زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

وضعیت
موضوع بسته شده است.

20112

عضو جدید
بدویید شیرینی فارغ التحصیلیه!!! البته اگه استاد معتدله لجبازی نکنه!!!


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در گذرگاه زمان، خیمه شب بازی دهر،[/FONT]​


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد[/FONT]​


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق ها می میرند، رنگها رنگ دگر می گیرند [/FONT]​


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و فقط خاطره هاست [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که چه شیرین و چه تلخ، [/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دست ناخورده به جا می مانند.[/FONT]​


عزیزم فارغ التحصیلیتو بهت تبریک میگم
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
اصلا کسی نبود که بره!
علیک سلام... چه عجب از این ورا
 

AMIR-ALI

عضو جدید
پس ایول به خودم
امروز من چاغا رو روشن کردم
حال میکنی
یا نمیام یا از همه زودتر میام
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
چراغا از دیشب روشن مونده بوده!
چه خبرا؟ در چه حالی کچل؟
راستی موهات در اومد؟!!! ببین موهای منو
 

AMIR-ALI

عضو جدید
اتفاقا دوباره رفتم زدم موهام :ی
البته به دلخواه خودم
از بس که گرمه لعنتی
موهای تو که همون شکلی هست :ی
ای بخندیم چار سال دیگه این هگور پگوری بزنه موهات کچل کنه :ی
پ ن : هیچم اینطور نیست من خودم اومدم روشن کردم اگرم از دیشب چیزی بوده به افتخار حضور رویایی من بوده :ی
 

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
منم یه کار بانکی دارم، برم و برگردم!
 

20112

عضو جدید
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست كشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد

 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
سلام
Raise your swords up high!
See the black birds fly!
Let them hear your rage!
Show no fear!
Attack!

سلام ! (AMON AMARTH) :D :heart: :redface:

اینم ادامشه :

Charge your horses across the fields
Together we ride into destiny
Have no fear of death, when its our time
Oden will bring us home, when we die!

The ground trembles under us
As we make our thunder charge
The pounding hooves spread panic and fear into their hearts
Our helmets shine in the sun as we near their wall of shields
Some of them turn and run
When they hear our frantic screams!

Throw your swords to (the) sky!
Hear the Black Birds cry!
Let them feel your hate!
Show no fear!

Attack!

The enemy are in disarray
Like a cowardice they run
Send them to their final graves
Don't spare anyone
Kill the wounded by order of
See the pain in their eyes

Over the field and fear the sound
As we hear the ravens cry
 

amhain

عضو جدید
ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم؟

ببخشید آقا! می تونم به خانومتون نگاه کنم؟

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری. ... می‌خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...


*وبلاك پسرك چوپان http://pesarakechopan.blogfa.com
 

AMIR-ALI

عضو جدید
جدا عجب سوت و کور شده اینجا یه زمانی پنج دقیقه میرفتی ده صفحه جلو رفته بود
البته فکر کنم این امتحانا هم بی تاثیر نیست
 

masoud71

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ..........................
هی روزگار.........................................
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه عجب تمام برو بچه های کشاورزی اینجا حاضر شدن، واقعا هستید نه بابا، خوشحالمون کردید، اینجوری دیگه فکر نمیکنیم تنهاییم.
 

AMIR-ALI

عضو جدید
یه مطلب جالبی بود کپی کردم که بزارم اینجا
بعدا اشتباهی یه چیز دیگه کپی کردم
حسش نیست دیگه
خودتون بگردید پیداش کنید بخونید در مورد زود باوری بود
 
  • Like
واکنش ها: fgni

Phyto

مدیر تالار مهندسی كشاورزی
مدیر تالار
یه مطلب جالبی بود کپی کردم که بزارم اینجا
بعدا اشتباهی یه چیز دیگه کپی کردم
حسش نیست دیگه
خودتون بگردید پیداش کنید بخونید در مورد زود باوری بود

خسته نباشید واقعاً! بعد میگن شیرازیا...!!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا