رد پای احساس ...

مهندس2010

عضو جدید
آسمون

آسمون

آسمون گاهی می گیره، گاهی هم می باره....

گاهی سیاه میشه و گاهی آبی تر از همیشه...

گاهی پرستاره و گاهی بی ستاره...

گاهی آفتابش می سوزونه و گاهی سردیش آدم رو خشک میکنه...

اما ...

اما با همه ی اینا آسمون همیشه آسمونه...

حتی اگه هر روز خودشو، با یکی از اینا بپوشونه...


آسمون همیشه آسمون می مونه....


 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی خط قلب من ،

امواجی است ،

که پیشرفته ترین دستگاه های دنیا ،

قادر به نمایش آن نیستند،

امواجی به نام ،

احــســاس
 

Elham.mir

عضو جدید
گاهی آرزو می‌کنم
یک روز که روی نیمکت پارک نشسته ام
وطبق معمول ،‌
صفحه حوادث را ورق می‌زنم
#
غریبه ای بیاید
بنشید کنارم
دستانش را بگذارد زیر چانه اش
و زل بزند در چشمانم

بگویم ‌، می‌دانی غریبه ؟
می‌دانی این روزها چه بر سرم آمده ؟
- اصلا بگذار همه اش را برایت تعریف کنم ...
#
دردهایم که تمام شد
لبخند کوچکی بزند
بلند شود ‌، و کاغذی را از جیبش بیرون بکشد
بگوید ‌،
این آدرس را می‌شناسید ؟
لبخند بزنم ،‌
بگویم بله ،‌ قدری جلوتر !
با عجله دور شود ...
#
و
من که سبک تر از تمام بادبادک های دنیا شده ام
روزنامه را ورق زده
و دنبال شعری عاشقانه بگردم
...................................................................................






 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دلتنگم در اين غوغا
چه دلتنگم در اين فريادچه بيهوده غمگينم
صداي انفجاري از دور مي آيد
صداي سهمگين درد يك مرد
صداي غرش طوفان
و اين غوغا ...
و اين تشويش بيهوده
و قلبم مملو از درد است
و دوري...
شبچراغ درد هاي من
دلم تنگ است
پس فرياد بايد كرد
درد دوري را از فراق تو
دلم تنگ يك لحظه با تو بودن
كاش باز گردد
كاش با هم همنوا باشيم و با هم همنفس گرديم
كاش اين كاشكي را سرنوشتي بود
كاشكي گرمي دستت به من ميداد زندگي را
و شيرين مي شد از شهدت تمام هستيم ،آينده ام
و تو شيرين تر از هر آرزويي
عسل فام و عسل رنگي
ولي در قلب من محفوظ محفوظي
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه يک لبخند آنقدر عميق ميشود که گريه ميکنم
گاه يک نغمه آن قدر دست نيافتني است که با آن زندگي ميکنم
گاه يک نگاه آن چنان سنگين است که چشمانم رهايش نميکنند
گاه يک عشق آن قدر ماندگار است که فراموشش نميکنم
 

**yosam**

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزهــــا خیلـــــــــی چـــــیزهـــــــا دستــــــ مــــن نیسـتـــــــــــ
مثــــــــلا
دستــــــــــــــهــایتـــــــــ:cry:
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزهــــا خیلـــــــــی چـــــیزهـــــــا دستــــــ مــــن نیسـتـــــــــــ
مثــــــــلا
دستــــــــــــــهــایتـــــــــ:cry:

به فکر نوازش دستهای منی
بی آنکه بدانی این دلم است که تنها مانده
دستهایم دوتایند!
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به یمن حضور تو انگشتانم رقص قلم را آموخت !

دستانم با قلم آشتی کردند

و اکنون زمانی که قلم را بر دست می گیرم کلمات را می شکنم .

اما تو هنوز نیستی ...

تو غرق در زمستانی شدی که من در آن متولد شدم ... گرم شدم و آرام گرفتم ...

من مقصرم که نتوانستم خود را در زمستان بگنجانم ... از آن گذشتم ...

و تو و خاطراتت را با ترک زمستان ترک کردم ...

تو از جنس پاییزی نه زمستان ...

اما من تو را زمستانی یافتم ...

و زمستانی باختم ...
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سراغاز مهر و مهربانی
در گوشه ای نوشتم
انوقت تنها کودکی با گلی رز به دست
به سراغم امد
اهسته گفت
خاله جون مهر و مهربانیت را به من میدهی
جایش این گل رز را میدهم
مهربانیم و مهرم را دادم
اما جای گل رز
دیدم گلهای رز بر دستانم گذاشته
اهسته سر بلند کردم
دیدم او یک نفر نبود
بلکه ده ها نفر بود
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در زیر پلکت سايه بانم ميدهي؟
سوختم آيا پناهم ميدهي؟ آتشي افتاده بر جان و دلم ، قطره آبي بر لبانم ميدهي؟
ميهمان جان جانان گر شوم ، ميزباني را نشانم ميدهي؟تا بياسايم دمي در پاي عشق ، زير چترت سرپناهم ميدهي
اي جواب پرسش بي پاسخم ، عشق را آيا نشانم ميدهي؟
رو مگردان نازنين با گوشه چشمت بگو در شرار چهره ات يک بوسه گاهم ميدهي؟
 

مهندس2010

عضو جدید
قسمت نشد ببينمت خدانگهداري كنم
فرصت نشد بمونمو از تو نگهداري كنم
گفتم اگه ببينمت دل كندنم سخته برات...
بگي نرو رفتن پر از درد برام
گفتم صداتو نشنوم نديده از پيشت برم
پشت سرم زاري نكن چكار كنم .......
...............مسافرمممممم..............
من ميرم ولي باز تو بدون هميشه
ياد تو از خاطر من فراموش نميشه
گل من خوب ميدوني بي تو تك و تنهام
...............عزيزمممممم...............
اگه تو نباشي.......ميميرممممممم..
نامه رو تا تهش بخون ....گريه نكن طاقت بيار
نامه رو خط خطي نكن....دو جمله رو هم دووم بيار
باور نكن يه بي وفام.......نامه ميزارم و ميرم.........
.............نه............نه.............نه..............

قسمت زندگيم اينه.......به كي بگم.......مسافرم
سهم من از تو دوريه......تو لحظه هاي بي كسي
قشنگيه قسمت ماست......كه ما به هم نمي رسيم
من ميرم ولي باز تو بدون هميشه....................
ياد تو از خاطر من فراموش نميشه......................
گل من خوب ميدوني بي تو تك و تنهام ............
.......................عزيزم.......................
اگه تو نباشي............ميميرم
هميشه زنده ميمونن با ياد تو ترانه هام
منو ببخش اگه بازم....اشكام چكيد رو نامه هام
ديگه تموم شد فرصتم....خاطره هام پيشت باشه
تموم خاطرات خوش........خدانگهدارت باشه
:gol:م......س......ا......ف......ر:gol:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با حال و احساسی عمیق و فراتر از نوشته های پیش

این بار می نویسم از عمق وجودم و از درون قلبم

و بیان می کنم آن احساسی را که تا این لحظه

در وجودم نهفته بود

بله:بیان می کنم آن احساس نهفته دلم را

و کنار می زنم ابرهای سیاه زندگیم را

که همانند شبی سرد و طولانی

چهره آبی آسمانم را پوشانیده

و مزین می کنم پرده های دلم را با نور طلائی خورشید

و امید را سرلوحه دفتر زندگیم قرار دهم

و شروع کنم حکایت زندگیم را با قلم سرنوشت




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
امید داشتن زیباست
ناامید بودن درد دارد
اما گاهی خود امید تنها میشود
برایت ارزوی محال
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مشق دلتنگی

وقتی دلم هوای دلتنگی می کند

خواب هیچ شقایقی را پرپر نمی کنم

و برای هیچ پروانه ی عاشقی

شمع نمی سوزانم...

تنها کمی حوصله می خواهد

تا باران بگیرد و باغچه

به سکوت درختان پایان دهد

آن وقت تکیه می کنم

روی شانه های چمن و در

سکوت پرنده های عاشق

شعر می خوانم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریک

دلم تنگ است

بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهای ها

دلم تنگ است

بیا بنگر!!

چه غمگین و غریبانه در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال

دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی!

شب افتاده است .... و من

و من تنها و تاریکم !!!!

و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من

بیا ای یاد مهتابی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب،
در اندیشه باران خورده ام،
چه کسی قطره ها را می چیند و،
طراوتشان را، به لبان خشک بهانه هایم می بخشد؟
چه کسی؟
برترکهای خسته کوزه خیالم، مرهم آبی می کشد
شاید حادثه ای
کنده خیال او را، به ساحل تن من، رسانده است
نمی دانم
اما
دیگر فاصله ائی نمانده،
من در ژرفای احساس تو شنا میکنم،
تا فردا
که در گنجه خیال تو پنهان شوم
چه زیباست، این پنهان شدن و دیگر پیدا نشدن
همچو، بادبادک دست کودکی،
که در اوج بی صدائی میرقصد
یا قایق کاغذی که، در تشت آسمان بی آب می رود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ردپای احساس ادمها را
در نگاهشان بیاب
انگاه که اشک میشود دلتنگیشان
میفهمی که چه زیباست
احساس انسانها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی عمر تلف می شود ؛

به پای یک احساس ....

گاهی احساس تلف می شود ،

به پای عمر ...

و چه عذابی می کشد ...

کسی که هم عمرش تلف می شود ....

و هم احساسش !!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعیت محض بعد شکست تو رابطه :

اولش دلت برا اون آدم تنگ می شه

بعد برا اون روزاتون تنگ می شه

آخـــــرش

دلت برا خودت تنگ می شه ،

آدمی که تو اون روزا بودی !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی دل تنگ خودت میشی
کافیه ببینی چقدر براش عزیز بودی
وقتی فهمیدی هیچ ارزشی براش نداشتی
وقتی فهمیدی بودن و نبودنت براش هیچ فرقی نمیکرد
بهتر بگی به خودت
او مال دیگریست که اینگونه به هوای دیگری بی تاب میشود نه من
انکه مال من هست در بی تابی من سر میکند
هر روز از خدا میخواهم
کسی بیاید که بی تابم باشد تنها بی تاب من نه هیچکس دیگر
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا