Erris
عضو جدید
دل گر چه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شگافت
اندر دلِ من هزار آیینه بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
......
ناصح از آرزو مکن عیبم
هر که دل دارد آرزو دارد
......
دل در خون تپیده ای دارم
جان بر لب رسیده ای دارم
زان کنم گریه های یعقوبی
که غم نور دیده ای دارم
......
دلم بسیار می خواهد فراموشت کنم دیگر
اگر چه می شوم تاریک خاموشت کنم دیگر
یک موی ندانست ولی موی شگافت
اندر دلِ من هزار آیینه بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت
......
ناصح از آرزو مکن عیبم
هر که دل دارد آرزو دارد
......
دل در خون تپیده ای دارم
جان بر لب رسیده ای دارم
زان کنم گریه های یعقوبی
که غم نور دیده ای دارم
......
دلم بسیار می خواهد فراموشت کنم دیگر
اگر چه می شوم تاریک خاموشت کنم دیگر