راننده زن عربستانی: غلط کردم ببخشید!

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفهوم عقل در انديشه علي عليه‏السلام

به امام عليه‏السلام عرض شد: عاقل را براي ما توصيف كن! فرمود: "خردمند كسي است كه هر چيزي را در جاي خود نهد".2
تعريف فوق، تعريف مفهوميِ جامعي است كه همانند هر تعريف مفهومي ديگر، هنوز به حالت مشهود در نيامده است، لذا ناچاريم شاخص‏هايي را كه ايشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بيان داشته‏اند متذكر شويم. تا مفهوم عقل براي خواننده، ملموس‏تر شود. از طرف ديگر، بود و نبود يكي از اين شاخص‏ها در فرد يا گروهي نشانگر قوت يا نقص عقل آن فرد يا گروه مي‏باشد.

الف. گفتار منطقي

علي عليه‏السلام فرمود: "از ويژگي خردمند آن است كه چيزي را نگويد كه امكان تكذيب آن داده شود".3 خردمند منطقا به گونه‏اي سخن مي‏گويد كه ضمن اين كه صغراهاي سخن متقن مي‏باشد، از توالي صغري و كبري نتيجه به دست مي‏آيد و به لحاظ منطقي قابل تكذيب نيست برخلاف "كانا"4 كه سخن وي سست و نشان دهنده كاستي خرد اوست.

ب. گفتمان استدلالي

علي عليه‏السلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گويد آن را با حكمت و مثال همراه سازد ولي احمق هرگاه سخن بگويد به دنبال آن سوگند ياد مي‏كند".5 خردمند ضمن اين كه به گفتار منطقي توانايي دارد، براي صحت گفتار خويش به حكمت يعني استدلال عقلي و مثال يعني يافته‏هاي تجربي استشهاد مي‏كند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالي تن مي‏دهد. در مقابل، فرد احمق قسم مي‏خورد يعني از طرف گفت‏وگو مي‏خواهد بدون استدلالِ منطقي ـ تجربي حرف او را بپذيرد، كه اين شيوه گفتمان از نظر امام علي عليه‏السلام نشانه حماقت و بي‏خردي است.

ج. طرد باطل

"به علي عليه‏السلام گفته شد خردمند كيست؟ فرمود: كسي كه باطل را [از خود] براند".6 خردمند نه تنها سخن بي‏پايه و اساس نمي‏گويد بلكه، سخنان بي‏منطق و باطل را همواره طرد مي‏كند و تحت تأثير القائات ديگران اقدام به باطل، از جمله گواهي دروغ و نظاير آن، نمي‏كند.

د. پيش بيني

علي عليه‏السلام فرمود: خردمندي به واقع رسيدن با ظن و تخمين و آگاهي يافتن به آنچه كه نيست با به كار بردن آنچه كه هست مي‏باشد".7 (العقل الاصابة بالظن، و معرفةُ ما لم يكن بما كان)
طبق تعريف فوق، عقل يك فرآيند ذهني است كه فرد به وسيله آن از معلوم به مجهول پي مي‏برد و از مقدمات به نتيجه مي‏رسد. پس مقصود علي عليه‏السلام از عقل همان خرد رياضي است كه شخص عاقل را به حل معادلات رياضي قادر مي‏سازد. البته عقل توسعه يافته مي‏تواند "مسائل اجتماعي" را نيز درك نموده و همبستگي‏ها را پيدا كند.
ناگفته نماند، پيش گويي بدون استناد از شاخص‏هاي "خردورزي" نيست بلكه آينده‏نگريِ توأم با استدلال و پيش‏بينيِ همراه با برنامه از شاخص‏هاي عقل مي‏باشد چرا كه واژه تدبير در سخنان علي عليه‏السلام اين ايده را رهنمون مي‏سازد كه ايشان فرمود: "هيچ خِرَد چون انديشيدن نيست".8
البته شاخص‏هاي ديگري نيز در سخنان علي عليه‏السلام براي مفهوم عقل بيان شده است كه از ذكرش صرف نظر مي‏شود. زيرا موارد مذكور، براي اين مقال وافي به مقصود است. ليكن جهت روشن‏تر شدن مفهوم عقل در انديشه علي عليه‏السلام و كنكاش بيشتر به مقتضاي موضوع ذكر چند نكته خالي از فايده نيست.
1. عقل، غريزه خدادادي است كه خداوند در بدو تولد در وجود انسان به وديعت مي‏گذارد. علي عليه‏السلام فرمود: "خرد، ذاتي و از ابتداي ولادت است".9
2. گرچه غريزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به وديعت گذاشته شده ولي بدون تربيت به منصه ظهور نمي‏رسد. از ديدگاه علي عليه‏السلام ، عقل طي فرآيند تعامل اجتماعي قدرت بروز پيدا مي‏كند، ايشان مي‏فرمايند: "خردمندي با تعامل [اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... [ظهور پيدا مي‏كند".10 هم او مي‏فرمود: "خردمندي غريزه‏اي است كه تجارب اجتماعي آن را مي‏پروراند."11
3. افرادي كه از تعامل اجتماعي و تربيت انساني محروم بمانند اين غريزه خدادادي در وجود آنها به منصه ظهور نمي‏رسد12، و حتي افراد عاقل نيز اگر تعامل با ديگر خردمندان را ترك نمايند در خردورزي ايشان كاستي ايجاد مي‏گردد؛ چه اين كه علي عليه‏السلام فرمود: "كسي كه از خردمندان حرف نشنود عقلش بميرد"13، فلذا توصيه مي‏كنند:
"با خردمندان چه دشمن، يا دوست، همنشين باش، زيرا خردمندي [آنها] بر خرد [تو] مي‏افزايد."14
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نظريه‏هاي معاصر درباره خردورزي زنان

درباره اين كه آيا زن واقعا ناقص العقل است؟ و اين كه اين روايات به كدامين زنان معطوف است؟ انديشه‏هاي مختلفي ارايه شده كه نگارنده اين انديشه‏ها را در چهار عنوان مقوله‏بندي نموده و به مستندات هر يك اشاره مي‏كند.

الف: طرد روايات

برخي از نويسندگان همه روايات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگي و به اصطلاح مجعول مي‏دانند و معتقدند اين احاديث از ساير اديان، مثل يهود و نصاري، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاري حاملان حديث است. نويسندگاني چون قاسم اميني از جهان اهل سنت و ورود السبي و اخيرا جميله كديور اين روايات را مجعول مي‏دانند. جميله كديور صريحا آنها را جزو اسرائيليات مي‏داند.17
اين نظريه مستندات قرآني "كاستي خرد زنان" را توجيه نموده و ترجمان ديگري را ارايه مي‏كند. اعراب بت‏پرست معتقد بودند ملائكه دختران خدايند. قرآن كريم ضمن نفي پندار مذكور به دو ويژگي روان‏شناختي اشاره مي‏كند.
"او من ينشوا في الحليه و هو في الخصام غير مبين" (زخرف18) "آيا كسي را كه در لابه‏لاي زينت‏ها پرورش مي‏يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مي‏خوانيد)؟"
در آيه فوق به دو ويژگي زن، كه ساختار روحي وي را نشان مي‏دهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زيور آلات و آرايش و خودنمايي.
ب: فقدان منطق قوي در استدلال و حجت آوري.
هر دو شاخص نشانگر كاستي عقل زنان مي‏باشد، همچنان كه قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوري از ديدگاه علي عليه‏السلام از جمله شاخص‏هاي عقلانيت بود و ايشان تصريح داشتند كه عاقل سخني نمي‏گويد كه امكان تكذيب آن داده شود.
انديشه‏اي كه درصدد طرد روايات و عدم پذيرش كاستي خرد زنان مي‏باشد، آيه را به مقتضاي مقصود تفسير مي‏كند و معتقد است آيه مربوط به زنان نيست، بلكه منظور از كسي كه در زيورآلات نشو و نما مي‏كند و از حجت‏آوري عاجز است بت‏ها مي‏باشد. مرسوم اعراب بت‏پرست اين بود كه بت‏ها را تزيين مي‏كردند و انواع زينت‏ها را به آنها مي‏آراستند در حالي كه آن بت‏هاي تراشيده شده از سنگ، هيچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان كه حضرت ابراهيم با تبر همه بت‏هاي عهد نمرود را شكست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست مي‏گوييد خداست، از بت بزرگ بپرسيد، در حالي كه مي‏دانيد بت سخن نمي‏گويد. اين تفسير را علامه طبرسي در قرن ششم هجري از اُبن زيد نقل مي‏كند.19
اين انديشه توفيق كلي ندارد زيرا، روايات در اين‏باره متواترند و طرد روايات متواتر20 را اصوليون به سهولت نمي‏پذيرند، وانگهي اين انديشه در توجيه برخي از آيات قرآني كه متفق عليه فقهاء مي‏باشد توفيق حاصل نكرده است. از جمله آيه 282 سوره بقره به صراحت گواهي يك مرد را معادل گواهي دو زن مي‏داند كه در روايات با كاستي عقل زنان توجيه شده است.21

ب: حمل روايات به مورد خاص

نظريه دوم، معتقد است احاديثي كه زنان را ناقص العقل مي‏خواند درباره زنان ويژه‏اي صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهج‏البلاغه درباره عاشيه و زنان ديگري كه با وي همراهي نمودند، مي‏باشد و به ديگر زنان تعميم‏پذير نيست. به عبارت ديگر "قضية في واقعه" مي‏باشد. شواهدي نيز بر گفتار فوق مي‏توان يافت؛ از جمله علي عليه‏السلام در خطبه سيزدهم نهج‏البلاغه اهل بصره را با عبارات ذيل نكوهش مي‏كند:
"سپاه زن بوديد، و از چهارپا پيروي نموديد! بانگ كرد و پاسخ گفتيد، پي‏شد و گريختيد. خوي شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست. دو رويي‏تان شعار است..."22
درپي خطبه سيزدهم، خطبه چهاردهم مي‏باشد كه "سيد رضي" در سر فصل آن مي‏گويد، "و از سخنان آن حضرت است كه در اين باب [يعني نكوهش اهل بصره]" پس اين خطبه نيز در نكوهش مردان شركت كننده در جنگ جمل مي‏باشد، كه علي عليه‏السلام در اين خطبه ايشان را "سبك عقل" مي‏خواند:
"سرزمين شما به آب نزديك است، و دور از آسمان، خردهايتان اندك است و سفاهت در شما نمايان؛ نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار حمله كنندگان".23
به همان نحو كه علي عليه‏السلام زنان اصحاب جمل را به كاستي عقل منتسب مي‏كند مردان ايشان را نيز سبك عقل و سفيه مي‏خواند.
پس چرا از گفتار علي عليه‏السلام در مورد زنان قانون كلي استنتاج مي‏شود، ولي در مورد مردان حمل به مورد مي‏گردد؟ آيا وحدت رويّه اقتضا نمي‏كند كه بگوييم در مورد زنان نيز، همان افراد ويژه مقصود اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود؟
بانوان محترم نبايد از عبارات اميرالمؤمنين عليه‏السلام در خطبه هشتاد مبني بر كم‏خردي زنان، آزرده خاطر شوند زيرا عبارات علي عليه‏السلام در نكوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ايشان درباره زنان اصحاب جمل مي‏باشد، در حالي كه نقش زن در آن فتنه برجسته‏تر بود.
اين نظريه، در تجزيه و تحليل روايات به مفاهيم مورد نظر اصحاب تأويل، از جمله تأثير متن در ادراك، تأكيد مي‏ورزد. گارفيكل در اين زمينه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به كار مي‏گيرد كه تأكيدي بر تأثير زمينه صدور گفتار به معني بخشي آن كلام مي‏باشد.25 در توضيح بيشتر برداشت مذكور، به يك مثال كه مربوط به زنان و از گفتارهاي علي عليه‏السلام مي‏باشد بسنده مي‏شود. علي عليه‏السلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 يعني: چندان كه طاقت داريد خودرا از زنان باز داريد.
جمله فوق، اگر از زمينه صدور تجريد گردد مفهوم عام خواهد داشت كه دستور دوري گزيدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحيه علي عليه‏السلام صادر گرديده است. در حالي كه سيد رضي مؤلف نهج‏البلاغه مي‏گويد كه: جمله مذكور، زماني بيان شد كه ايشان سپاهي را مشايعت مي‏كرد كه مي‏بايست با سرعت تمام و در مدت زمان كم به دشمن مي‏تاخت. پس اين دستور، يك دستور موردي ويژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگي، بلكه عمليات ويژه‏اي كه چندان طول نمي‏كشيد، مي‏باشد، چه اين كه شواهد تاريخي نشان مي‏دهد كه لشكريان پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در جنگ‏ها زن‏ها را به همراه مي‏بردند.27

ناگفته نماند، دستور پرهيز از مشورت با زنان، با كم خردي ذاتي زنان ملازمه ندارد زيرا اطلاق دستور مذكور در انديشه حضرت مقيد شده است. علي عليه‏السلام فرمود: "بپرهيز از مشورت با زن‏ها مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است".28 از جمله فوق چنين برمي‏آيد كه وصيت امام عليه‏السلام به فرزندش حسن مجتبي عليه‏السلام عموميت ندارد بلكه معطوف به اكثريت غالب مي‏باشد و زناني كه از زر و زيور دنيا اعراض كرده و تعقل پرداخته‏اند، مانند مردان شايسته مشورت مي‏باشند.

ج: حمل روايات به زنان عصر صدور

انديشه سومي كه متصور است، اين است كه بگوييم روايات مربوط به ناقص‏العقل بودن زنان معطوف به واقعيت خارجي عصر ائمه عليه‏السلام مي‏باشد. چرا كه در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعي و حضور در صحنه‏هاي اجتماعي محروم بودند و همچو زناني رشد عقلاني نداشتند.

زن قبل از اسلام هم‏چون برده‏اي بود در اختيار پدر كه فروش آن جايز، و ازدواج نيز به منزله خريد رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلكه از هرگونه حقوق اجتماعي محروم بود.29 همان‏طور كه قبلاً آورديم، عقل از ديدگاه علي عليه‏السلام يك موهبت غريزي است ولي بدون تجارب اجتماعي به فعليت نمي‏رسد.
در عصر صدور روايات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان كمتر بود گرچه زناني يافت مي‏شد كه امكان داشت از ساير مردان عاقل‏تر باشند ولي قوانين روي عناوين كلي كه در برگيرنده اكثريت مي‏باشد وضع مي‏گردد. فلذا احاديث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعيت خارجي بوده و از واقعيت بيروني خبر مي‏دهد و درصدد بيان فصل مقوم زنان نمي‏باشد.

رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله تصريح مي‏كند كه در زمان وي ميانگين عقول زنان كمتر از ميانگين عقول مردان مي‏باشد، پس سخن از ميانگين آماري است و چه بسا زني كه نه تنها از شوهرش، بلكه از اكثريت مردان عالم، عاقل‏تر بود.
به تعبير عمر رضا: "همانا تمايزات جسمي، رواني و عقلي، بر هر مرد و زني صدق نمي‏كند، بلكه يك قاعده تفاضلي و تقريبي است كه استثنا در آن زياد است همچنان كه استثناهاي قواعد احتمالي زياد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏پذيرد كه كم خردي ويژگي ذاتي زن نيست و اگر ويژگي ذاتي نباشد ممكن است با تربيت اجتماعي برطرف گردد. هم‏چنان كه شواهد تاريخي نشان مي‏دهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانيت يكساني برخوردار نبوده‏اند؛ هيچ محققي نمي‏تواند زن معاصر ايراني را با زنان دوره قاجار كه از نعمت سواد محروم بودند يكسان بداند.
برخي از محققين از مجموع روايات درباره زنان همان نتيجه‏اي را برداشت نموده‏اند كه ما از روايت فوق استظهار نموديم. آية‏اللّه‏ جوادي آملي در تفسير آيه 18، سوره زخرف كه به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره مي‏كند، مي‏نويسد:
وصف ذاتي و لايتغير زن اين نيست كه سرگرم حليه و زيور بوده و در احتجاج‏هاي عقلي و مناظره‏هاي علمي و نيز مخاصمه‏هاي دفاعي غايب و محروم باشد، پس آيه مباركه در صدد تبيين حقيقت نوعي زن و بيان فصل مقوم وي نيست كه با تغيير نظام تربيتي دگرگون نشود."32
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
به گواهي تاريخ، زنان عصر ائمه عليهم‏السلام بنا به سنت ديرينِ قبل از اسلام، از شركت در مجامع عمومي و تعامل اجتماعي محروم بودند به همين سبب فرآيند عقل در آنها به كمال نرسيده بود؛
فلذا در ادبيات اسلامي سخناني درباره آنها گفته شده است كه امروزه انديشه‏هاي مساوات طلب آنها را برنمي‏تابد و درصدد تصحيح آن برداشت‏ها و آراء است.
نگارنده انديشه‏هاي موجود را تحت عنوان چهار نظريه مقوله‏بندي نمود كه هر كدام گوشه‏اي از واقعيت را نمايان مي‏سازد. ايده طرد روايات گرچه در مواردي كه سند احاديث ضعف دارد راهگشا است لكن علاج نهايي نيست زيرا برخي از گزاره‏هاي قرآني نيز احاديث را تأييد مي‏كنند؛ فلذا به ضرس قاطع نمي‏توان گفت: اين جملات از علي عليه‏السلام صادر نشده است.
حمل روايات به موارد خاص (قضيه خارجيه) در پاسخ به سؤال دوم مطرح گرديده كه به زعم نگارنده توفيق كلي نداشته و در همه موارد صدق نمي‏كند، فلذا چنان احاديثي نوع زن در برابر نوع مرد را مورد هدف قرار مي‏دهند. داستاني كه علي عليه‏السلام درباره گفتگوي زني كه خود را نماينده زنان معرفي مي‏كرد با رسول خدا عليه‏السلام ،اين رأي را به وضوح برجسته مي‏سازد.
اما در پاسخ به سؤال سوم مبني بر اين كه آيا زنان كنوني نيز مشمول اين احاديث هستند يا نه؟39
بايد گفت اين يك سؤال مصداقي است. طبق تعريف، عقل يك فرآيند اجتماعي است كه با تجربه و تعامل پرورش مي‏يابد. در هر عصري كه زنان به درجه‏اي از رشد عقلاني برسند كه تفاوت نوعي با مردان نداشته باشند، تخصصا از شمول احاديث خارج مي‏گردند. به عبارت ديگر اصلاً آن‏گونه روايات معطوف به چنين جامعه‏اي نيست. اما اين كه ميزان عقلانيت زنان فلان كشور يا فلان منطقه در چه سطحي است؟ سؤالي است كه بايد پاسخ آن را از عرف و عقل سليم جويا شد.
انديشه مساوات طلب، با رويكرد نظري سوم سريعتر به مقصد خواهد رسيد، گرچه رويكرد نظري چهارم كه به تمايز شناختي و حقوقي زن و مرد پاي مي‏فشارد هنوز به قوت خود باقي است و در استفاده معتقدات علمي و شواهد تاريخي دست كمي از ديگر انديشه‏ها ندارد.
نتيجه رويكرد سوم در صورت حصول، چنين خواهد بود كه درست است احاديثي از علي عليه‏السلام درباره كاستي عقل زنان صادر شده است ولي گفتار ايشان معطوف به قضيه خارجيه است يعني زنان آن روزگار مشمول اين احاديث بودند ولي در شمول اين احاديث در مورد بانوان عصر كنوني ترديد وجود دارد.
منابع :
‏1 – قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 – نهج البلاغه، خ13.
3 – غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
‏4 – همان، ج1، ص 311.
5 – نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6 – همان، ج14.
7 – کتاب نقد ، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
8 – محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 – 390.
9 – کتاب نقد ، همان، ص 268 و 269.
10 – دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 280 – 293.
11 – روانشناسی رشد، ج اول، ص 330، از انتشارات سمت.
12 – دکتر سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ح19، ص 281.
13 – همان، ص 294.
14 – همان، ص 294 و 295.
15 – کتاب نقد، ج12، ص 59.
16 – کتاب نقد، ش 12، ص 58.
17 – دکتر پاک نژاد، همان، ح9، ص 280.
18 – کلینی ، اصول کافی، ج اول، کتاب عقل و جهل .
19 – وسائل الشیعه ‍، ج20، ص 168؛ من لا یحضره الفقیه ، ج3، ص 458.
20 – روانشناسی رشد، ج1، ص 331.
21 – کتاب نقد، ش 12، ص 59 – 60.
22 – دکتر سید رضا پاک نژاد، همان ، ج19، ص 299 – 300.
، بحارالانوار، ح41، ص 119.
. همان، ص16. ارضكم قريبةٌ من الماء، بعيدة من السماء، خفّت عقولكم و سفهت حلومكم فانتم غرضٌ لنابلٍ، و اكلة لآكل و فريسةٌ لضائلٍ.
24. اصحاب جمل به افراد شركت كننده در جنگ جمل اطلاق مي‏شود كه عايشه همسر رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و زنان همراه او در آن جنگ نقش اساسي داشتند.
25. ساروخاني، باقر، روش‏هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ج1، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چاپ اول، 1372، ص184.
26. شهيدي، ترجمه نهج‏البلاغه، همان، ص407.
27. محمدابن عمر واقدي، مغازي [تاريخ جنگ‏هاي پيامبر]، ترجمه محمود مهدوي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 1369.
28. علامه جعفري، محمد تقي، تفسير نهج‏البلاغه، ج11، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1376، ص302. علي عليه‏السلام : اياك و مشاورة النساء الامن جزّيت بكمال عقل، نقل از بحار، ج103، ص253، با مأخذ 15 متن وصيت مقايسه شود.
29. صحيح مسلم، ج4، ص190، عمر خليفه دوم مي‏گويد: "واللّه‏ ان كنا في الجاهليه مانعد للنساء امرا حتي انزل اللّه‏ تعالي فيهنّ ما انزل و قسم لهنّ ما قسم"
30. علامه مجلسي، همان، ج104، ص306.
31. "قصاري القول ان الفروق الجسمانيه و النفسيه و العقليه، لا تصدق علي كل رجل و كل امرأة، بل هي نتيجه احتماليه و تقريبية، يكثر شذوذها، كما يكثر شذوذ اكثر القواعد الاحتماليه" كحاله، عمر رضا، المرأة في القديم و الحديث، دمشق، موسسه رساله (1399ه•• ، 1979م)، ص22.
32. جوادي آملي،عبداللّه‏،زن‏در آيينه جمال‏و جلال،قم،مركز نشر اسراء،چاپ‏دوم،1376،ص54.
33. آذري قمي، احمد، سيماي زن در نظام اسلامي، قم، بخش تحقيقات دفتر آذري قمي، چاپ اول 1373، ص32.
34. سيد جعفر كشفي، همان، برگ 80، (تحفه 95).
35. كحالة، عمر رضا، المرأة في القديم و الحديث، دمشق، موسسه رساله، (1399ه•• ـ 1979م)، ص22.
36. جمال محمد فقي، الباجوري، المرأة في الفكر الاسلامي، عراق، دارالفكر، ج2، (1406ه•• ـ 1986 م)، ص46.
37. الميزان، همان، ج7، ص35.
38. علي،شريعتي،هويت‏وحقوق‏زن‏در اسلام، تهران، انتشارات ميلاد، چاپ سوم، 1358، ص13.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستانی که حقیقتا خواهان پیدا کردن واقعیات و دانستن حقیقت در مورد مسئله مذکور هستن چه مسلمان و چه افرادی که پیرو هر کدام از سایر ادیان الهی هستند

نه خود رایی خودشون اونم فقط با نگاه یکطرفه

به این صفحه و صفحه قبلی رجوع کنن و کلیه مطالب رو خواهشا با صبر جمیل خودشون بخونن:smile:

توجه کنید که این کار تنها برای شروع هست و اگر حقیقتا شک و شبهه داشته اید ...........در این باره تحقیق کنید

هرچه منابع بیشتری رو مطالعه کنید ............ بیشتر و زودتر به حقیقت پی خواهید برد

و اینو بدونین که هیچ وقت نباید به یک منبع یا منابعی که فقط یک دید رو میکنگرند اکتفا کرد

امیدوارم در راهتون موفق و سربلند باشین :gol:
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمد جان اونقدر خسته ام که نمی تونم کل مطلبو بخونم...
یه لطفی کن جمع بندیشو بگو ببینم بالاخره نصف العقل هستم یا نه ؟؟؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمد جان اونقدر خسته ام که نمی تونم کل مطلبو بخونم...
یه لطفی کن جمع بندیشو بگو ببینم بالاخره نصف العقل هستم یا نه ؟؟؟
سلام
خب عزیز جان
از نظر من طبق فرمایشات حضرت علی خیر .........زن و مرد بودن گنجایش عقل افراد رو مشخص نمیکنه .....البته منظورم عقلیه که عرفی میگیم
عاقل از دیدگاه حضرت علی تعریف شده و بایستی توجه بشه به این مسئله که ایشون بعد جنگ جمل این چنین گفتن و البته در قبال مردان هم الفاظ بدتر از اینها به کار بردن

شنیدن کی بود مانند دیدن
یعنی اگه من بگم گفته باور میکنی و خودت نمیری دنبالش که ببینی آیا گفته یا نه و اینکه کی گفته و منظورش چی بوده
اگر هم بگم نه ........بدون هیچ دلیلی از من قبول میکنی

ای بابا ........... مهندس شدیم مثلنا!!!! .......... ذهن ما که از همه باید پرسشگر و جستجوگرتر باشه که

شما خودت بشین سر فرصت بخون نوشته اون دوستمون هم هست ..........خودتون قضاوت کنید:smile::)

ولی خواهشی که دارم کامل بخونید
تشکر
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
محمد جان اونقدر خسته ام که نمی تونم کل مطلبو بخونم...
یه لطفی کن جمع بندیشو بگو ببینم بالاخره نصف العقل هستم یا نه ؟؟؟

ببین آبجی وقتی که از این فرمایش اینطور برداشت شود که عقل زن(به معنای عام)ناقص(به معنای مصطلحش در میان عوام) است خود به خود مرد را موجود برتر دانسته اید زیرا نقص زمانی بوجود می آید که با یک کاملی سنجیده شود.اما وقتی دیگر فرمایشات حضرت امیر در مورد زنانی چون حضرت زهرا ویا در مورد گروهی از مردان را میبینیم متوجه میشویم که منظور حضرت بدون در نظر گرفتن شان صدور تفاوت میان عقل نظریست.اگر آن طرف قضیه را هم ببینیم مردان در احساس نسبت به زنان ناقصند(تفاوت دارند).
اما راه حل بهتر همانست که تمام فرمایشات حضرت امیر را با هم ببینیم.ضمن اینکه این اصل فراموش نشود که ثقلین در کنار هم و از یکدیگر جدانشدنی هستند.در متشابهات قرآن باید به ائمه رجوع کرد و در مجهولات از ائمه به قرآن
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه محمد جان من این مطلبو خیلی زودتر ازین حرفا دنبال کرده بودم ...حالا اون مثلنه بماند هنوز مهندس نبودم اون موقع...
می خواستم ببینم شما به چه نتیجه ای رسیدین
.
زیرا نقص زمانی بوجود می آید که با یک کاملی سنجیده شود.
اصل حرف اینه... وقتی مبنای سنجش، مرد باشه مسلمه که تفاوتهای زن به نقص تعبیر می شه.... تفاوت زنها اینه که احساس رو به منطق ترجیح می دن... نه اینکه نتونن راه منطقی رو بشناسن در عین اینکه می دونن منطق چیز دیگه ای میگه به احساسشون عمل می کنن... گرچه این هم همیشگی نیست و تو دنیای امروز زنها اجبارا خیلی جاها احساسشونو قربانی منطق می کنن (البته دنیای بی رحم امروز اینو ایجاب می کنه) ولی جالبه که برای چنین زنی هم حاشیه امنیت از دست تعاریف مردها وجود نداره... زنها تا زمانی که احساساتین می شن نصف العقل و غیره وقتی هم که منطقین و ریاست طلب(درست مثل مردها) می شن مادر فولاد زره و افعی دوسر:surprised::w01:
شاید خیلیها دوست دارن اینو به نقص عقل تعبیر کنن اما حداقل ما دو توانایی رو همزمان داریم:tooth::biggrin:....
درسته از دید دیگه مردها هم نقص احساس دارن فقط چون جنس حاکم بودن نقصشونو امتیاز تعریف کردن...:lol:
 

Similar threads

بالا