رد پای احساس ...

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ آرﺯﻭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﯽ!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


[COLOR=#dedee]با خیالم چنانی
[/COLOR]
[COLOR=#dedee]که در رد شدن از خیابان
دستم را ناخودآگاه
برای گرفتن دستت دراز می کنم !

[/COLOR]
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
و من هنوز عاشقم

آنقدر که می توانم هر شب

بدون آنکه خوابم بگیرد

از اول تا آخر بی وفایی هایت را بشمارم

و دست آخر همه را فراموش کنم !
 

fatimakhanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش نبضت را می‌گرفتم
و منتشر می‌كردم
تا دنیا
به حال طبیعی‌اش برگردد ....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوباره کابوسها
صدای کلاغ
و همینطور صدای تپش نامنظم قلب
بغضی که هر ان میخواهد بترکد و نمیترکد
اشکی که هر ان باید بچکد تا دل کمی بی تابیش ارام گیرد ولی جای ارام شدن بیتابترت میکند
صدای هر اوی گوش به راهی
صدای پایی که هر روز دور و نزدیک میشود
نگاه چشم به راهی
دستانی که هر روز سردت میشود
قلبی که دیگر قلب نیست
دردی که انقدر عمیق شده که تا مغز استخوانت رسیده
اوی ناشنیده و ناخوانده
هر لحظه تو را میکاود و هر لحظه
در میان تمام هستی
نامش چنان طنین نواز میشود
بی انکه بخواهی که بر زمینت میزند
و هر لحظه تمام وجودت را پر از تمنا بودنش میکند
سر بر شانه ات میگذاری صدای نامزون هر از گاهی
نزدیک و دور میشود
و تو نمیدانی
قصد ان پاها چیست
هر بار نزدیک که میشود قلب تند میزند
و هر بار که دور میشود
چشمان میبارند
تو مانده ای چه کنی
تنها صدای کلاغ که با
قار قاری به تو میخندد
طنین انداز کوچههای زندگیت شده
و هر روز به اسمان مینگری
تا شاید دلت ارامتر شود
ولی لحظاتی که کابوسها به سراغت میاید
بیتابترت میکنند
بی روحت میکنند
زمینت میزنند
و تمام وجودت به رعشه میافتد
بس نمیخواهد بشود این کابوسها
بس نمیخواهد بشود این تنهایی مزمن که همه فراموش میکند خیلی راحت تو را
ولی تو هنوز در گذشته در خاطراتت مانده ای
خاطراتی که حتی انکه خاطره ساز بود برایت از یاد برده
 

جاده

عضو جدید
ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪی ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪی ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪی ﻣﻬﺮ ﺷﺪی[FONT="]…[/FONT][/B][/SIZE][/FONT]
[FONT=B Mitra][SIZE=3][B]ﮔﺮﻡ ﺷﺪی[/B][B]…[/B][B] ﻋﺸﻖ ﺷﺪی[/B][/SIZE][/FONT]
[FONT=B Mitra][SIZE=3][B]بعد کم کم ﺗﺎﺭ ﺷﺪی[/B][B]…[/B][B] ﺑﺪ ﺷﺪی[/B][B]…[/B][B] ﺭﺩ ﺷﺪی[/B][B][FONT="]…
[/FONT]
ﺳﺮﺩ ﺷﺪی ﻏﻢ ﺷﺪی ﺑﻐﺾ ﺷﺪی ﺍﺷﮏ ﺷﺪی ﺁﻩ ﺷﺪی ﺩﻭﺭ ﺷﺪی[FONT="]….»[/FONT]
... دور شدی... دور شدی...
 

saba62

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرنده اي كه بال وپرش ريخته باشد مظلوميت خاصي دارد. باز گذاشتن در قفس توهيني است به او، درقفس را ببند تا زندان دليل زمين گير شدنش باشد، نه پروبال ريخته اش
.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اعتراف ميکنم هر روز صبح که بيدار ميشم
با خودم تصميم ميگيرم که امروز خيلي خلاق و پر انرژي باشم
ولي بعد يه صدايي تو سرم ميگه : آره اينو خوب اومدي
و بعد جفتمون با هم ميخنديم و تصميم ميگيريم دورِهمي يه چرتي بزنيم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه می اندیشم چندان هم مهم نیست
اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم
و باران و انسانهایی در زندگیم باشند
که زلال تر از باران هستند …
 

saba62

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي كه در كوچه ء معشوقه ما مي گذري بر حذر باش كه سر مي شكند ديوارش
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست هر كجا هست خدايا به سلامت دارش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اسمش آدم است اما تو باور نکن..
گاهي کاري مي کند که از پس هيچ گرگي بر نمي آيد ..
...
 

saba62

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا كرم ترك دل نداريم؟
يعني پاشنه ي پا از دلمون مهمتره!
دلم داره ميتركه...
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
لعنت بــﮧ بعضــــــی آهنگـا!

بــﮧ بعضــــــی خــیـابـــونـا !

بــﮧ بعضــــــی حرفــا !

لعنتیا تو چند ثانیه آدمو میــــبرن به روزایی که ..

واســــﮧ از بین بردنشون تو ذهنت

یـــــﮧ عُمــــر "ویــــــروטּ " شـــدی ...
 

HaQiQaT

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻳﻢ
ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ
ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا