felor
عضو جدید
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //

بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //
اووووووخی .بغضت گرفت؟
سلام .چطوری یار دبستانی من. کم پیدایی؟یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
....
آآلـــــــــــــــهاووووووخی .بغضت گرفت؟
حالا میخواهی یه شعر طنز بگم دلت وا شه؟آآلـــــــــــــــهواقعا عالی...مرسی...
بـــــــــــــــــــــله...حالا میخواهی یه شعر طنز بگم دلت وا شه؟
ولی منظور شعر در تنفر از اول مهر نبود. شعرو تا آخربخونممنون زیبا بود..
حالم اول مهر و غروب جمعه ها بد میشه..غم انگیزن![]()
ولی منظور شعر در تنفر از اول مهر نبود. شعرو تا آخربخون
مرسیبله..شعر زیبا بود واقعا..
احساس شخصی من بود...
بگو پیچوندم دیگه...مرسی
آواتار تو هم با اون مداد رنگی ها خیلی قشنگه
مرسی
آواتار تو هم با اون مداد رنگی ها خیلی قشنگه
چیرو پیچوندم؟ شعر طنزو؟ به خدا عزیزم الان طنزم نمیاد به خدا قول میدم بعدا برات بگم. باشه؟بگو پیچوندم دیگه...![]()
ممنون .الان دکمه ویرایش ندارمسلام
اونجاش هست___ و گلهایی که پژمرده سر میز...!!! ویرایشش کن.
قول دادی هااااچیرو پیچوندم؟ شعر طنزو؟ به خدا عزیزم الان طنزم نمیاد به خدا قول میدم بعدا برات بگم. باشه؟
چشم.قول میدمقول دادی هاااا
حالا امشب که من داغونم همه تاپیکا خداحافظی و ایناست...دیدی شانس ما رو ... دلمون به طنز تو خوش بود...
بخوا ن همدرد من هم نسل و همراه / بخوان شعر مرا با حسرت و آه //
دوباره اول مهر است و پاییز / گلوی آسمان از بغض لبریز//
من و میزی که خالی مانده از تو / و گلهایی که پزمرده سر میز //
یه بار دیگه بخون .شرمنده مستقیم نمیتونم راهنمایی کنممن ندونستم شعر چی میخواد بگه
یه بار دیگه بخون .شرمنده مستقیم نمیتونم راهنمایی کنم
نه عزیز من تو دل جا میشه تو چشم جاری میشه2بار خوندم.بیست سوالیه؟تو جیب راه میشه؟
نه عزیز من تو دل جا میشه تو چشم جاری میشه
منم فدای اون شعر دوستیت بشمسلام چه عجب اوومدی... فدای اون سلیقه یشعریت بشم من...!!!
شعر زیبایی بود مرسی[SUB]بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد
بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...
شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...
هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....
قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان و
شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی
سردم...
آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های
دلتنگی آن عبور میکنم...
اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ....
[/SUB][SUB]
عشق را در پائیز باید شناخت ، جان را در همین فصل باید نثار کرد ،شاید
عقل را نیز در همین فصل می بایست به حراج گذاشت...
پائیز فصل قلب است ، فصل عشق است ، فصل جوانی و فصل خیانت
است ....
در پائیز بیشتر از همیشه عاشق میشویم ... بیشتر از همیشه خیانت
میکنیم و از همیشه بیشتر دوست میداریم....[/SUB]