رد پای احساس ...

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، شمعدانی های سرخ و صورتی که هربار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد، یادش بیفتد که روزهای درد هم به پایان می رسند!
هر آدمی باید برای خودش یک حیوان خانگی کوچک داشته باشد، تا گاه گاهی بنشیند و زل بزند به غذا خوردنش، تا یادش نرود، زندگی، خارج از جهان خاکستری آدمهای این روزها هم، جریان دارد، کمی آرام تر، بی دغدغه تر و صمیمی تر!
وهر انسانی باید هوای خودش را داشته باشد تا خود خودش بشود که می تواند بهترین عالم باشد..
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و تو بارها زمان را در کافه ها و خیابانها فراموش کرده بودیم

و حالا زمان داشت از ما انتقام می گرفت!
(گروس عبدالملکیان)
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیندرلا لنگه کفشش را جا گذاشت اما تو از سیندرلا هم با سیاست تری!
تو آمدی وجودت را در دل من جا گذاشتی و رفتی!
حالا کجای شهر را بگردم؟!
درب کدام خانه را بزنم؟ آخر از چه کسی سراغت را بگیرم؟!
خسته نمیشوی از این همه "نبودن"؟!!
باور کن "بودن" فعل زیباتری برای صرف کردن است!
میخواهی امشب را باز هم فکر کن شاید یک دلیل فقط یک دلیل برای آمدن پیدا کردی!!!
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی دریــای بی نهایتـــــ

تـــنه درختـــــ آرزو شنــــاور استـــ

بر آن ســــوار میشوم

نمــــیدانم مقصــــدش کجاستـــــ

شایـــد

شایـــد مرا به تـــو برســاند

که همـــه آرزوی منـــی تــــو...






 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مادر بزرگم هميشه می گفت :
چاه ، دستی پر نميشه ...
اون وقتا سنم كم بود و معنی حرفشو نمی فهميدم ...
می پرسيدم عزيز يعنی چی "چاه دستی پر نميشه؟ "
با همون لهجه كاشونی می گفت :
يعنی اگر چاهی خشک باشه
هر چقدرم توش آب بريزی نميتونی ازش آبی برداری ...
خود ِچاه بايد آب داشته باشه ...
امروز توی اين سن و سال معنی اون حرفو كاملا می فهمم ...
اگر آدمی دوستت نداشته باشه ، هر كاری هم براش بكنی دوست نخواهد داشت، آدم بد ذات و نمی تونی ذاتش و عوض کنی .
رفتنی رو اگه دنياتو هم به پاش بريزی ، ميره ...
خدا بيامرزتت عزيز

چاه هيچ وقت دستی پر نشد ...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی آدم ها ساده و بی شیله پیله اند
بی هیچ پیچیدگی،
دوست دارند چون دلشان می گوید
دوست دارند چون گِل وجودشان از عشق است
به همین آسانی، به همین آسودگی... نه سیاست این زمانه را از حفظند
نه طریق شکستن می دانند ونه خیانت سرشان می شود
نمی توانند لحظه ای بیش، دل چرکین باشند
از هر کسی که دلشان را می شکند،
زود یادشان می رود، زود فراموش می کنند. . .

لبخند که بزنی باز همانی می شوند که بودند،
اخم کنی مثل کودکانِ بازیگوش ِپشیمانی
که فکر می کنند مسبب تمام غصه های مادرشان
هستند، پناه میبرند به دامانِ اشک
که کار دیگری نمی دانند!

آدم های ساده !!!!
آن مثالِ ساده چه بود؟
"مثل خورشیدی که همیشه هست و از بس که هست
نمی بینیمش و یا
ماهی که روشنایی وجودمان از اوست و نمیشناسیمش!"
وجودشان همان خوشبختی است ،
اینهارا گفتم بدانی ، آن ها فقط یک بار اتفاق می افتند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر وقت کسی بهت میگه دوستت دارم ولی فقط کافیه مدتی باب میلش رفتار نکنی آنوقت رفتارش عوض میشه بدون بیشتر خودش دوست داشت نه تو رو
دوست داشتن این نیست که طرف مقابل محدود کنی این نیست که جلوی تعالی شخصیش بگیری از ترس اینکه از یکی دیگه خوشش بیاد اگر پادشاه و ملکه قلبی باشی باور کن هزار نفر دوستشم داشته باشند فقط میگه ممنون خودم بهترش دارم
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ما چوب کبریت های خیسی هستیم...

ما چوب کبریت های خیسی هستیم...

ما
چوب کبریت های خیسی هستیم
که درتاریکی اتاق گیر کرده ایم
انفرادی کوچکی که
هر بار
نور از روزنه ی آن عبور کند
یکی را خواهد کشت...!

ستاره ربیعی:gol:
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
داشتم به میهمانم میگفتم :
اگر راحت تر است رویه نایلونی روی مبل های سفید را بردارم ؛
البته اراده کرده بودم قبل از رسیدنشان برشان دارم ؛ او تعارف کرد و گفت :
راحت است ؛ من اما گرمم شد و برش داشتم ؛
بعد یک دفعه حس کردم چقدر راحت تر است !!!
سه سالی می شد خریدمشان اما هیچ لک و ضربه ای بر آنها نیفتاده ؛
اگر چه بیشتر اوقات
بدلیل ماندن همین روپوش نایلونی بر رویشان از لذت راحتی شان محروم مانده ام ... !!!
بعد یاد همه روکش های زندگی خودم و اطرافیانم افتادم ؛
روکش روی ...
موبایل ها
شیشه ها
صندلی های ماشین
کنترل های تلویزیون
روکش روی لباس های کمد و ...
که همه این روکش ها دال بر دو نکته است :
یا بر نالایقی خود باور داریم !
یا اینکه قرار است چنین چیزهای بی ارزشی را به ارث بگذاریم ...
هر روز در روابط روزمره امان همین روکش ها را بر رفتارمان می گذاریم ...
تا فلانی نفهمد عصبانی هستیم
تا فلانی نفهمد چقدر خوشحالیم
تا فلانی نفهمد چقدر شکست خورده ایم
آری ... ؛
نقاب ها و روکش ها را استفاده می کنیم برای اینکه اعتقاد داریم؛
اینگونه شخصیت اجتماعی ما برای یک روز مبادا بهتر است ...

واقعاً کدام روز مبادا !!؟
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گلم ...

گلم ...

بہ ﻣﻦ ﻧﮕﻮ "ﮔﻠﻢ" ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﮔﻠﺒﺮﮒ ﻫﺎے ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ے ﻻے ﺩﻓﺘﺮﺕ مے ﺗﺮﺳﻢ...:gol:
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


یک لحظه حتی چشم از من برنداری
من با نگاهت زنده ام باور نداری؟



این غم که لبخند تو را با خود ندارم
سخت است آری سخت تر از هر نداری


پروانه ات بودم ولی از من پس از این
چیزی به جز یک مشت خاکستر نداری


با هر قدم پا می گذاری بر دل من
قربان لطفت! پای خود را برنداری

 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
عـشـق چـه از در بـیـایـد ..
چـه از در بــرود ..
فـرقـی نـمـی کـنـد..
خـانه را حـتـمـا بـوی حـادثه پـر خـواهـد کـرد !
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از جاده ی احساس تو ، از درد نوشتم
از یک دل غمگین، دل یک مرد نوشتم

ازقصه ی شبهای بلندی که تو بودی
تا خاطره هایی که شدند زرد نوشتم

از چک چک هر قطره ز دلتنگی قلبم
ز اوارگی این دل شبگرد نوشتم

از کوشش بی حاصل این قلب شکسته
تا فاصله هایی که غم آورد نوشتم

از سوز نفس گیر رخ سرد حضورت
از یک شب طوفانی نامرد نوشتم

از درد فراق و غم دلتنگی شبها
تا ضجه که تاثیر نمى کرد نوشتم

افسوس نشد باشی و همدرد بمانی
شاعر شدم و از دل پر درد نوشتم
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم

ببین این دیوار نا مروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد...

خوش به حال تو که خودت را راحت کردی

یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من

هر بار که می خواهم به سمتت بیایم

یادم می افتد "دلتنگی" هرگز بهانه ی خوبی نیست
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من در سر راه باد بنشسته
آمد و بویی از تو نداشت...

.

مغیران همه صومعه
باز گو که خراب افتاده یکی
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
فكر مي كردم آدم ها همان طور كه آمده اند، مي روند. نمي دانستم كه نمي روند.
مي مانند. ردشان مي ماند حتي اگر همه چيزشان را هم با خودشان بردارند و بروند...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تــــــــــو...
بـــــراے مـن
ڪهنہ نخواهي شد
حتـــــي اگـــــر
تــمآم دنــیآ را
تآر عنکبوت بگیرد...!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم دوستت نداشته باشم
اما نمیتوانم ...!
و این تنها جاییست
که خواستن
توانستن نیست...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻱ
ﻭ ﻣﻦ ﺟﻮﺍﺑﻲ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻢ
ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﺍﻳﻦ "ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻱ؟ "
ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺲ ﻛﻪ ﻋﺎقلند ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﻨﺪ
ﻛﻪ ﺍﻳﻦ " ﭼﺮﺍ "
ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﺍﺳﺖ
ﺍﺻﻼ ﺧﺮﺍبش ﻣﻲ ﻛﻨﺪ
ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻛﻪ
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮ ﺣﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قبول کن؛
چشم هایت شور است؛
هر چه بیشتر می بینمت؛
تشنه تر می شوم ...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربان که میشوی نگرانم میکنی!
موعد نارنج و شکوفه،
دلم میلرزد.
آب و آیینه می آوری
و رد میشوی از کنار خاطره هایم
در سکوتی محو.
مهربان که میشوی
بوی رفتن می آید...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست دارم زمستانی را که معافم می کند
از پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد ..
و از اشکی که در نگاهم می چرخد
و به همه می گویم
ســــرمـــا خــــورده ام !!!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اگـــــر قـــرار بر نــبـــودنـــت باشــــد
بُگذار تــــــــــمام نیــمکـــت ها رنـــگی باشند ،
نبودنــــــــت را بایــــد قـــــــدم زد....
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف دکترها قبول آرام میگیرم ولی
حرف یک بیمار را بیمار میفهمد فقط
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

آنقدر عشٖق تو در روح وتنم ریشه زده

تار مویی ز ســرت ڪم بشود ، میمیرم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز

تقصیر باران نیست این دیوانگی ها
تنها شدن در هر هوایی درد دارد...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا همین چند سال پیش که جوان تر بودم، خودم را شبیه هیچ کس نمی‌دیدم...
تصویر من از خودم، شخصی‌ بود با ویژ گیهای خاص خودش....
کسیکه شبیه هیچ کس نبود, شبیه هیچ کس جز خودش.
حالا که آن سالهای سر به هوایی و روز‌های خوش سبکبالی را پشت سر گذشته ام، می بینم از آن آدم خاص ، فرسنگ‌ها فاصله گرفته ام...
حالا شبیهِ نگرانی‌های مادرم هستم ، شبیهِ خستگی‌‌های پدرم، شبیهِ لکنتِ زبانِ زنِ همسایه، شبیهِ خمیدگی رنج آورِ ستونِ فقرات مادربزرگ ...
که می‌داند، خاطرات، در امتداد زندگی‌، محکوم به فراموشی اند...
که انسان‌ها با همه ی ویژ گیهای خاصشان روی به فراموشی اند...
بچه‌های محله، زیر باران بازی میکنند و من با حسرت بیمار گونه‌ای فکر می‌کنم، چرا شبیه یکی‌ از آنها نیستم.
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز


تا کی شبیه سیر و سرکه بجوشد دلم بی تو؟


می ترسم این سکوت و فاصله کم کم... ولش کن هیچ...
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب انگـار قرص هــا هم آلـزايـمـر گرفته انـــــد !
لعنتــی هـــــا يادشــــــــان رفته
"خـــــواب آورند" نـه "يـــــادآور"

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا