رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
رد احساسم را
پاک میکنم
از این جاده های
بی احساس
که فقط هوس را جایگزین عشق میکنند
و بی رحمانه تو را درد میدهند
a.m
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فیزیک بعدترها ثابت می کند
در روزهای بارانی
جای خالی آدم ها بزرگتر می شود . . .
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می دانستم کیـــست

آن که هر شب برایـــــــت

دست قلاب می گیــــــــرد

تا هر شـــــب، خواب را از چشمانم بپرانی

دیواری کوتاهتــــــــــــر از خواب های من نیافـــتی
لعنــتــــــــــــی
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.در هوای تو ، دنیا را خواهم گشت

کجایی ؟

برگرد . . .
..
 
  • Like
واکنش ها: A.8

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند مرا به جرم عاشق شدنم
هر لحظه به باد ناسزا میگیری
تا بر لب من مهر تو جاری بشود
در کنج دلت ختم و عزا میگیری


 
  • Like
واکنش ها: A.8

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعتصاب کردم …
آب , غذا و البته حرف را …
نگران نباش …
اعتصاب نکردم …
دلتنگی , تنهایی و البته سیگار را .
مترسک ناز می کند …
کلاغ ها فریاد می زنند …
و من سکوت می کنم ….
این مزرعه ی زندگی من است …
خشک و بی نشان …
وقـتـي پـَـس اَز مـُـدت هـا بي خـبـرے !

بـي آنکـه سُـراغــي از ايـن دلِ آواره بـگيـــري ...
ميگـويـي : دلـــم بـرايـــت تنـگ اســـت !!
يــا مـَـرا بـه بــازے گــرفتــه اے
يــا معــنـايِ واژه هـايـت را خـــوب نمــي دانـے
خاطـــــــــــرات بی هــــــــوا می آیند
گاهی وســـــــــط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
ســـــــــــردت میکنند؛ داغـــــــــت میکنند خاطـــــــــرات تمـــــــــام نمیشوند…
تمامـــــــــت میکنند
 
  • Like
واکنش ها: A.8

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میان عشق وزیبایی ترا من دوست می دارم


اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش


***



تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن



***



تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن



***



تویعنی چتری از احساس برای قلب بارانی
تویعنی در زمستان ها به فکر پونه افتادن



***



اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم
میان عشق وزیبایی ترا من دوست میدارم
 
ڪـل בنیآ ↘ را هم ڪـہ בاشتــہ بآشــے ...

بآز هم בلت میخواهـב بعضــے وقتـہــآ ...

فقط بعضــے وقتــہـآ...

اصلا براے ↙ یـڪ لحظـہ ↘ هم ڪـہ شـבه ،

همــہ ے בنیآے یـڪ ◀ نــفـــ♥ـــر ▶ بآشــے !!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هــِـي روزگــار
مَن بـه دَرَکــ
خــودَت خــَـســتــه نــَـشـُـدي
از ديــدَن تــَصـويــرِ تــِکـراريــه دَرد کــِـشـيـدنِ مــَـن
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه باید کسی باشد
که معنی سه نقطه های انتهای جمله هایت را بفهمد....

همیشه باید کسی باشد
تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد

باید کسی باشد
که اگر سکوت کردی بفهمد

کسی باشد
که اگر بهانه گیر شدی بفهمد

کسی باشد
که بفهمد به توجهش احتیاج داری

بفهمد که درد داری
.
.
که زندگی درد دارد
.
.
که دلگیری
.
.
.
.
.
همیشه باید کسی باشد
همیشه...........!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای از بین بردن یک پرنده، یک قیچی کافیست..
لازم نیست سرش را ببری یا گلویش را بشکافی..
کافیست پرهایش را بگیری...
"خاطره" ی پرواز کاری با او خواهد کرد که خودش را در دره می اندازد....
همین کافیست.. یک "خاطـــــــــره" نابودش می کند.......
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﭘﺴﺮﮎ ... .


ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺧﺘﺮﮎِ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ



ﺑﺎﻧﻮﯼِ ﻣﻦ



ﺻﺪﺍ ﮐﻦ!



ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﯾﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﺹ ! ﺍﺳﻤﺖ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ


ﺯﻧﺪ

ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻮ :

ﺟﺎﻧﻢ؟


ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:


ﺟﺎﻧﺖ ﺑﯽ ﺑﻼ ... .

ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﺷﮑﻼﺕ ﯾﺎ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ


ﺑﺨﺮ

ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﺍ . ...

ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ


ﺷﯿﺮﯾﻨﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺎﻃﺮِ ﺩﺳﺘﺎﻥِ ﺗﻮﺳﺖ ... .


ﭘﺴﺮﮎ ...


ﺑﯿﺎ ﯾﮏ ﺭﺍﺯِ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ :


ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ


ﯾﮏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﻫﺎﯼِ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺭﻧﮕﯽ ...~







 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست...
گذر فصلها و عبور سالها بر آن اثر میگذارد
ولی دوست داشتن.....
در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکنه...
و بر آشیانه ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست....
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی مثل اون قلعه ایه که تو ساحل با شن می سازیم


هرچقدر هم که قشنگ باشه ...


هرچقدر هم که براش وقت گذاشته باشیم ...


موقع برگشت نمی تونیم با خودمون ببریم ، باید همونجا بذاریمش و بریم


 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می دانستم کیـــست

آن که هر شب برایـــــــت

دست قلاب می گیــــــــرد

تا هر شـــــب، خواب را از چشمانم بپرانی

دیواری کوتاهتــــــــــــر از خواب های من نیافـــتی



 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترشحات خوبی هایت

به سنگین ترین نقطه قلبم رسیده است

سبک تر شده ام حالا،مثل پروانه

استشهاد سلولهای بدنم گواهی میدهد

به بیکران شدن روحم در انزوای جسمت

من در ترانه های تو غرق شده ام

جنگ دست و پایم بی فایده است

وقتی روحم را از چنگم در اورده ای

من با تو زنده ام یا مرده ؟

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به چرک می نشیند
خنده
به نوار زخم بندی اش ار ببندی.
رهایش کن
رهایش کن
اگر چند
قیلوله ی دیو
آشفته می شود.
چمن است این
چمن است
با لکه های آتش خون ِ گل
بگو چمن است این، تیماج ِ سبز ِ میر ِ غضب نیست
حتی اگر
دیری ست
تا بهار
بر این مسلَخ
بر نگذشته باشد.
تا خنده ی مجروح ات به چرک اندر ننشیند
رهایش کن
چون ما
رهایش کن !
از : احمد شاملو
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طناب دار جلو چشام

یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام

رفیقام قاطی دشمنام،

نمیشه تشخیص دادشون از هم

مثل ضربه هایی که زده بودم

نا منظم و پشت سر هم

میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر

یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر

نگاهش قفل تو چشام

خالی میشه زیر پاهام

یکم سر و صدا

تــــــــــــــــــــمــــــــــــــــــــــــــام



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كاغذی به اشك گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یك كم از طلای خود حراج می‌كنی؟
عاشقم
با من ازدواج می‌كنی؟
اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!؟
تو چقدر ساده‌ای
خوش خیال كاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرك می‌شوی و تكه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی كجاست!؟
تو فقط
دستمال باش!
دستمال كاغذی، دلش شكست
گوشه‌ای كنار جعبه‌اش نشست
گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد
در تن سفید و نازكش دوید
خونِ درد
آخرش،
دستمال كاغذی مچاله شد
مثل تكه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرك و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمال‌های كاغذی
فرق داشت:
چون كه در میان قلب خود
دانه‌های اشك كاشت.
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امــروز بــاورم شـد

کـــه تــو خــسـتــه تــر از آن بـــودی کــه بـفـهمــی دوســت داشـتـنـم را !

از مـن کــه گــذشــت. . .

امــــا. . .

هـــرجــا کــه هســتــی

"خــستــه نبـاشــی"!
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهتــــــرین درســـــــها را در زمان سختــــــــــی آموختم و دانســـــــــتم

صبـــــــــور بودن ایـــــــــمان است و خویشتـــــــن داری یک نوع عبــــــــــادت.

فهمیدم ناکـــــــــامی به معنی تاخیــــــــر است نه شکســــــــــــــت

و خنــــــــــدیدن یک نیـــــــــــایش…...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا