امشب میگن شب نوشتن سرنوشته نمیدونم از سرنوشتم چی بخوام
خیلی قبلترها کسی میخواستم اما دیگه فهمیدم لازم نیست کسی بخوام اگر کسی من بخواد خودش یه راهی برای موندن تو سرنوشتم پیدا میکنه نه اینکه من دعا کنم برای بودنش هزار بار هم دعا کنی کسی که دلت باهات نیست نمیمونه از تو هم هیچی نمیمونه
پس اوممم بذار بگم از سرنوشتم چی میخوام آرامش فکر کنم بهتر این قایق به طوفان نشسته باشه وقتی کشتیت عرق باشه چه فرقی میکنه از سرنوشت چی بخوای کمی ارامش بهتر اینجوری کشتیم تعمیر میکنم از گل میکشم بیرون و بعد راهی سفر میشم یه سفر که توش فقط خودم هستم اونیکه بخواد کنار من باشه خودش سکان کشتیش به سمت کشتی من میرونه اونیکه نخواد در خلاف جهت من