زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

sey

عضو جدید
تا آخر عمرت هم اگه تنها موندی مهم نیست...
فقط نذار به جایی برسی که
در کنار کسی، به یاد کس دیگه ای باشی...
 

sey

عضو جدید
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافی یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دقیقه میشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای میبینی بازی ۲-۲ تموم شده![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*هرچقدر هم دلیل منطقی واسه خرید یه چیز داشته باشی، همیشه یکی اون نزدیکی ها هست که بگه سرت کلاه گذاشتن عجیب![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*وقتی پیاده باشی تاکسی گیرت نمی آد، اما وقتی با ماشین باشی توی ترافیکی از تاکسی ها گیر می کنی.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین. اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*تو یه ظرف آجیل اولین چیزی که می خوری یه بادوم تلخه.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوال ها رو برسونی و برگه هاتون با هم مو نزنه، نمره اون بیشتر می شه. این از قوانین ثابت مورفی هستش، شک نکن![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*اگه یک بار سر کلاس نری و استاد بگه جلسه بعد امتحانه، هیشکی بهت خبر نمیده! اما امان از اون روزی که یکی از اساتید حذف کنه، شونصد نفر یادت می افتن و بابای گوشیت رو در میارن از بس مسیج میدن که فلانی، استاد گفت حذفی![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*برای موفق شدن تنها یک راه وجود دارد، اما برای شکست خوردن راه های زیاد.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*اگه یه ماشین صفر بخری، هرچقدر هم مواظبش باشی و سعی کنی جای مطمئنی پارکش کنی، بازم خط روش می افته، ولی ماشین کهنه داغونت رو بزار وسط اتوبان کرج، شب بیا سالم برش دار.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*یه وقت هایی که خیلی عجله داری اگه لاستیک هواپیما هم زیر ماشین انداخته باشی، میای می بینی ۲تاش پنچره![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*دقیقا همون روزی که ۵ دقیقه دیرتر بیدار شدی تمام وسایلت مفقود میشن![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*دقیقا وقتی جفت دستات تا آرنج گریسی یا گلی هستش، چشمت خارش می گیره![/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*اگر یک تاریخ برای شما خیلی مهمه، ۱۰ روز قبل از اون یادتونه و دقیقا همون روز یادتون میره. ۳۵۵ روز بعدش هم دارید حرص از یادرفتنش رو می خورید. این قضیه فقط تا وقتی که اون تاریخ مهمه ادامه داره و بعدش برعکس میشه.[/FONT]
[FONT=tahoma, new york, times, serif]*اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد[/FONT]
 

sey

عضو جدید
توی این فیلم های ایرانی زنه حامله نمیشه و عیب از شوهرشه ؛
بعد میره امامزاده حامله میشه...!!!
من به شخصه به این سرایدار امامزاده مشکوکم...... :|
___________________________________________
شیخ را گفتند :« وزیر مسکن گفته : نياز به مسكن از سال 92 كاهش مي‌يابد »
شیخ اندکی بیاندیشید و فرمود:
و نیاز به قبر ، افزایش...!
و مریدان های های بگریستندی و خود را جر دادندی..............

______________________________
آیا میدانید فقط یه آرایشگر زنِ ایرانی می تونه درآمدی معادل یک فوق تخصص جراحی رو داشته باشه !
__

پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟

دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!

پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!
______________________

داشتم تو پیاده رو میرفتم که یهو یه موتوری توی عابر پیاده با سرعت از بغلم رد شد و نزدیک بود بزنه به من!
داد زدم اینجا عابر پیادَست ها!!!
جواب داد اینجا ایرانه ها!!!
حرفش تا حدی منطقی‌ بود که کاملا قانع شدم!!!
_______________________________

پُر درآمدترین هنر آدما، زبون بازیشونه...
___________________________________

از اونجایی که میگن : آدما رو باید تو سفر شناخت ، پس چرا ماه عسل رو یه وقتی گذاشتن که کار ازکار گذشته ؟
خو قبلش بذارین ملت نادم از سفر برنگردن
____________________________

جام جم داره اذان به افق لس آنجلس پخش ميکنه،
مامان بزرگم ميگه اذانه تهرانه؟ميگم نه لس آنجلسه،
ميگه: 2 زار اگه شعور داشتي ها
با اذان شوخي نميکردي!!!!!!!
_______________________________________

وقتی خانومی به شما گفت: “چــــــــــــــــی؟”، به این معنا نیست که گفته شما را نشنیده. او در واقع به شما فرصت داده که گفته خود را تغییر دهید!
(ستاد کمک به ادامه زندگی)
_______________________________________

در حاشیه آبگرفتگی متروی تهران:
ایستگاه سواحل ولیعصر .....
ایستگاه بعدی سواحل هفت تیر...!!!
____________________________________

من خودم ندیدم؛
اما میگن ظرفیت جهنم پُر شده ...
واسه همین خدا موقتا ایران رو اجاره کرده..!

_______________________________

يه سوال داشتم حالاكه امسال سال توليدملي حمايت ايرانيه يعني چي؟
يعني شلوارجين بامارك والفجر8بپوشيم ياتيشرت مارك الغديربيت المقدس!
__________________________

فقط توي بيمارستانهاي ايرانه كه مریض رو بيدار ميكنن تا قرص خوابش رو بخوره
__________________________از مربي بدنسازي پرسيدم: با كدوم دستگاه بيشتر كار كنم تا دخترها عاشق هيکلم بشن؟ مربي گفت: دستگاه خودپرداز بيرون سالن
 

sey

عضو جدید
حالات اعتقادی یک ایرانی







 

sey

عضو جدید
راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند
انواع ازدواج های پیشنهادی:
*
ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
*
ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
*
ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.
*
ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.
*
ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.
*
ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.
*
ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.
*
ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.
*
ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.
*
ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد
 

ReD_CoDE

متخصص REVIT
کاربر ممتاز
هواي خوب
مثل
زن خوب است
هميشه نيست
زماني كه هم است
ديرپا نيست.

مرد اما
پايدار تر است.
اگر بد باشد
مي تواند مدت ها بد بماند
و اگر خوب باشد
به اين زودي بد نمي شود.

اما زن عوض مي شود
با
بچه
سن
رژيم
حرف
ماه
بود و نبود آفتاب
وقت خوش.

زن را بايد پرستاري كرد
با عشق.
حال آن كه مرد
مي تواند نيرومند تر شود
اگر به او نفرت بورزند!

چارلز بوکوفسکی
 

reyhaneh919

کاربر بیش فعال
سلام
صبح همگی بخیر
اومدم سر بزنم و برم دانشگاه
خدانگهدار
(وااای چقدر رسمی :D)
 

**زهره**

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...​

هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.
قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.
قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.
من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه‌زنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.
قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه دست دادن یا بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای، که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...
آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا…​




 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت !
پرسیدند :
چه می کنی ؟
پاسخ داد :
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :

حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است

و این آب فایده ای ندارد

گفت :

...شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،

اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟

پاسخ میدم :

هر آنچه از من بر می آمد !!!!!
 

ReD_CoDE

متخصص REVIT
کاربر ممتاز
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
و برمی گشت !
پرسیدند :
چه می کنی ؟
پاسخ داد :
در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
گفتند :

حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است

و این آب فایده ای ندارد

گفت :

...شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،

اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟

پاسخ میدم :

هر آنچه از من بر می آمد !!!!!

البته این داستان یکی از پیامبرا بود، یادم نیست کدوم یکیش؟ :دی
همونی که آتش تبدیل به گلستان شد :smile:
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=5]اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
[/h]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سرزمین مادری زیباست
اخر میدانی سرزمین مادریم بهترین هست
میخواهم بگویم به جنگ با حوادث میشود رفت
تنها کافیست قلبی پر از مهر و عشق داشته باشی
 

Eshgh Khoodayi

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]پاييز مهربان![/h]
پاييز مهربان!
آوازهای رنگی خود را ز سر بخوان !
با برگهای قهوه ای و سرخ و زرد خويش
نقش هزار پرده ای از يادها بکش .....
لختی درنگ کن!
از سطر سطر دفتر يادم عبورکن!
با من کتاب خاطره ها را مرور کن!
تو يادگار عمر به تاراج رفته ای
در روزهای خاطره انگيزت
پيچيده عطر کودکی و نو جوانی ام
من دکمه های لباسم را
با دستهای مهر تو می بندم
در کوچه های خاطره انگيزت
دنبال عمر گمشده می گردم
گلدان شمعدانی و ياسم را
با قطره های مهر تو
آب می دهم
با من بمان!
با من بخوان!
همراه من کتاب زمان را ورق بزن :
زنگ دبستان را زدند...
احمد دوباره کنج حياط ايستاده است
خورشيد کم کمک به نوک کوههای غرب
نزديک می شود ....
اما هنوز از حسنک نيست يک خبر
معلوم نيست باز چرا دير کرده است!
فرياد اعتراض حيوانها می رسد به گوش :
بع بع .... مع مع
کبری هنوز پشيمان است
امسال هم دوباره کتابش را
زير درخت خانه اشان جا گذاشته
چوپان هنوز هم
دست از دروغ گويی خود برنداشته
با اينکه بره های قشنگش را
همين پارسال گرگ
از هم دريد و خورد .....
پاييز مهربان!
با من بساز!
با من برای کوچ پرستو غزل بساز!
من هم کتاب عمرو جوانی را
زير درخت سبز زمان جا گذاشتم
آموختم دروغ نگويم اما
اين گرگ نا بکار
يوسف من را
از هم دريد .....
دارد قطار حادثه از راه می رسد
پيراهنم کجاست‌ ؟؟
فانوس هم که نفت ندارد
کو ماه ؟؟ کو سوار ؟؟
باران حادثه است که می بارد
آن مرد در باران می رود
سد هم شکسته است
پطرس کجاست ؟؟
تاب و توان من هم از دست رفته است
بازی تمام شد!
اين دست آخر است ....
تقدير برد و من
ناباورانه باختم !
اما چقدر خوب
من گرگهای گله خود را شناختم
.......
شاعر : اكوت

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]در زمان ها ی گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط راه قرار داد و برای این که عكس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ گذشتند.[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد.[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]حاکم این شهرعجب مرد بی عرضه ایست و ...[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]نزدیك غروب، یك روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیك سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سكه های طلا و یك یادداشت پیدا کرد.[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]پادشاه در آن یادداشت نوشته بود:[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif] "هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد"[/FONT]​
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]
[/FONT]​
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
گوش کن
یکی بود یکی نبود
زنی بود که به جای آبیاری گلهای بنفشه
به جای خواندن آواز ماه خواهر من است
به جای علوفه دادن به مادیان ها ی آبستن
به جای پختن کلوچه شیرین، ساده و اخمو

در سایه بوته های نیشکر نشسته بود و کتاب می خواند

صدای شیون در اوج است می شنوی
می دانی ؟

از افسانه های قدیم چیزهایی در ذهنم سایه وار در گذر است
کودک خرگوش پروانه

و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که
بی نهایت بار
در نامه ها و شعر ها
در شعله ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند
 

ishtarrr

عضو جدید
من به عنوان يه دانشجوي پي اچ دي صنايع غذايي حمايتتون مي كنم! كافيه ه ه ه ؟؟؟


:smile:سلام بچه ها.... میخواستم بدونم ما صنایع غذایی ها چیکاره ایم. بالاخره مهندس کشاورزی هستیم یا نه؟ چرا توی تالار کشاورزی اصلا خبری از صنایع غذایی نیست.:surprised: اصلا برای چی توی باشگاه صنایع غذایی اینقدر کمه؟ پس بقیه کجا هستن ؟ :razz:
شب خوش...:D
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سلام خوبید دوستان ببخشید من نیاز به مقالاتی دارم که تو بخش درخواست و سوالات تو تالار صنایع غذایی گذاشتم دارم و اگه کسی میتونه لطفا برام بذارید سپاسگزارم


مهربانی را معنی نکنید
اخر پادشاه و گدا مهربانی را متفاوت معنی میکند
 

ishtarrr

عضو جدید
لينكشو اينجا بذار براتون بگيرمشون، حوصله گشتن توي تالارو ندارم:)

سلام خوبید دوستان ببخشید من نیاز به مقالاتی دارم که تو بخش درخواست و سوالات تو تالار صنایع غذایی گذاشتم دارم و اگه کسی میتونه لطفا برام بذارید سپاسگزارم


مهربانی را معنی نکنید
اخر پادشاه و گدا مهربانی را متفاوت معنی میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تشکر

تشکر

لينكشو اينجا بذار براتون بگيرمشون، حوصله گشتن توي تالارو ندارم:)


[ لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-NCFOOD...ODI20_246.html ]
[ لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-GHOCHA...OOD01_346.html ]



لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-NCFOOD...ODI20_338.html ]


ممنونم دوست محترم​
 

ishtarrr

عضو جدید
سلام ظاهرن دانلودش پوليه ولي اگه خيلي ضروريه واستون، نويسنده ي 2 تاش همكلاسي سابقمه، بهش بگم واسم بفرسته؟؟؟

[ لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-NCFOOD...ODI20_246.html ]
[ لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-GHOCHA...OOD01_346.html ]



لينک دايمي به اين صفحه: http://www.civilica.com/Paper-NCFOOD...ODI20_338.html ]


ممنونم دوست محترم​
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك زوج بر سر يك چاه آرزو رفتند، مرد خم شد ، آرزوئي كرد و يك سكه به
داخل چاه انداخت.زن هم تصميم گرفت آرزوئي كند ولي زيادي خم شد و ناگهان
به داخل چا ه پرت شد
مرد چند لحظه اي بهت زده شد بعد لبخندي زد و گفت: " اين واقعا" درست كار
ميكنه !!!!"
:thumbsup2::w11:
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
نکات خواندنی

نکات خواندنی

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "

هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

شیر کم چرب بنوش.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.

 
بالا