هميشـــه نمــي شود زد به بــي خيـــالــي و گفــــت :
تنهــــا آمده ام ، تنهـــا مـــي روم ...
يک وقـــت هــايــي
شايـــد حتـــي براي ساعتـــي يا دقيــقه اي ... کم مــي آوري
دل وامانـــده ات يــک نفـــر را مـــي خواهــد !
ولی آنکه می ماند درد می کشد ،
غصه می خورد ،
بغض می کند ،
اشک می ریزد و تمام این ها روحش را به آتش می کشد و
در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود ....
آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه .....
میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود ” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند، او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد … . . . تنهایـــی هایم را هم هدفمند کنند ، راحت میشوم ! این روزها زیــاد به چشم می آیند . . ! . . . تنهــا نیستم ولی میان این همه شلوغی
باز هم احساس تنهایـــی میکنم و این است درد مـــن . . . . . . تو رفتهای و من از تنهایی ککَم هم نمیگزد دیگر! حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی! . . . تنهایی را دوست دارم … بی دعوت می آید ، بی منت می ماند ، بی خبر نمیرود … .
این روزها برای تنها شدن، کافیست صــــــــــــــــادق باشی . . . انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند… تنهایی من عمیق ترین جای جهان است و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد… . . . مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن، آدم های زیادی دور و برم دارم ! آن چیزی که ندارم کسی برای ” بـا هــــــــــــــــم بـودن ” است ! . . . احتیاط
در این شهرِ لاکردار تمام کوچه باغ های عاشقی به اتوبان های تنهایی وصل می شوند… . . . یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم… یه دل گرفته… یه زندگی پر از خالی… من سرشارم از تنــهایـــــــــی… .
گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران
قابل درک نیستم !
حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم !
اما…
در دلم آن لحظه آرزو میکنم تا بگوید:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنم…
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بهار را
اردیبهشت زیبا می کند
مرا تو.[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] لحظه ی دیدار نزدیک است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باز من دیوانه ام، مستم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] باز می لرزد دلم.دستم[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]باز گویی در جهان دیگری هستم[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif] های! نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ![/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]های! نپریشی صفای زلفم را دست[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif] و آبرویم را نریزی دل[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]لحظه ی دیدار نزدیک است ...[/FONT]
این نامه هم تمام می شود
و من به عكس كودكی ام كه روی تاقچه پیرتر شده
نگاه خواهم كرد
و به یاد خواهم آورد
كه هیچ كس با ما نگفت
پنجره
جا پای رهگذران را از یاد می برد
وآسمان كفاف این همه تنهایی رانمی دهد
كاش به ما كسی گفته بود كه ماه
پشت درهای بسته می میرد
مرگ می آید
و فردا دنباله ی خواب دیشب است ...!!!