دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان یه جایی خوندم " گاهی اوقات خیانت تنها راه حفظ رابطه است هر کس مفهوم این جمله را نمی فهمد"
منم اصلا درک نمی کنم معنیش و به نظرم یه جوریه
یعنی به سبک زنرگی من جور نیست؟!!
نظر شما چیه؟.
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی دلت گرفته باشد هزار بار دیگر هم که از شانه ای به شانه ی دیگر بغلتی این شب صبح نمی شود ..
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با تو تنها نیستم ..هیچ کس با هیچ کس تنها نیست ..شب از ستاره ها تنها تر است
"شاملو"
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنچه تو سال ها صرف ساختنش می کنی شخصی می تواند یک شبه آن را خراب کند
با این حال سازنده باش
!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی وگفتی از عشق پرپرم من
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ایوای مبادا دروغ گفت
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کوه رو میزارم رو دوشم رخت هر جنگ می پوشم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]موج رو از دریا می گیرم شیره ی سنگ رو میدوشم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]میارم ماه رو تو خونه می گیرم بادو نشونه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه ی خاک زمینو میشمارم دونه به دونه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دنیارو کولم می گیرم روزی صد دفعه میمیرم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]میکنم ستاره هارو جلوی چشات میگیرم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چشات حرمت زمینه یه قشنگه نازنینه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تو اگه میخوای نزارم هیچ کسی تورو ببینه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چشم ماه رو در میارم یه نبردبون میارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عکس چشمتو می گیرم جای چشم او میزارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آفتابو برش میدارم واسه چشمات در میزارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از چشات آینه میسازم با خودم برات میارم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره[/FONT]
 

arash62

عضو جدید
پروانه! غم مخور

كه عمرت بدین كوتهی است،


غم مخور .

در این چشم بهم زدن

آن اندازه كه تو

عمرِ دراز به شعر بخشیده‌ای

عمر نوح نبخشیده،

پروانه غم مخور!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔـﺮ ﺣـﺎل ﺗـﻮ ﻫﻤﭽﻮن ‫ﻣﻦِ آﺷﻔﺘﻪ ﺧﺮاب اﺳﺖ ‫ﮔﺮ ﺧﻮاﻫﺶ دﻟﻬﺎي ﻣﻦ و ﺗﻮ ‫ﺑﻲ ﺣﺴﺎب اﺳﺖ ‫اي واي ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوي ﻣﺎ ‫اي واي ﺑﻪ ﺣﺎل ﻫﺮ دوي ﻣﺎ
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این عشق برای من هیچ نداشت اما.... گلهای بالشم را " باغبان " خوبی بود اشک های هر شب من...!!!
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چگونه فراموشت کنم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چگونه فراموشت کنم تو را[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]که از خرابه های هرزه گی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به قصر سپید عشق هدایتم کردی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و عاشقی بیقرار و یاری با وفا برای خویش ساختی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفته ای[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و برای اشکهای او[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شانه هایت را ارزانی داشتی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و با صداقت عاشقانه ات دلش را به درد اوردی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چگونه فراموشت کنم تو را[/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي نويسم د ي د ا ر
تو اگر بي من و دلتنگ مني
يك به يك فاصله ها را بردار
 

majid.ph

عضو جدید
پسر بچه ای بسیار زود عصبانی می شد. پدرش جعبه میخی به او داد و گفت:

هر بار عصبانی شدی،میخی بر دیوار بکوب.


روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید. چند هفته گذشت تا اینکه پسرک به تدریج آموخت که چگونه عصبانیتش را کنترل نماید. کم کم از تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کم شد و پسرک فهمید که کنترل عصبانیتش ساده تر از کوبیدن میخ به دیوار است.

ماجرا را با به پدر در میان گذاشت. پدرش گفت: از این به بعد هر روز که توانست عصبانیتش را کنترل کند، میخی را از دیوار بیرون بکشد.

روزها گذشت و بالاخره زمانی رسید که پسرک همهء میخها را از دیوار بیرون کشیده بود. پدر دست پسر را گرفت و کنار دیوار برد و گفت:
پسرم! کارت را بسیار خوب انجام دادی. اما به سوراخ های دیوار نگاه کن. این دیوار هرگز به حالت سابق خود بر نمی گردد. وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفهایی میزنی، آن حرفها ،چنین اثری بر جای می گذارند. تو می توانی چاقویی در دل دیگری فرو کنی و بیرون آوری. اما هزاران بار عذر خواهی تو فایده ای ندارد. آری جای زخم نشسته بر آن دل، همواره باقی است. و بدان که زخم زبان به همان اندازهء زخم چاقو دردناک است.
 

majid.ph

عضو جدید
در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیر گیر
با دست روبهان دغل شد چرا اسیر
آن شاهباز عزٌ و شرف از چه از سریر
با های و هوی لاشخوران آمدی به زیر
این آتشی که در دل این مُلک شعله زد
با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر
با عزم همچو آهن آن مرد سال بود
با جوی های خون شهیدان سی تیر
با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر
با ناله های مردم زحمتکش و فقیر
با خشم ملتی که به چنگال دشمنان
بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر
با آن که خفته است به یک خانه از حلب
با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر
با مردمی که آمده از زندگی به تنگ
با ملتی که گشته است از روزگار سیر
افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد
چاقو کشان حرفه ای و مفتی اجیر ....

« دکتر علی شریعتی »
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه

مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه

پای عاشق نتوان بست به افسون و فسانه

ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ومن میگویم این پژواک فریاد رهایی چه کمرنگ است بیرنگ تراز سفیر گلوله دراین دشت پربلا واین فریاد آزادی همیشه خونین رنگ مانده است به تکرار کسی که شعر میبافد میخوانم : که بعداز مرگ آزادی....
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کردتکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کردآن چه سعی است من اندر طلبت بنمایماین قدر هست که تغییر قضا نتوان کرددامن دوست به صد خون دل افتاد به دستبه فسوسی که کند خصم رها نتوان کردعارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفتنسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کردسروبالای من آن گه که درآید به سماعچه محل جامه جان را که قبا نتوان کردنظر پاک تواند رخ جانان دیدنکه در آیینه نظر جز به صفا نتوان کردمشکل عشق نه در حوصله دانش ماستحل این نکته بدین فکر خطا نتوان کردغیرتم کشت که محبوب جهانی لیکنروز و شب عربده با خلق خدا نتوان کردمن چه گویم که تو را نازکی طبع لطیفتا به حدیست که آهسته دعا نتوان کردبجز ابروی تو محراب دل حافظ نیستطاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد سروبالای من آن گه که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد نظر پاک تواند رخ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد​
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوندا !


مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم


پس مرا دریاب


و به سوی خویش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا


که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای مهربانتر از من
با من
در دستهای تو
آیا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟
کز من دریغ کردی
تنها تویی
مثل پرنده های بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره بباران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهربانی تو با من
در کوچه باغهای محبت
مثل شکوفه های سپید سیب
ایثار سادگی است
افسوس آیا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مایوس می کند؟
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا می داند که چقدر سخت تلاش کرده ای وقتی سخت گریسته ای و قلبت مملو از دردست خدااشک هایت را شمرده است وقتی احساس می کنی که زندگیت ساکن است و زمان در گذر است خدا انتظارت رامی کشد وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد و تو گیج و نا امیدی خدابرایت جوابی دارد اگر نا گاه دیدگاه روشنی را در مقابلت آشکار سازد و اگر بارقه ی امید در دلت جرقه زد خدا در گوشت نجوا کرده است وقتی اوضاع رو به راه می شود و تو چیزی برای شکر کردن داری خدا تو را بخشیده است وقتی اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داده است و سرلسر وجودت لبریز از شادی گشته است خدا به تو لبخند زده است به یاد داشته باش هر جا که هستی و با هر احساسی خدا می داند
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا !


مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم


پس مرا دریاب


و به سوی خویش بازگردان ،


دستان مهربانت را بگشا


که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...


شما دیگه چرا تنهایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا