زیباترین جمله ای که دیدید یا شنیدید

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر انسانی در زندگی روزمره خود باید کمی موسیقی گوش کند،اندکی مطالعه کند و تصویری زیبا را مشاهده نمیاد؛زیرا مشکلات دنیوی نمیتواند حس زیبایی را که خداوند در روح انسان خلق کرده است،از میان بردارد.
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن گاه که عاشقید نگویید : " که خداوند در قلب من جای دارد ."
بلکه بگویید : " من در قلب خداوند جای دارم ! "
و نپندارید که توانایی هدایت عشق را دارید ؛ که عشق اگر قابلتان بداند ، شما را هدایت خواهد کرد.
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم پایم را روی شن های داغ کویر بگذارم.....
می دانم آنجا ابری در انتظار من است.....
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز

***قدر این لحظه کوتاه را بدانید و عصاره هر لحظه را بگیرید.این
لحظه ، به زودی خواهد مرد و خوب یا بد ، دیگر هرگز با همان
شکل بر نخوهد گشت.***
گیوند ولین بروکس(شاعر امریکایی)

 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز

***به جلو قدم بردار و کاری را انجام بده که واقعا دوست داری.فرصت بسیار
کوتاه است.چگونه می توانی به خودت اجازه دهی در این عمر کوتاه به
کاری بپردازی که تمایلی به انجام آن نداری.به این گونه ، حیات را به سر
آوردن و سرمایه وجودی خویش را هدر دادن ، نمی توان زندگی نامید؛بلکه
نوعی مرگ تدریجی است که برای خویشتن برگزیده ایم.***
 

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
و کسي مي گويد سر خود بالا کن به بلندا بنگر به بلنداي عظيم به افقهاي پر از نور اميد و خودت خواهي ديد و خودت خواهي يافت خانه ي دوست کجاست، خانه دوست در آن قلب پر از نور خداست و فقط دوست، خداست....

 

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه تمام مردم دنيا بزرگترين غمشون رو در دست بگيرن و در صفي بايستن تا يک قاضي حکم کنه، غم کي از همه بزرگتره، هر کس که با نيم نگاهي به بغل دستي خود غمش رو در جيب مي گذارد و به خونه برمي گردد!!

 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ن‌گاه بانویِ پرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفر،
که به آسمانِ بارانی می‌انديشيد
و آن‌گاه بانویِ پُرغرورِ عشقِ خود را ديدم
در آستانه‌یِ پُر نيلوفرِ باران،
که پيرهن‌اش دست‌خوشِ بادی شوخ بود.

و آن‌گاه بانویِ پرغرورِ باران
در آستانه‌یِ نيلوفرها،
که از سفرِ دشوارِ آسمان بازمی‌آمد.
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم پایم را روی شن های داغ کویر بگذارم.....
می دانم آنجا ابری در انتظار من است.....
 

saraaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما میتوانید همه آدم های دنیا را با تمام تفکرات مختلف امتحان کنید.ولی خواهید دید که دوستی آدم های خداشناس پایدارتر است.

گوته
 

niloo_sh.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است
 

Javad_ht

عضو جدید
قدر آیینه بدانید چه هست - نه در آن وقت که افتاد و شکست
--------
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
به شانه های خدا تکیه کن که مطمئن ترین، استوارترین ،مهربان ترین وابدی ترین تکیه گاه درکل عالم هستی می باشد

(این جمله فی البداهه به ذهنم رسید)
 

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خدای مهربان.....
مدادرنگیهارابردار....نه ببخشید مداد شمعیها را بردار...مرابکش...این چشم خسته را...این قلب شکسته را....به سن شناسنامه ام نگاه نکن...حقیقتم این نیست....این خط کشهای تیز..شایدبتوانندجسم کوچکم را اندازه گیری کنند...اما ترسم ازاین است که به روح بلند تو صدمه وارد کنند.....مدادرنگیها را بردار...شرمنده مدادشمعیهایم کوچک شده اند...مرابکش....لبهایم را...و روی ان بنویس ترسو....بزدل...یادت نرودبنویسی کودن....وبعدهم دو بال.....اینجاسمت راست..انجاسمت چپ....رهادراسمان...نه صبرکن بال وپرم رابسته اند....یعنی بعضیها دلم راشکسته اند....مدادرنگیهارابردار...مرابکش....لطفامرابکش...لبخند را بردار از این تن...این هم باشد سهم تو از من....مدادرنگیها را بردار....مدادرنگیها تمام شدند....تصویر من ولی هنوز...ناتمام مانده است
 

*sepid*

عضو جدید
کاربر ممتاز
كرم شبتاب با اميد زندگي كرد.شبانه .و در شب هاي اندوه مي تابيد و روشن مي كرد براي اميدش بدون چشم داشت. و چه غمناك شد روزي كه تنيد پيله اي بر گرد خويش آرام آرام و صبور و پر اميد... و هنگامه ي رهايي اش ناگاه بالهايش را شكسته يافت و ديگر نوري نداشت براي تابانيدن و امروز بالي نداشت براي پريدن. پس به پيله اش بازگشت كه شايد دگر باره شبتاب شود از جنس نور و بتاباند بر اميد و بياسايد بر آرامش تابش. و آنگاه رها گشت كه درون پيله اندوهناك مچاله گشته بود و بال هاي شكسته اش را در آغوش گرفته بود و آن گاه كه خويشتن را يافت جسمي بود خميده و بي جان و خود را يافت كه بال مي گشود با بال هاي ابديت. و اندوه نداشت از احتضار ابدي خود كه رسيد بر همه آرامش . آنجايي رفت كه همه اش نور بود. همه اش:w05:
 

Similar threads

بالا