زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

زیبای خفته.

عضو جدید
کاربر ممتاز
بــﮧ بضیـآ بـآس گفـتـــــ :ببیـن جـوجــو
اونــ بـآدے کـﮧ انـداختـے تـو گلـوتــــا
اَولــ تـو معـده مـآ بـوده . . . !
عــــــآره =)
 

Hamzeh856

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
من که پولی بابت حلزون ندادم!!!از این تنگ اماده ها گرفتم که کفش سنگ ریزه است و یه گیاه ابزی توش کاشتن با ماهی همه را با هم خریدم!!

یعنی حلزون داره از ریشه گیاه تغذیه میکنه؟!!
چرا بندازمش دووور فرقشون چیه؟!
تانک هم نیدوننم چیه؟

همون آکواریوم بزرگ رو تانک میگن ... که هیچ

معمولا به همراه گیاه حلزون هایی هستن که افت به حساب میان و جنبه زینتی ندارن و معمولا از این ریزا هستش و رنگ تیره داره ...زینتی های قشنگترن و زرد و .... هستن . اگه حلزون جز زینتیا باشه که هیچ ولی اگه افت باشه باید دور ریخته بشه و آب رو بهتره عوض کنی .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

eliot -esf

کاربر فعال مهندسی کشاورزی , گیاهپزشکی
کاربر ممتاز
یادش بخیر قدیماااا کنکور یه ابهتی داشت !!
بخاطرش یه دو روز خواب و خوراک ادم نداشت !!!
الان تو تقویم دیدم ساعت 3کنکوز دارم هنوز کارتشم نگرفتم !!
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
قلبت را بزرگ کن
اینجا رسم بزرگی قلب هست
اخر فقط نمیشود با یک نفر بود
اینجا اگر قلبت تنها مال یک نفر باشد
همیشه محکومی
به تنهایی
a\.m
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار


چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی * چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل اتشین سخن تبر به دوش بت شکن * خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه * ولی برای عده ایی چه خوب شد نیامدی!
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام * دوباره صبح”ظهر”غروب شد نیامدی…








ای وارث تاج و تخت محمود بیا * مرآت صفات پاک معبود بیا

خلق آرزوی بهشت موعود کنند * والله تویی بهشت موعود بیا



ولادت آخرین ذخیره ی الهی، بهار دلها، یوسف زهرا، مبارک باد


 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام من اومدم.. نه موقتاااا.. میام ولی کم میام...:D


لطفا یه اب طالبی با بستنی .. اب طالبیشم سبز باشه هااااا..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هرگز نه به کسی تمام رازها و حقایقت را بگو
نه اجازه بده کسی تو را ابزار رسیدن به خواسته هایش کند
نه کسی را به تنهایت کامل راه بده
نه به انکه دوستش داری خیانت کن
نه پر پرواز کسی را بشکن
نه اسم بازی کردنت را بگذار زرنگی
ایناز
 

مارجين

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
ماست مختارالسلطنه

روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است. مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد. چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید: «چه جور ماستی می خواهی؟ ماست معمولی یا ماست مختارالسلطنه!»
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید. ماست فروش گفت: «ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و با قیمت دلخواه. اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان می بینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز این لقب را دادیم. حال کدام را می خواهی؟»
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش را محکم ببندند. سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش بستند. سپس به او گفت: «آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!»
چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند،
همه ماست ها را کیسه کردند.




 
بالا