رد پای احساس ...

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم ها باید توی زندگیشان پای خیلی چیزها بایستند...
پای حرف هایی که می زنند، قول هایی که می دهند،
اشتباهاتی که می کنند،
احساساتی که بروز می دهند،
نگاه هایی که از عمق جان می کنند،
نوازش هایی که با سرانگشتانشان می کنند،
دوستت دارم هایی که می گویند،
زندگی هایی که می بخشند،
عشق هایی که نثار می کنند......
آدم ها باید توی زندگیشان پای انتخاب هایشان بایستند.
زندگی مواجهه ی ابدی آدم هاست با انتخاب هایشان...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در وجودم کسی هست !
به وسعت تو ....
که
هر شب موهایش را شانه میزند
و هر شب یاد آخرین نگاه تو...
آوار میشود...
بر تنهاییم!
بر بی کسی این اتاقم...
و من با خودم فکر میکنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
با گوشت و خونم درک کرده ام
در این عالم تمام رفتار هامان انعکاس دارد
مواظب باشیم...
انعکاس شکستن فاجعه می شود....
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
کـــســـی که ســلــول انــفـــرادی را ســاخــت

مـــی دانــســـت ســـخــت تــــریــن کـــار انـــســـان
تحـــمـــل خــویــشتــن است . . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می گویند عشق آنست که به او نرسی
و من می دانم چرا …!
زیرا در روزگار من،
کسی نیست که زنانه عاشق شود
و مردانه بایستد…
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قصه

قصه

بـزرگ تـر کـه شـدم ..
داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و
آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
با تو بودن را میخواهم
[FONT=times new roman, times, serif] با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]
با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.

همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.

همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.

و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.

با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.

عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.

با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.

همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.

همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.

و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.

همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،

از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.

اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،

آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.

ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،

عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.

با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.

و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.

با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.

با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.

با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.
[/FONT][FONT=times new roman, times, serif]
پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.
[/FONT]
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"مـــی خـــواســـتـــم...

پــیــش رویـت دنــیــا را بـه زانـو در بـیـاورم



مـــی خـــواســـتـــم...



تـمـام بـاغـچـه هـا را بـرایـت اقـاقـی بـکـارم



مـــی خـــواســـتـــم...



شــب هـایـت سـتـاره بـاران بـاشـد



نه بی ستاره ، بارانی



مـــی خـــواســـتـــم...



خـوش خـبـر تـریـن قـاصــدک هـا را



بــرایــت بـه بـاد بـسـپـارم



مـــی خـــواســـتـــم...



بـرایـت کـوچـه هـا را گـردگـیـری کـنـم



آیـنـه هـا را چـراغـانـی...!



مـــی خـــواســـتـــم...



«عـــاشــقـــت بـــاشـــم»



بــبــخـــش



طـاقــت نـداشـتـی...



بــبــخــش



نـــمـــانــــدی !!!"
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدایا!دستهایم را زده ام زیر چانه ام!مات ومبهوت،نگاهت میکنم!طلبکار نیستم اما مشتاقم بدانم تهه قصه چه میکنی با من...!!؟؟
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
بارها پیش آمده

از بیرون به خانه برسم

سرم را از تنم جدا کنم

بگذارم روی میز

سرم روی میز آواز بخواند

من

لباس‌هایم را عوض کنم

اما

فکرش را نمیکردم

یک روز

در ملاقات با زنی‌ که نمیشناسمش

هنگامِ خداحافظی

سینه‌ام به آغوشش بچسبد

قلبم را

در کیف زنانه اش جا بگذارم و

او از این شهر رفته باشد .
 

saba27

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ﺑﺪ ﺷـــــــــــــﺪم....
.
.
.
ﭼـــــﻮﻥ ﮐﺴﯽ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺧـــــــــــﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﻤﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘـــــــ...!!
.

مغرور شدم چون نفهميد اگه خوبم، از عشقه زیاده...!!

زمونه زمونه ي گرگاست باید گرگ باشی تا خورده نشی...!

به هر کی خوبی کنی نميفهمن از خوبيته فكر ميكنند بهشون احتياج داري و خري...!!

منم ديگه ترجيح ميدم سنگ باشم تا دلم نشكنه.....!!
.
اینجا هرچي نامرد تر باشی بيشتر واست ارزش قائلند....!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط رفت
بدون کلامی که بوی اشک دهد …
فقط رفت
بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد …
فقط رفت …
فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم …
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
تابستان ...
" بهمن " می کشم
زمستان ها ...
"تیر "
باید به فصل ها حالی کنم
که رفتنت ...
اتفاق عجیبی است ...
بابا زیاد سیگار می کشید
" زر" و گاهی هم " شیراز "
و آنقدر دودش بوی بد می داد
که هر بار به شمعدانی ها نگاه می کردم
دماغشان را گرفته بودند
و برمی گشتند رو به آفتاب
خواهرم یک ریز غر می زد
که چرا محله را عوض نمی کنیم
برادرم پنجره ی اتاق را به سرعت باز می کرد
تا دود برود بیرون
تا نزدیکی تراس روبرویی
و خودش هم چند دید یواشکی بزند
مادرم از روی عصبانیت
تمام مشکلات زندگی را پشت هم قطار می کرد
که این را نداریم و آن جا چرا به این شکل است
سیگار نقش مهمی در زندگی ما داشت
یک نفر می کشید
سایر اعضای خانواده
خواسته هایشان یکی یکی گل می کرد
من ...
چون آن موقع ها خیالم از تو راحت بود
فقط می خندیدم

راستی
مدتی هست که از تو بی خبرم ...
کاش بابا بود
یک نخ روشن می کرد
با هم غصه می خوردیم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هرزگی مختص به تن فروشی نیست

ربطی به جنسیت هم ندارد

همین كه ازاعتماد كسی سوءاستفاده كنی....هرزه ای

همین كه به دروغ بگی دوستت دارم....هرزه ای

همین كه خیانت كنی....هرزه ای

همین كه رفاقتت بخاطرپول باشد....هرزه ای

اگه میخواهی تن فروشی كنی صاحب اختیار بدنتی

اماهرزگی نكن چون ازاحساس وآبروی دیگران باید مایه بذاری....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دارم راه میرم...

یهو یه صدایی میاد...
_ داداش یه عکس از مامیگیری؟
_ منم میگم چرا که نه؟
دوربینو حاضر میکنم که چشمام میخوره به تو...کاره دنیارو ببین،من باید از تو وو کسی که تورو ازم دزدیده عکس بگیرم...
سعی میکنم به روی خودم نیارم
اما،جالب اینجاست،تو حتی منو نمیشناسی...
من همونم، فقط موهامو بلند تر شده مثل روز های تلخم ، چهره ای که شکسته شد جوانیش بر باد رفت ...
پیرش کردی ...
مثل قدیما لبخند رو لبام نیست...
صورت همیشه صافم حالا پر از ریش شده ...
شایدم کلا یادت رفته من کیم...
چه توقعی دارم...
ولی تو هنوز مثل گذشته زیبایی ...
یادش بخیر میگفتی نمیتونی کسی رو جز من به اغوش بکشی
امروز خودم عکسش را گرفتم

_ داداش اون دکمه هستش...
_ بله بله ( چیک چیک)...
چه لب خند زیبایی زدی...
مثل همون روز که زدی تو سینه ام گفتی تو یه دیونه ای دیونه !!
_ داداش ممنون خیلی حال دادی...
_ خواهش میکنم قابلی نداشت...
راستی عشقم قابل نداشت ؟؟
یا ثبت خاطره شما هااا؟؟
یا تنها بودن هایم...
اره قابلی نداشت...
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگي به من آموخت چگونه اشك بريزم. ولي نياموخت چگونه سرازيرش كنم.

زندگي به من آموخت چگونه دوست داشته باشم . اما نياموخت چگونه فراموشش كنم.

 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته…
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است …

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا