| دلنوشته ها | شهدا! شرمنده ایم!

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
فكه‌ مثل‌ هيچ‌ جا نيست‌

فكه‌ مثل‌ هيچ‌ جا نيست‌

فكه‌ مثل‌ هيچ‌ جا نيست‌

فكه‌ مثل‌ هيچ‌ جا نيست‌! نه‌ شلمچه‌، نه‌ ماووت‌، نه‌ سومار، نه‌ مهران‌، نه‌ طلائيه‌، نه‌...
فكه‌ فقط‌ فكه‌ است‌! با قتلگاه‌ و كانال هايش‌، با تپه‌ ماهور و دشت هايش‌.
فكه‌ قربانگه‌ اسماعيل‌هاست‌ به‌ درگاه‌ خداي‌ مكه‌.
فكه‌ را سينه‌اي‌ است‌ به‌ وسعت‌ ميدان هاي‌ مين‌ِ گسترده‌ بر خاك‌.
فكه‌ را دلي‌ است‌ به‌ پهناي‌ سيم هاي‌ خاردار خفته‌ در دشت‌.
فكه‌ را باغ هايي‌ است‌ به‌ سر سبزي‌ جنگل‌ امقر.
فكه‌، روحي‌ دارد به‌ لطافت‌ ابرهاي‌ گريان‌ در شب‌ والفجريك‌.
فكه‌، چشماني‌ دارد به‌ بصيرت‌ ديده‌بان‌ خفته‌ در خون‌، بر ارتفاع‌ صد و دوازده‌.
فكه‌، خفته‌ بر زير گام هايي‌ است‌ كه‌ رفتند و باز نيامدند.
فكه‌، استوار ايستاده‌ است‌، برتر از سنگرهاي‌ بتوني‌ ضد آرپي‌ جي‌.
فكه‌،هيچ‌ در كف‌ ندارد، همچون‌ بسيجي‌ ايستاده‌ در برابر تانك هاي‌ مدرن‌ بعث‌.
فكه‌، همه‌ چيز دارد، همچون‌ بسيجي‌ مهياي‌ سفر به‌ ديار حضرت‌ دوست‌.
قلب‌ فكه‌، در والفجر مقدماتي‌ تپيد.
قلب‌ فكه‌، در والفجر يك‌ از حركت‌ بازايستاد.
قلب‌ فكه‌، در دشت‌ سُمِيدِه‌ پاره‌ پاره‌ شد.
قلب‌ فكه‌، در قتلگاه‌ رُشيديه‌ سوراخ‌ سوراخ‌ شد.
قلب‌ فكه‌، در ارتفاع‌ صدوچهل‌وسه‌ شكست‌.
قلب‌ فكه‌، ميان‌ كانال‌ِ كميل‌ جا ماند.
چه‌ بسيار چشم ها كه‌ بر خاك‌ فكه‌ نگران‌ ماندند.
چه‌ بسيار لب ها كه‌ در سنگرهاي‌ فكه‌ خندان‌ خفتند.
چه‌ بسيارروح ها كه‌ شادمان‌ درفكه‌ بالشان‌ خوني‌ شد.
چه‌ بسيار كبوترها كه‌ پر بسته‌ در فكه‌ از كانال ها پر كشيدند.
چه‌ بسيار مرغان‌ آغشته‌ به‌ عشقي‌ كه‌ در فكه‌ غريبانه‌ ذبح‌ شدند.
از فكه‌، فقط‌ بايد در فكه‌ سخن‌ گفت‌ و بس‌.
از فكه‌، فقط‌ بايد با اهل‌ فكه‌ سخن‌ گفت‌ و بس‌.
از فكه‌، بايد براي‌ عاشقان‌ فكه‌ نشان‌ آورد و بس‌.
سوغات‌ فكه‌، چه‌ مي‌تواند باشد جز مُشتي‌ سيم‌ خاردار وحشي‌؟
تحفه‌ از فكه‌، چه‌ مي‌توان‌ برگرفت‌ جز پرچمي‌ سه‌ رنگ‌ خوني‌؟
يادآوري‌ از فكه‌، چه‌ مي‌توان‌ با خود داشت‌ جز پلاكي‌ سوراخ‌ شده‌ بر سينه‌ از تركش‌؟
در فكه‌ بود كه‌ حلقوم ها، شمشيرها را دريدند.
در فكه‌ بود كه‌ پيكرها، كمان ها را شكستند.
در فكه‌ بود كه‌ سرها، نيزه‌ها را بالا بردند.
در فكه‌ بود كه‌ جان ها، خاكيان‌ را جان‌ بخشيدند.
در فكه‌ بود كه‌ ارواح‌ مطهر، مردگان‌ را جان‌ دادند.
در فكه‌ بود كه‌ هر كه‌ اهل‌ فكه‌ بود، روحش‌ به‌ اوج‌ پر كشيد.
در فكه‌ بود كه‌ هر كه‌ آرزو مي‌كرد چونان‌ مادرش‌ مفقود بماند، پيكري‌ از او باز نيامد و گمنام‌ خفت‌.
فكه‌ را دلي‌ است‌ داغدار مصطفي‌(ص‌).
فكه‌ را اثري‌ است‌ از پهلوي‌ شكسته‌ فاطمه‌(س‌).
فكه‌ را نشاني‌ است‌ از فرق‌ شكافته‌ علي‌(ع‌).
فكه‌ را تشتي‌ است‌ سرخ‌ از خون‌ حلقوم‌ حسن‌(ع‌).
فكه‌ را پيكري‌ است‌ پاره‌ پاره‌ از اندام‌ حسين‌(ع‌).
فكه‌ را درد غربت‌ پير كرده‌.
فكه‌ را سوز هجر زمين‌گير كرده‌.
فكه‌ را ژرفاي‌ انتظار، چشم‌ به‌ زيارت‌ دوست‌ نگه‌ داشته‌.
فكه‌ را تنهايي‌ عشق‌ قداست‌ بخشيده‌.
مگر مي‌شود پيامبر از فكه‌ گذر نكرده‌ باشد؟
مگر مي‌شود فاطمه‌ دلش‌ در فكه‌ نسوخته‌ باشد؟
مگر مي‌شود حسن‌ در فكه‌ غريب‌ نباشد؟
مگر مي‌ شود حسين‌ در فكه‌ سر از بدنش‌ جدا نشده‌ باشد؟
مگر مي‌ شود مهدي‌ فاطمه‌ بر فكه‌ گذري‌ ونظري‌ نداشته‌ باشد؟
حميد داودآبادي
 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز

تقدیم به غیورمردانی که رفتند



ای شهیدان!

مدتهاست که بر تن تبدار کویرمان باران شادی نمی بارد،

مدتهاست که ما را به صحنه تقلید و تجمل و مصرف گرایی کشانده اند

مدتهاست که دیگر نمی گذارند در کوچه های شهر

کسی شعر سحر بخواند،

روبهان مشرک در هر کوی و برزن در کمین هستند

تا کسی اذان توحید سر ندهد، به همین خاطر

کسی را یارای اذان گفتن نیست.

آری این ما هستیم که تنور گرم زندگیمان از سرما،

جور و جهل مردمان زمان خاموش است. این ما هستیم

که رخسارمان در آتش رنج و اسارت سوخته و بر پیشانی

مان خاکستر سالها درد و مظلومیت نشسته است،

مدتهاست که از هجرت مجاهدانی می گذرد

که آوازشان در کوچه های هر ماتمکده

حماسه حسین (ع) را به یاد می آورد،

سالهاست از خروش پر توان شهیدانی می گذرد

که روز ها را روزه می گرفتند تا ظلمت شب را ازبین ببرند.

پس ببین ماندن چه دشوار و چه سخت است!

و خوشا به حال شما که اهل ماندن نبودید و مدام می رفتید.

نه ترس از جهنم و نه طمع بهشت هیچ کدام مشغولتان نمی کرد.
سر به رفتن سپرده بودید تا تن به ماندن ندهید، تا تن به بودن ندهید.

 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
عشق یعنی یه پلاک...که زده بیرون ازدل خاک...:cry:
.
.
.
عشق یعنی یه
شهید...:cry:
.
.



پ ن:اینم ازدل نوشت من...
:gol:
 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
.
.
من می خواهم در آینده شهید بشوم …



معلم پرید وسط حرف علی و گفت : ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده می خواهین چکاره بشین ، باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی !!!

مثلا پدر خودت چه کاره است ؟
آقا اجازه …......شهید​
 

Vahidrezaii

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
.
.
به مادر قول داده بود بر می گردد …
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت …
.
 

am_ma

عضو جدید
شهدا شرمنده ایم ...

شهدا شرمنده ایم ...

شهدا شرمنده ایم
سلام بر شما ای شهیدان؛
کسانی که زنده اید و نزد خداوند شاهدید بر ما و اعمال و رفتار ما که چه کرده ایم پس از شما...
شما رفتید تا دین بماند، وطن بماند، مردم بمانند و ارزشها از بین نرود، همان ارزشهایی که برایش فدا شدید و در این راه جانبازی و ایثار نمودید.


همواره بر این نکته تاکید کردید که نباید میهن و ناموسمان به دست دشمن بیافتد ... رگ غیرتتان بیرون زد و شور و شعورتان جوشید و جبهه ها را پر نمودید که این خاک و سرزمین از خونتان رنگین شود، مبادا فراموش کنیم که بودیم و چه می خواستیم و چه باید کنیم...رفتید تا ما آیندگان در صلح و صفا و آرامش تنفس کنیم و امنیت مان تامین باشد ... شاید از ما انتظار داشتید که ادامه دهنده راه شما باشیم و پاسدار ارزشهای انقلاب پس از شما...
امتداد مسیر انقلاب پس از جنگ به دست ما افتاد، اما به نحو شایسته از آن نگهداری ننموده و با چنگ و دندان حفظش ننمودیم...
هر آنچه ودیعه گذاشته بودید را از دستهایمان در آوردند ... بی غیراته نشستیم و نظاره کردیم که چگونه غیرتمان به باد فنا رفت و بی غیرتیمان مهر آزادی و آزاد اندیشی و سکولاریزه خورد و افتخار نمودیم.چادر از سر زنانمان آرام آرام بیرون کشیدند و ما گذشتیم...
چند روزیست شهرهایمان عطرآگین گردیده از حضور شما در خیابانها و محله ها ... تشییع می کنیم و دست به دست تابوتهایتان می چرخد بر روی دستهایمان ... با چه رویی بگوییم که چه کردیم پس از شما؟ عرق سرد شرمساری از سر و صورتمان می ریزد ... به خدا شرمنده ایم...
آخر یادمان رفته که شما چرا رفتید؟ چرا جان دادید، خون دادید، دست و پا و سر دادید...


شاید با حضور دوباره تان، یادآور شوید مسیر را ...

مطالب بیشتر اینجا کلیک کنید


 

پیوست ها

  • 1391380105_43530874672216891003.jpg
    1391380105_43530874672216891003.jpg
    20.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »

یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »

چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .
پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .
کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود
دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :
چرا آلاله آنقدر سرخ است
چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست
و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید...چرا وقتی که گفتیم :
تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید
چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند
وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکردولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند.چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .................


..........
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یواشکی

یواشکی

دروغ چرا؟!
بعضی ها جوان که بودندیواشکی یک کارهایی می کردند!...ی
واشکی ساکشان را می بستندو بدون اینکه پدر و مادربفهمند با خودشان بیرون می بردند و به بهانه ی مدرسه جیم می زدندو می رفتند جبهه.
قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند.
بعضی ها یواشکی دار وندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه ...
شب ها یواشکی از چادریا اتاق یا سنگر می زدندبیرون ونماز شب می خواندند.
یواشکی هایشان هم عالمی داشت.




شهدا! خیلی یواشکی هایمان عوض شده است!!!......
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
یاد " پـِلاڪ " بخیر که
" شُـماره پَـرواز " بود؛

یاد " چَفـیه " بخیر که
" عَلامت زُهـد بود و بـرآورنده بسیارۍ از نیازهـا "

یاد " پوتیـن هـایی " بخیر که
" مِشکی بودند اما از پس خود ذَره اۍ تیـرگی و تاریکی بر جاۍ نَگذاشتند "

یاد " لِبـاس هـایی " بخیر که
" از بَس عزیـز بودند، خدا زَمین را به رَنگ آنهـا آفرید "

یاد " بی سیـم " بخیر که
" رابِـط دِلاوَر مَـردان و آسِمان بود "

یاد " میـن " بخیر که
" سَـکوۍ پَـرواز بود "

یاد " گُلـوله ها " بخیر که
" قاصـِد وِصـال بودند "

یاد " سَنگـَر " بخیر که
" مُفصَّل تریـن میهمانی اشڪ و خُلـوص را بدون خَـرج هاۍ کَـلان تَرتیـب میداد "
کـوتاهی کَردیـم ...

فَریـب خوردیـم ...
فَرامـوش کردیـم ...

" شُهَـدا شـَرمنده ایـم... "
 

Lamister-iran

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مردم این زمانه مرا سرکوب می کنند که کجا می روید؟ وبرای چه کسی می جنگید؟

امااینان غافلند که ما خود نمی رویم ، گویی ما را صدا می زنند. قلبمان پایمان را به حرکت وا می دارد. جز این که دختر علی(ع) و سه ساله حسین (ع) بر روی اسم ما مهر شهادت زده اند.
من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از قاسم واکبر حسین(ع) نیست.

قسمتی از وصیت نامه شهید مدافع سید امین حسینی






در عصر غیبتش که جهان کربلا شده
باید برای عشق، علی اکبری کنیم...
 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
خوشابحالشان
انانکه به ظاهر مردند
اما در اصل از همه ی مرده ها ی زمانه زنده ترند
انانکه راه جدایی و راه ازادی و رهایی از این بنده ها را با جان اموختند
هم زندگیشان عاشقانه بود
و هم مرگشان
به قول اوینی
پندار ما این است که ما مانده ­ایم وشهدا رفته ­اند،
اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است
و شهدا مانده­ اند.
داغ این حسرت را چگونه
ارام کنیم
که کاش کنارتان بودیم
از خودم می پرسم اگر تاریخ به گونه ایی رقم می خورد که زمانه شما را لمس کنم
ایا واقعا
جرات عاشقانه هاجانبازی های شما را داشته ام یا نه؟؟؟؟؟؟


امشب چه شده که به سراغتان امدم
دنیا برایم زیباست یک پارچه هستی و وجود است
اما
با این حال
بازهم چونان قفسی تنگ است که مانع از رهایی شده
این روزها چرا اینقدر دگر گونم
ای مردان زنده ی تاریخ
این معبر را
چگونه بپیمایم ؟؟
دریابید...:cry:
و باز هم به قول اوینی خوش می کنم
که می گوید
پرستویی که مقصد را در کوچ می­بیند از ویرانی لانه ­اش نمی ­هراسد.اگرمقصدپرواز است پس قفس ویران بهتر.
 

Similar threads

بالا