دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهرام که گور می گرفتی همه عمر/........
عرض کردم که سرحال نیستی امروز...

من این شعرو قبلا شنیده بودم دوست عزیز
از جایی هم که میخواستم کپی کنم چند جور مختلف نوشته بود که من اینجوریشو نوشتم
 

elina1362

عضو جدید


سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی..... گفتی جور دیگر باید دید! دیدم ولی..... گفتی زبر باران باید رفت رفتم ولی او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : دیوانه باران زده
 
آخرین ویرایش:

elina1362

عضو جدید


امشب گريه ميكنم .گريه ميكنم برا تو براي خودم براي تموم اونايي كه خواستن گريه كنن نتونستن. برا ي تمام اون چيزي كه خواستي ونبودم خواستم وبودي. امشب گريه ميكنم به وسعت دريا به وسعت بيشه به وسعت دل عاشق.براي تو...براي تو....و به پاس احترام تمام تحقيرهايي كه از ديگران شنيدم وهنوز شكست نخوردم
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
به پیش روی من تا چشم کار میکند دریاست

چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست

در این ساحل که من افتاده ام خاموش

غمم دریا... دلم تنهاست...
 

ceaselife

عضو جدید
باد پیچید در ترانه برگ

برگ ، لزرید از بهانه باد

هرکجا برگ خشک بود ،افتاد

باغ نالید و گفت:

«باد ، مباد!»

در شگفتم ،گناه باد چه بود؟

برگ خشکیده بود ،باد ربود.

باد ،هرگز نبود دشمن برگ

مردن برگ ،دست باد نبود.
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
باد پیچید در ترانه برگ

برگ ، لزرید از بهانه باد

هرکجا برگ خشک بود ،افتاد

باغ نالید و گفت:

«باد ، مباد!»

در شگفتم ،گناه باد چه بود؟

برگ خشکیده بود ،باد ربود.

باد ،هرگز نبود دشمن برگ

مردن برگ ،دست باد نبود.


زندگی ذره ذره میکاهد

زرد و پژمرده میکند چون برگ

مرگ ناگاه میبرد چون باد

زندگی کرده دشمنی یا مرگ؟
 

elina1362

عضو جدید
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
افسوس رفتي رفتي در فصلي كه تنها اميدم خدا بودو ترانه و تو كه دستهايت سايه باني بود بر بي كسي هاي من تو كه گمان مي كردم از تبار آسماني و دلتنگي هايم را در مي يابيتو كه گمان مي كردم ساده اي و سادگي ام را باور داري و افسوس كه حتي نمي خواستي هم قسم باشي افسوس رفتي ... ساده ، ساده مثل دلتنگي هاي من و حتي ساده مثل سادگي هايم !من ماندم و يك عمر خاطره و حتي باور نكردم اين بريدن راكاش كمي از آنچه كه در باورم بودي ، در باورت خانه داشتم !كاش مي فهميدي صداقتي را كه در حرفم بود و در نگاهت نبود كاش مي فهميدي بي تو صدا تاب نمي آورد رفتي و گريه هايم را نديدي و حتي نفهميدي من تنها كسي بودم كه قصه به پايان رسيد و من هنوز در اين خيالم كه چرا به تو دل بستمو چرا تو به اين سادگي از من دل بريدي ؟!!كه چرا تو از راه رسيدي و بانوي تك تك اين ترانه ها شدي ؟!!ترانه ها يي كه گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود كه سادگي ام را باور نكردي !گناهت را مي بخشم ! مي بخشمت كه از من دل بريدي و حتي نديدي كه بي تو چه برسر اين ترانه ها مي آيد !نديدي اشك هايي را كه قطره قطره اش قصه ي من بودو بغضي كه از هرچه بود ازشادي نبود !بغضي كه به دست تو شكست و چشماني كه ازرفتن تو غرق اشك شد و تو حتي بهاين اشكها اعتنا نكردي !اعتنا نكردي به حرمت ترانه ها ييكه تنها سهم من از چشمانت بود !به حرمت آن شاخه ي گل سرخ كه لاي دفتر ترانه هايم خشك شد !به حرمت قدمهايي كه با هم در آن كوچه ي هميشگي زديم !به حرمت بوسه هايمان ! نه !تو حتي به التماس هايم هم اعتنا نكردي !قصه به پايان رسيد و من همچنان در خيالچشمان سياه تو ام كه ساده فريبم داد !قصه به پايان رسيد و من هنوزبي عشق تو از تمام رويا ها دلگيرم !
 

majid.ph

عضو جدید
خدا ما رو برای هم نمی خواست



فقط می خواست همو فهمیده باشیم



بدونیم میوه ی ما مال ما نیست



فقط خواستیم همونو دیده باشیم



تموم لحظه های این تب تلخ



خدا از حسرت ما با خبر بود



خودش ما رو برای هم نمی خواست



خودت دیدی دعامون بی اثر بود



چه سخته مال هم باشیم و بی هم



میبینم میری و میبینی میرم



تو وقتی هستی اما دوری از من



نه میشه زنده باشم نه بمیرم



نمیگم دلخور از تقدیرم اما



تو میدونی چقدر دلگیره این عشق



فقط چون دیر باید می رسیدیم



داره رو دست ما می میره این عشق



تموم لحظه های این تب تلخ



خدا از حسرت ما با خبر بود



خودش ما رو برای هم نمی خواست



خودت دیدی دعامون بی اثر بود

 

majid.ph

عضو جدید
امروز یه جورایی دلم گرفته
نمیدونم از چی؟! از کی؟!
از خودم
از تو
ازاین روزگار و بازی هاش
یا از کسی که...
احساس میکنم یه چیزایی یه حرفایی
داره اذیتم میکنه داره آزارم میده
واسه همین گفتم بیام اینجا
و از احساس های قشنگم بنویسم
تا آروم شم
بنویسم از احساسی که
از اول بود و هست و تا ابد وجود داره
بنویسم از لحظه هایی که با هم ساختیمشون
می خوام از نخستین پیام بنویسم
نخستین پیامی که ما را بهم دوخت
نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت
نخستین کلامی که دل های ما را
به بوی خوش آشنایی سپرد
و به میهمانی عشق برد
آن روزها
پر از مهر بودی و پر از نور بودم
همه شوق بودی و همه شور بودم
چه لحظه هایی که *می خواهمت* را
به شرم وخموشی نگفتیم و گفتیم
چه لحظه هایی که هم را شنیدیم
چه لحظه هایی که در دشت عشق
مثل یک نغمه ی شاد با هم شکفتیم
چه شب ها که همراه حافظ
در آن کهکشان های رنگین
در آن بیکران ها
در آن آسمان های پر ستاره
ز بسیاری شوق و شادی نخفتیم
تو با آن دل دریایی
تو با آن دل و جان سرشار از روشنایی
تو با آن آرامشت
از این خاکیان دور بودی
من آن تنها
من آن که با غم سرشتم
من آن که بیگانه بودم از شوق
چه زیبا با تو و شادیت مانوس گشتم
من و تو دو آوای تنها بودیم
من و تو دنیای پهناوری را آفریدیم
من و تو به سوی افق های نا آشنا پر کشیدیم
من و تو ندانسته دانسته رفتیم
آنچنان شاد رفتیم
که گویی به سر منزل آرزوها رسیدیم
افسوس...
افسوس دستی در آسمان ها ندیدیم
که چه بر لوح پیشانی ما نوشته
افسوس در آن قصه ها و غزل ها نخواندیم
که پایان قصه ی ما جدایی ست
که غزل ما یک روز غزل خداحافظی ست
ای دوست از آن روزها عمری گذشته
من و تو دگرگون شدیم
دنیا دگرگون شده
ولی
لحظه هایمان
دوست داشتنمان
احساسمان
مثل همان روزها زیباست
مثل روزهای اول آشنایی
مثل همان نخستین پیام
نخستین پیامی که مرا با تو و تو را با من
آشنا کرد
ولی نمیدونم چرا دلم گرفته
نمی خوام به چیزایی فکر کنم که آزارم میده
فقط می خوام به تو فکر کنم
به روزای قشنگی که با هم داشتیم و داریم
به حرفات
به طنین آهنگ صدات توی گوشم
به دوست داشتنت
به این لحظه ها
لحظه هایی که من و تو ساختیمش
آره...
می خوام به لحظه های قشنگ فکر کنم
تا شاید آروم شم
 

majid.ph

عضو جدید
روزي مردي خواب عجيبي ديد. ديد كه پيش فرشته هاست
وبه كارهاي آنها نگاه مي كند. هنگام ورود،دسته بزرگي از
فرشتگان را ديد كه سخت مشغول كارند و تند تند نامه هايي
را كه توسط پيك ها از زمين مي رسند،باز مي كنند وآنها را
داخل جعبه مي گذارند.مرد از فرشته اي پرسيد شما چه كار
مي كنيد؟فرشته درحالي كه داشت نامه يي را باز مي كرد،
گفت اينجا بخش دريافت است وما دعاها وتقاضاهاي مردم
از خداوند را تحويل مي گيريم.مرد كمي جلوتر رفت.باز تعدادي
از فرشتگان را ديد كه كاغذهايي را داخل پاكت مي گذارند و
آنها را توسط پيك هايي به زمين مي فرستند.مرد پرسيدشماها
چه كار مي كنيد؟يكي از فرشتگان با عجله گفت اينجا بخش
ارسال است،ما الطاف ورحمت هاي خداوند را براي بندگان به
زمين مي فرستيم.مرد كمي جلوتر رفت ويك فرشته را ديد كه
بيكار نشسته است.با تعجب از فرشته پرسيد شما چرا بيكاريد؟
فرشته جواب داد اينجا بخش تصديق جواب است.مردمي كه
دعاهايشان مستجاب شده،بايد جواب بفرستند ولي فقط
عده بسيار كمي جواب مي دهند.مرد از فرشته پرسيد مردم
چگونه مي توانند جواب بفرستند؟فرشته پاسخ دادبسيار ساده،
فقط كافيست بگويند
خدایا شکر
 

majid.ph

عضو جدید
ما نامه فرستادیم ولی جوابی که میخواستیم نیومد ولی بازم



خدا را شکر
 

majid.ph

عضو جدید
شاید آن روز که سهراب نوشت

تا شقایق هست زندگی باید کرد

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید این جور نوشت

هر گلی هم باشی

چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی اجبار است
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هرشب با يادتو، بانام تو، بارؤياي ديدن تو شب تاريک و بي ستاره ام را به صبح انتظار مي رسانم تا شايد بتوانم تورا لابه لاي صفحات زندگي پرغصه ام پيدا کنم.چشمهايم را که مي گشايم با به خاطر آوردن چهره ي مهربانت لبخند بر لبهايم مي نشيند.آري تنها با به خاطر آوردن چهره ي مهربانت وبس...صدايت راکه مي شنوم قلبم به طپش مي افتد ودردلم غوغايي برپا مي شودگويي ذره ذره ي وجود بي وجودم از شادي شنيدن نغمه ي صداي دلکش و دلنشينت به عرش پر مي کشد.پرواز بسوي آسمان بي کران چشمان معصوم و براقت! آخرچشمان سياهت دنيايي براي خود دارد.حس خوبي دارم مشامم از عطردل انگيز وجودت پر شده!ترا ميخواهم؛براي هميشه!تا ابد!تاوقتي کلاغ قصه ي مادربزرگ به خانه نرسيده،تاوقتي که دختر شاه پريان قطره ي اشکش را که براي شاهزاده ي رؤياهايش سرازير کرده بود از درياي عشق پيدا کند.تاوقتي که دنيا دلش به آدمهاي بي گناه و بي پناه بسوزدتا وقتي.....چرا سختش مي کنم ودنبال واژههاي عجيب و غريب مي گردم؟اصلا خيلي سادهعزيزترينم دوستت دارم...از اين ساده تر.. دوست دارم
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نکنه هوس گريبون دلت رو بگيره
نکنه تا جون گرفت دوباره اين دل بميره
نکنه اشک ما رو تو هم بخوای در بياری
نکنه حوصلمون و تو بخوای سر بياری
ما ديگه حوصله حرفهای پوچ و نداريم
ما ديگه خسته شديم طاقت کوچ و نداريم
سر به سرم بذار ولی سر به سر دلم نذار
يه باری از دوشم بگير مشکل رو مشکلم نذار
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نوبت من شد که برم شاید دیگه من و نبینی
دست خودم نیست موندنم یه وقت به پای من نشینی
گریه نکن دیدنه اشکات واسه من عذابه
چشمات و ببند تا ببینی که همش یه خوابه
برو برس به زندگیت کار من دیگه تمومه
الاهی خوشبخت بشی که خوشبختیت آرزومه
برو و اصلا فکر نکن خاطره هایی داشتیم
یادتم نیاد که ما باهم چه روزایی داشتیم
قربونه چشات اشکاتو پاک کن
هنوز نمردم خوبم نگاه کن
خدا میدونه تا کی میمونم
به جای گریه برام دعا کن
هنوز نفسام میادو میره
اشکاتو پاک کن دلم میگیره
رو پیشونیم نوشته که جوون میمیرم
اشکاتو پاک کن تا جون بگیرم
 

Elham 6661

عضو جدید
معنای زنده بودن من با تو بودن است
نزدیک دور
سیر گرسنه
رها اسیر
دلتنگ شاد
آن لحظه که بی تو را سرآید مرا مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرافرازیت در کنار تو
مفهوم زندگیست

معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو همیشه با تو برای تو زیستن
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوست های خوبم
ببخشید اگه کمتر میتونم سر بزنم یا پیغام خصوصی و عمومی بدم این دوره رو هم اینجوری باید سر کنیم.همه شما رو دوست دارم امیدوارم توی یه تیکه کوچیک از دلتون جا داشته باشم نمیدونید چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم تو این تاپیک پست گذاشتید.
دوستون دارم
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به زمزمه های دوردست گوش می سپارم

طوفان پیش روست...


و پشت سر، پل ها همه شکسته

راهی نیست؛

محکوم به رفتنیم

دستی مرا از پس خویش می کشد

پاهایم در اختیار نیست

دچار گشته ام

دچار بی سببی...

هوا پر از رفتن است

باید بروم

...به خویشتن نمی روم این راه را،

تو می دانی؛

در من حس غریبی ست که رنج روزگار را می شوید

با غبار خسته ی تن خویش،

گردی به زمان می فشانم زین سفر؛

در پس این زخم های تیره،

نوری نهفته است؛

دچار گشته ام...

می دانم صبور باید بود

صبور باید بود،

عبور باید کرد...

گشاده و پربار؛

سکوت سنگینی ست؛

چه می توان کردن؟!

که راه در پیش است؛

 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی .
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی .
برایت همچنان آرزو دارم
دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند
چون این کارِ ساده‌ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران
ناپذیر می‌کنند.
و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران
نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی.
و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره
گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.امیدوارم
که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود
دارد.

و در پایان، اگر مرد
باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم . :gol:

 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من میگم اخه دلم بود
اونکه افتاده به خاکه
تو میگی سرت سلامت
اینه ها زلال و پاکه
اینه ها زلال و پاکه
اینکه فاصله ها رو
نمیشه با گریه پر کرد
یکیمون بهار سرخوش
یکیمون پاییزه پر درد
من میگم فاصله مرگه
بین دستای تو تا من
تو میگی زندگی اینه
حاصل عشق تو با من
من میگم حالا بسوزم
یا که با غصه بسازم
تو میگی فرقی نداره
من که چیزی نمیبازم
من میگم اینجا رو باختی
عمری که رفته نمیاد

تو میگی قصه همین بود
تو یک برگی توی این باد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا