رد پای احساس ...

جاده

عضو جدید
زندگی عشق است
عشق افسانه نیست /
آن که عشق را آفرید دیوانه نیست /
عشق آن نیست که کنارش باشی /
عشق آن است که به یادش باشی .......
 

جاده

عضو جدید
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زیباست لحظه ای که چشمانت را گرفته ام و میگویم کیستم ......

دستانم را بگیری و بگویی ...مگر من جزتو همدم دیگری دارم عشق من .....


 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به دنبال دل آویزترین شعر جهان میگشتم
"دوستت دارم" را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

تو هم ای خوب من این جمله به تکرار بگو
نه به یک بار و به ده بار ، به صد بار بگو

"دوستت دارم" را بسیار با من بگو
"دوستم داری؟" را بسیار از من بپرس
 

تاریک وتنها

عضو جدید
کاربر ممتاز
يادت باشد...يك نفر هست اينجا...بين آدم هايي...كه همه سردومغرورند...
تك وتنها به تو مي انديشدودلش از دوري تو دلگير است...
مهربانم!
يادت باشد...يك نفر هست كه شب و روز دعايش اين است

"زير اين سقف بلند.هركجايي هستي.به سلامت باشي
ودلت همواره
محو شادي وتبسم باشد...
يك نفر هست كه دنيايش را
همه ي هستي ورويايش را
به شكوفايي احساس تو پيوند زده
ودلش ميخواهد.لحظه ها را باتو
به خدا بسپارد...
يك نفر هست كه به يادت هر صبح دعا ميكند اينبار كه تو
با دلي سبز و پر از آرامش
به شب معجزه وآبي فردا برسي
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جاده یه من می خواهد و یه تو و یه جفت دست گره خورده به هم ، آن هم از نوع کور !
 

جاده

عضو جدید
چه بده شبای تیره تو زمستونای دلگیر
چه بده که متهم شی بدون حتی یه تقصیر
چه بده تو آسمونا اوج بگیری تا بمیری
چه بده غرق سکوت شی تا ابد آروم بگیری
چه بده دلای عاشق حس بودن رو ندارن
چه بده دلای ارزون دیگه عاطفه ندارن
چه بده گذشتن از خود برای یه عمر بودن
آدمای بی مروت چه بده پروانه بودن
چه بده شنا بلد نیست ولی آرزوش شناهه
آرزوی آبو داره ولی قلبش نمیذاره
چه بده ستاره بودن تو روزای آفتابی
آرزوی ماه رو داشتن تو شبای مهتابی
چه بده ندیده باشی ولی عاشق چشاش شی
چه بده بخوای ببینی ولی پا رو دل بذاری
چه بده تو بی گناهی پر شی از عذاب وجدان
چه بده بخوای بخندی ولی با دلهای گریان
چه بده ساختن دنیا با آرزوهای خیالی
دنیایی با این قشنگی با دلی پر از تباهی
چه بده بخوای بمونی ولی بازم کم بیاری
چه بده موندن و موندن ولی آخرش جدایی
چه بده که بی بهونه بیایو غرق دلت شی
بعدشم بی آشیونه تویه غصه هات تلف شی
چه بده که عشق پرواز زده بالهات رو شکسته
ولی باز این دل عاشق همیشه به پات نشسته
چه بده تو اوج پرواز ببینی سقوط یه راهه
چه بده سقوط رو دیدن با دلای پاره پاره.....

 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با پای برهنه از دریا می آمدم
تا انتهای غروب
وقتی که کفش هایم پر از دانه های شن بود
وقتی که صدف ها را به ارمغان تو عاشقانه چیدم
دریا پر از مهتاب بود
وقتی که چشم منتظرم ستاره ها را بدرقه میکرد
سپیده ی اندوه سر زد

و تنها مرغان سپید عاشق مرا می خواندند
وقتی که تو را میان خلوت ساحل
و
دریای مسافر
گم کردم..............
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با تو...
سکوت من،
نگاه های بی صدای تو،
و من!
و تعارف هایی که لب هایم نمی توانند جلوشان را بگیرند؛
که قلبم را زیر پاهایشان له می کنند.
نه...
با تو من نمی توانم!
تو خوبی...
عزیزی...
هستی...
اما درست آن لحظه
که از نبودنت سرشار می شوم........
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
تلخ ماندم ، تلخ
مثل زهری که چکیده از شب ظلمانی شهر
مثل اندوه تو
مثل گلسرخی
که به دست طوفان
پرپر شد
تلخ ماندم ، تلخ
مثل عصری غمگین
که تو را بر حاشیه اش پیدا کردم
و زمین را...
توپ گردان
پرت کردم به دل ظلمت
تلخ ماندم ، تلخ
دیوار از پنجره سر بیرون کرد
از دهانش
بوی خون می آمد
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنارم باش تا اخر

من از تنهایی بیزارم

حواست نیست یادت نیست

تو رو خیلی دوست دارم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سهراب گفتی: زیر باران باید رفت... چشم ها را باید شست... جور دیگر باید دید

چشمها را شستم باز همان را دیدم

جز دو رنگی و دروغ

جز غم و غصه و تلخی هیچ به چشمم نرسید

پس چه شد آن همه توصیف قشنگت سهراب؟!

دوره ی تلخ فریب

دوره ی رنگ سیاهیست سهراب

دوره ی این همه نامردی هاست

تو اگر میدانستی که دل آسمان هم از دست بشر می گرید؟!

باز سر می دادی زیر باران باید رفت؟ !.....
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ادعـای بـی تـفـاوتـی سـخـتـــ اســت!
آنـــ هــم
نـسـبـتــــ بــه کـسی که زیـبـــاتــریـــن حـــــــس دنــــــيــــــا را،
بــا او تــجــربـــه کردی...
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران از جـنـــس مـن اسـت
مـن از جـنـــس باران…
هـر دو بی هــــدف می باريـم
به امـيد رويش يـک امـيد از جـنـس عطـر تـنت!
زود بـرگرد،
باران نـزديـک است!
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باران باشد
تــــــــــــــــــــــــ و باشی
يک خيابان بی انتهـــــــــــــــــــــ ا باشد...
به دنيا بگويم: خداحافظــــــــــــــــــــــــــ
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي دلت از سن و سالت مي گيرد،


ميخواهي کودک باشي


کودکي که به هر بهانه اي به آغوش غمخواري پناه مي برد،


و آسوده اشک مي ريزد


بزرگ که باشي . . .


بايد بغض هاي زيادي را بي صدا دفن کني
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوشبختی داشتن کسی است

که بیشتر از خودش

تو را بخواهد...

و

بیشتر از تو...

هیچ نخواهد

و

تو...

برایش تمام زندگی باشی...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حوصـــلــه خوانــدن ندارم

حوصـــلــه نوشتــن هم ندارم

این همــــه دلتنـــگــے دیگرنــه با خــواندن کم می شود ، نــه نوشـــتن...

دلـــم تو رامی خـــواهد!

فقــــط همــــین
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت…شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...
شهر من اینجا نیست !اینجا…آدم که نه!آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!.شهر من اینجا نیست!اینجا…سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است … !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود …وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود …وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود …وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد …و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گــــفته باشــــم !.!.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا …. چشم هـــــایت را ببنـــــــد !سخت است بـدانـــــم می بینی ، و بی خیــــــــــالی … !...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اگر روزی عاشق شدی …قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده ……!...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزگاریست همه عرض بدن می خواهندهمه از دوست فقط چشم و دهن می خواهنددیو هستند ولی مثل پری می پوشندگرگ هایی که لباس پدری می پوشندآنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجندعشق ها را همه با دور کمر می سنجندخوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسدعشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدام راه است
که پای خسته را نشناسد

کدام کوچه
خالی از خاطره است

و کدام دل
هرگز نتپیده
به شوق دیدار

بیا...
تا برایت بگویم
از سختی انتظار
که چگونه
در دیده های بارانی
رنگ هذیان به خود می گیرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا