"داغ است فنجان چای
گرم است هوا
انگارتوهستی"
سیروس نوذری
گرم است هوا
انگارتوهستی"
سیروس نوذری
دل نامه یا نامه دل
- شروع کننده موضوع MAHDI.VALVE
- تاریخ شروع
- وضعیت
یکی بود ... نه ! صبر کن . با یکی بود یکی نبود قصه خوبی آغاز نمی شود . تو بودی قصه شروع می شد، تو نبودی تمام . عمر من صرف فعل بود و نبود توست . قصه کوتاهی است در حد یک آب . قصه بودن هایت صبر کردن این هم حرف اصلی من نیست . صبر کن ، همه چیز نک زبانم است اما از تو و برای تو نمی شود حرف تکراری زد نمی شود تو شبیه شهرزاد قصه های هزارو یک شب و هزارو یک ماجرا در چشم داری. اما قصه عمر من را اگر بنویسند قهار ترین نویسنده دنیا هم که باشد می نویسد یکی تو و هیچ چیز بی تو .
دلکم
صبر کن
زندگی
را میشود
هزار رنگ کشید
میشود هم با یک رنگ
دلکم
ارام بگیر
اینگونه
بی قرار نباش
دل تنگش هستی میدانم
دلواپس لحظاتی هستی که
نمیبینیش
و انوقت
هست که
کلافه میشوی
میدانم
دلکم ارام باش
هر لحظه
اگر خودش نباشد
یادش
هست و
وقتی خودش
باشد چه
شوقی دارد
صبر کن
زندگی
را میشود
هزار رنگ کشید
میشود هم با یک رنگ
دلکم
ارام بگیر
اینگونه
بی قرار نباش
دل تنگش هستی میدانم
دلواپس لحظاتی هستی که
نمیبینیش
و انوقت
هست که
کلافه میشوی
میدانم
دلکم ارام باش
هر لحظه
اگر خودش نباشد
یادش
هست و
وقتی خودش
باشد چه
شوقی دارد
اگر نرفته بودی
هیچ گاه نمی دانستم
دلتنگی
یعنی چه؟؟؟
"دلتنگی ام را به تو مدیونم
هیچ گاه نمی دانستم
دلتنگی
یعنی چه؟؟؟
"دلتنگی ام را به تو مدیونم
گاهی به خودم حسودی میکنم
کسی که تو را بیشتر از همه دوست داشت
کسی که تو را بیشتر از همه دوست داشت
بــــــاور کن خيلي حـــــــرف است
وفـــــــــادار دســـــــــت هايي باشي
که يکبار هم لمســـــــشان نکرده اي…
وفـــــــــادار دســـــــــت هايي باشي
که يکبار هم لمســـــــشان نکرده اي…
حوصـــلــه خوانــدن ندارم
حوصـــلــه نوشتــن هم ندارم
این همــــه دلتنـــگــے دیگرنــه با خــواندن کم می شود ، نــه نوشـــتن...
دلـــم تو رامی خـــواهد!
فقــــط همــــین
حوصـــلــه نوشتــن هم ندارم
این همــــه دلتنـــگــے دیگرنــه با خــواندن کم می شود ، نــه نوشـــتن...
دلـــم تو رامی خـــواهد!
فقــــط همــــین
مهربانـــم !
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را “پست” کردم
و غریبه هــا “لایک” زدند …
کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را “پست” کردم
و غریبه هــا “لایک” زدند …
کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
مادرهيچ سرزميني زندگي نمي كنيم
منزل ماقلب كساني است كه دوستشان داريم
دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد
می‌توان آیا به دل دستور داد؟
می‌توان آیا به دریا حکم کرد
که دلت را یادی از ساحل مباد؟
موج را آیا توان فرمود: ایست!
باد را فرمود: باید ایستاد؟
آنکه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می‌دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی‌بایست داد
هیـچ وقت نباید به اجبار خندید ..
گاهی باید تا نهایــــــــت آرامـش گـریه کـرد ..
تبسم بعد از گـریه ..
از رنگین کمـان بعد از باران هم زیبـاتر است ..!
گاهی باید تا نهایــــــــت آرامـش گـریه کـرد ..
تبسم بعد از گـریه ..
از رنگین کمـان بعد از باران هم زیبـاتر است ..!
تنهايي خود را مقدس بدار
تا زماني که چيزي مقدس تر از آن نيافته اي
در تنهايي خود بمان . . .
تا زماني که چيزي مقدس تر از آن نيافته اي
در تنهايي خود بمان . . .
خـــدايا
تو پـــــناهِ مني
وقتي راهها با هــــمه ي وسعتشان
تـــنگ مي شوند
تو پـــــناهِ مني
وقتي راهها با هــــمه ي وسعتشان
تـــنگ مي شوند
z_davari
کاربر فعال
[FONT="]چقـدر دلم تمام شدن می خواهـد[/FONT] ...
[FONT="]از آن تـــــمام شدن هایــــی که بشــود نقــــطه سرِ خط[/FONT] ...
[FONT="]و آنگــاه دیکـته تمـام شـود[/FONT] !
[FONT="]و من دیگــر آغــــــــــــــــــــــاز نشــــوم.....................................[/FONT]
[FONT="]از آن تـــــمام شدن هایــــی که بشــود نقــــطه سرِ خط[/FONT] ...
[FONT="]و آنگــاه دیکـته تمـام شـود[/FONT] !
[FONT="]و من دیگــر آغــــــــــــــــــــــاز نشــــوم.....................................[/FONT]
در این دنیای بی مهر و کم آغوشی
دلم ترسیده و تنگ است
دلم ترسیده از آه پر از درد پدرهامان
و از چشم پر از اشک تمام مادر ها
دلم آشوب آشوب است
دلم سرد و تنم بی روح بی روح است
نمی خواهم، نمی خواهم دگر
این زندگانی را و دل را
نگاهم خیره بر بالا
به دنبال نگاهی ساده می گردد
و می بینم، و می بینم هوای گریه دارد آسمان هم پای چشمانم
می روم آرام
گونه ام خیس است
آسمان می بارد امشب بر من و بر گریه هایم سخت…
دلم ترسیده و تنگ است
دلم ترسیده از آه پر از درد پدرهامان
و از چشم پر از اشک تمام مادر ها
دلم آشوب آشوب است
دلم سرد و تنم بی روح بی روح است
نمی خواهم، نمی خواهم دگر
این زندگانی را و دل را
نگاهم خیره بر بالا
به دنبال نگاهی ساده می گردد
و می بینم، و می بینم هوای گریه دارد آسمان هم پای چشمانم
می روم آرام
گونه ام خیس است
آسمان می بارد امشب بر من و بر گریه هایم سخت…
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
معماری با مصالحی از جنس دل | ادبیات | 18266 | |
|
گریه کن ای دل.......... | ادبیات | 427 | |
|
دل نوشته‌هاي عرفاني | ادبیات | 430 | |
|
|
*****حرف دل***** | ادبیات | 117 | |
|
۩ ۞ ۩ جایی برای حرفهای دل فیدل ۩ ۞ ۩ | ادبیات | 13 |