما جا نداريم
از اين پس به جز او كسي را نداريم
maryam.joon
عضو جدید
آخرين شعر مرا قاب كن وپشت نگاهت بگذار
تاكه تنهايي ات از ديدن ما جانخورد
وبداند كه دل من با توست
در همين يك قدمي
تاكه تنهايي ات از ديدن ما جانخورد
وبداند كه دل من با توست
در همين يك قدمي
maryam.joon
عضو جدید
فهميدن عشق را چه مشكل كردند
مارا زدرون خويش غافل كردند
انگار كسي به فكر ماهي ها نيست
سهراب بيا كه آب را گل كردند
مارا زدرون خويش غافل كردند
انگار كسي به فكر ماهي ها نيست
سهراب بيا كه آب را گل كردند
maryam.joon
عضو جدید
سعي كن هيچ وقت عشق روگدايي نكني چون به گدا چيز باارزش نميدن
maryam.joon
عضو جدید
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن
مي رويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است...
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي است
كه در انتهاي صميميت حزن
مي رويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است...
هرگز نگذارید که آرزوی قلبی شما به مرض قلبی مبدل شود
اسکاول شین
اسکاول شین
انسان دنیائی از عجایب است.
"ارسطو"
"ارسطو"
بدون خطر نمی توان بر خطر غلبه کرد.
برای زیستن کنار هم لازم نیست مانند هم باشیم کافی است به تفاوت های همدیگر احترام بگذاریم.
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
جملات زیبا و انرژی بخش از بزرگان... | راز موفقیت | 0 | |
|
>>>بزرگان موفقیت<<< | راز موفقیت | 25 |