بارالها…
از كوي تو بيرون نشود
پاي خيالم
نكند فرق به حالم ....
چه براني،
چه بخواني…
چه به اوجم برساني
چه به خاكم بكشاني…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آني كه براني..
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جايي
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهي چه نخواهي
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]امید یعنی بدونی٬ تا هستی میتونی تغییر کنی و دنیاروتغییربدی.[/FONT] [FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]امید یعنی بدونی٬ خداوند دوستت داره و اگه به تو زمان داده معنیش اینه که توی این فرصت میشه یه کارایی کرد.[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]امید یعنی این که همیشه بخشش خداوند را از اشتباه خود بزرگتر بدانیم.[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]امید یعنی این که اگر دانه ی زندگی صد بار از دستمان رها شد٬باز هم برای برداشتن و به مقصد رساندن آن به ابتدا برگردیم و این بار٬ محکم تر گام برداریم.[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]هر چیزی از جنس خداست.[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]می دونی چرا؟[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]چون جز خدا چیزی وجود نداره![/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]و نقطه ی مقابل خدا «هیچی»یه.[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]پس هر چیزی لیاقت اینو داره که عاشقش بشی![/FONT] [FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]البته اینو فراموش نکن: گاهی اوقات خشم هم یکی از جلوه های عشقه![/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]امید یعنی اینکه بدونی:[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]برای انجام کارهای بزرگ همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]بعضی وقتا هم باید یه عالمه گام کوچیک برداری[/FONT]
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار بشه منتظره يك نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يك روز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
يه كر و لال آرزوشه بشنوه، بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره...
الآن مشكلت چيه دوست من؟؟
دستتو بذار رو زانوت و از تمام وجودت و نعمتايى كه خدا بهت داده شكرگزارى كن و ازشون استفاده كن و به دیگران خوبی کن...
تو خيلى
خيلى خيلى خوشبختى،
غر نزن،
ناشكرى نكن.
. آسونا رو خودت حل كن، سختاشم خدا!!
[Forwarded from رضا تاجیک بالایی] خیلے قشنگ بود حیفم اومد نذارمش..
با دقت بخون و هر جمله رو تو ذهنت تصور كن:
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار بشه منتظره يك نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
يه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يك روز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
يه كر و لال آرزوشه بشنوه، بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه...
يه معتاد در عذاب آرزوى بيست و چهار ساعت پاكى رو داره...
الآن مشكلت چيه دوست من؟؟
دستتو بذار رو زانوت و از تمام وجودت و نعمتايى كه خدا بهت داده شكرگزارى كن و ازشون استفاده كن و به دیگران خوبی کن...
تو خيلى
خيلى خيلى خوشبختى،
غر نزن،
ناشكرى نكن.
. آسونا رو خودت حل كن، سختاشم خدا!!
در آلمان دور انداختن هرگونه بطري شيشه اي و پلاستيكي كار كاملا عجيبي محسوب ميشود.
در آن كشور به علت اهميت مسئله بازيافت شما مي توانيد با برگرداندن بطري ها به هر سوپر ماركتي بخشي از پولي كه در ازاي خريد محصول داده بوديد را پس بگيريد.
اما در كنار اين قانون فرهنگ زيباتري شكل گرفته كه معمولا مردم بطري هاشون را در كنار سطل آشغال ها ميگذارند تا بى بضاعتها با برگرداندن آنها به سوپر ماركت پول خورد و خوراكشان را در بياورند.