| دلنوشته ها | شهدا! شرمنده ایم!

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
همقطاران....
خدايا، از چند صباح پيش كه در وادي شب‌شكنان قدم گذاشته‌ام، تا به حال تعداد كثيري از هم‌قطارانم بار سفر بسته‌اند و عزم ‏ديدار دوست نموده‌اند؛ اما من روسياه، از كاروان عقب افتاده‌ام.‏ ياران در روشنايي مهتاب به طرف صبح سپيد حركت كردند، اما من، شب را به شب پيوند زده و در تاريكي‌ها راه گم كردم. ‏گاهي فجر صادق را ديدم، اما در حركت به سوي آن سستي ورزيدم. اين بار تصميم گرفته‌ام با توكل به معبود، خويشتن را به ‏جمع كاروانيان برسانم. ‏ ياورا، ياري‌ام كن تا اين راه را به سرعت بپيمايم.‏
از دستنوشته‌هاي شهيد عباس محمدي
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیروز دوستم گفت که دلش گرفته بود
می گفت برای رفع غم به سراغ شما آماده بود
و امروز من.

برایم دعا کنید.

لحظه ها عاقبت فرا می رسند.
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي شهيدان‎ ما بعد از شما هيچ نكرديم‎!!! لباس هاي خاكي تان را در ميدان هاي مين و لابه لاي سيم خاردارها رها كرديم،عهدمان را شكستيم و دعاي عهد را ‏فراموش كرديم،زمان ندبه و سمات را گم كرديم‏‎. شربت هاي صلواتي را با نسيان بر زمين ريختيم و به عطش خنديديم‎. بر تصاوير نوراني تان روي ديوارهاي شهر رنگ غفلت پاشيديم و پوستر تبليغاتي نصب كرديم‎. تاول شيميايي را از ياد برديم و غيرت ها را به بهايي اندك فروختيم‎... عشق را به بازي گرفتيم و از خونهايتان به راحتي گذشتيم‎... اما باز هم اميدي هست‎!!! آري ! تا ولايت هست هنوز اميد داريم .‏
ممنون :gol:
خیلی زیبا بود :cry::cry:
آه ای شهیدان ...............................
 

fatiostad

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدايا! ‏ هميشه مي‌خواستم که شمع باشم، بسوزم، نور بدهم و نمونه‌اي از مبارزه و کلمه حق
و مقاومت در مقابل ظلم ‏باشم. مي‌خواستم هميشه مظهر فداکاري و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. ‏مي‌خواستم در درياي فقرغوطه بخورم و دست نياز به سوي کسي دراز نکنم. مي‌خواستم فرياد شوق و زمين ‏وآسمان را با فداکاري و آسمان پايداري خود بلرزانم. مي‌خواستم ميزان حق و باطل باشم و دروغگويان و ‏مصلحت‌طلبان و غرض‌ورزان را رسوا کنم. مي‌خواستم آنچنان نمونه‌اي در برابر مردم به وجود آورم که هيچ حجتي براي ‏چپ و راست نماند، طريق مستقيم روشن و صريح و معلوم باشد، و هر کسي در معرکه سرنوشت مورد امتحان ‏سخت قرار بگيرد و راه فرار براي کسي نماند...‏ خدايا!‏ تو را شکر مي‌کنم که دريا را آفريدي، کوه‌ها را آفريدي و من مي‌توانم به کمک روح خود در موج دريا بنشينم و تا افق ‏بي‌نهايت به پيش برانم و بدين وسيله از قيد زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگي را ناچيز نمايم... ‏ خدايا!‏ تو را شکر مي‌كنم که به من چشمي دادي که زيباييهاي دنيا را ببينم و درک زيبايي را به من رحمت کردي تا آنجا که ‏زيبايي‌هايت را و پرستش زيبايي را جزيي از پرستش ذاتت بدانم...‏


متشكرم از تاپيكتون...:w27:
شرمنده تشكراتم تمام شده:redface:
 

7742

عضو جدید
ممنون

هر چی از شهدا بگیم بازم کمه

شهیدان زنده اند
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم براتون تنگ شده
يعني قسمت ميشه بيام پيشتون؟!
از خدا بخواين برام....
مي دونم لياقت ندارم
اما...
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم داره مي تركه
بازم هوايي شدم
بازم دلم پر كشيده

تو رو خدا

قسمتون ميدم........
امسال اگه نيام
اگه نيام
اگه اجازه نامه مو امضا نكنيد.......................

مگه بد چيزي مي خوام؟
چرا لياقت ندارم؟
يعيني لياقت ندارم؟
حتما لياقت ندارم!
اما شما كه كرم داريد؟!

اي خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اگه نيام...........................

راضي ام به رضات....
 
آخرین ویرایش:

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
در كوي نيك نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را
 
با یکی صحبت میکردم سر اقای کروبی.
گفتم دائیم بهم گفته اقای کروبی وقتی بنیاد شهید بود چه کارها که نکرد!
عصبی شد و به دائیم توهین کرد.
گفت دائی تو کیه دیگه!
دلم شکست و بغض کردم.
رفتم فیلم حاج همت رو دیدم که میگفت "ولایت"
تو دلم گفتم دائی من کسی نیست
یه رزمنده بود که ترکش ها تن و بدنش رو پر کردن!
یه رزمنده بود که سینه اش از زور شیمیایی داغونه!
یه رزمنده که از یه هزار تومنی دولت بعد از جنگ استفاده نکرده!
دلم شیکست.
چون دائی من بخاطر کسی شکست که شرف و وجدان و مردونگیش توی 300 میلیارد رشوه حروم شد و رفت!!!!
داییت چرا بشکنه اون نامردا بشکنن . والبته شکستن صداشون رو مگه نمیشنوی که غصه میخوری اخوی ..من مخلص هر چی جانباز ولایی وهر چی شهید وهر چی بسیجی و هر کسی که دلش به دل رهبرمون بنده در بست هستم ..
 

7742

عضو جدید
دیشب تو دانشگاه جلسه بود..
رفتم دانشگاه دیدم 5 نفریم..
شروع کردیم..کارای فرهنگی دانشگاه رو باید بهشون برسیم مخصوصا تو این اوضاع ..
حالا بماند..برم سر اصل موضوع..:
توی مسیر ناخودآگاه مسیرم کج شد سمت مزار شهدا..
رفتم سر مزار و حمد و سوره رو چن بار خوندم..
به معاونت فرهنگی گفته بودم دارم میام ولی وقت رسیدم سر مزار شهدا همه چی یادم رفت...گفتم پیش خودم میرم..عجله نیس که..
موبایلمو دراوردم و یه نوحه رو گذاشتم که جواد مقدم در مورد اقا خونده..
از جیبم زیارت عاشورام که عکس حاج همت روشه و همیشه رو سینه اس رو دراوردم..
شروع کردم به خوندن..
تو اون تاریکی بلند بلند میخوندم..
چه سکوت زیبایی بود..چه دیدار شیرینی بود..
دیدم دو نفر اومدن کنارم..
گفتم برای اینکه اذیت نشن آروم بخونم..
یه چند دقیقه گذشت..
یکی زد بهم که اخوی قبول باشه.
نیگاه کردم دیدم غریبه اس..
گفتم چاکرم..
(من معاونت فرهنگی دانشگاه رو تا حالا ندیده بودم و باهاش تلفنی کار میکردم چون اون معاونت کل هستش و من معاونتش توی یکی از دانشکده ها) ..
شروع کردیم به درد و دل..
بعد دیدم میخواد بره..گفتم کجا حاجی؟!
گفت باید برم جلسه..گفتم شما؟!
گفت من معاونت فرهنگی کل دانشگاه هستم!
شاخم درومد..گفتم من فلانی هستم!
خندید..گفت اخوی زنگ زدی گفتی 40 دقیقه بیشتر نمیتونی تو جلسه بمونی ولی کور خوندی چون باید بمونی چون من همینطوری از دستت نمیدم!!!
خیلی برای خودم جالب بود..اون دیدار برای اولین بار اونجا و با اونهمه درد و دل..
شهدا همیشه مایه ی خیر هستن..همیشه..

ممنون داداش هرچی از شهدا بگیم باز کمه

فقط میتونیم بگیم شهدا شرمنده ایم منو یاد جنوب انداختید بغضم گرفت:gol:
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
امیدم به راهنمایی های شماست...
تنهایم نگذارید ای شهیدان خدایی...
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر هفته تو مسير حرم(مشهد) چشم به كوهسنگي ميخوره مزار شهداي گمنام بالاي كوه !
چه غريبونه نشستن چشم به رامون !
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من صدای هلهله، همهمه و گریه‌های رفتن کاروان شقایق‌ها را نشنیده‌ام ....
من، غم آواز مردان مرگ آفرین و فریاد شعله‌ور آنان را نشنیده‌ام ...
من، به دنبال نشان سرخ شمایم .
من غمی بزرگ را در دل تسلی می‌دهم .
غم نبودن با شما، دوری از شما و غربت شما ....

اي شقايقهاي آتش گرفته دل ما شقايقي ست که داغ شهادت شما را بر خود دارد آيا آن روز نيز خواهد رسيد که بلبلي ديگر در وصف ما سرود شهادت بسرايد ؟؟؟
 

mitra_22

عضو جدید
تایپک خیلی زیبایی شده ..از همتون ممنون
بهترین جمله فقط همینه شهدا .....شرمنده ایم


سلام بر تمامی شهدا خصوصا شهدای جان برکف دفاع مقدس
دفاع مقدس،رساترین واژه در قاموس ایستادگی شما قهرمانان است.شما که در پی تجاوز بعثیان نوکر صفت،در هفت شهرعشق،هشت بهار،آزادگی را پیمودید،بر دفاع مقدستان درود بی پایان!
 

mitra_22

عضو جدید
دیر یا زود، همه ما خواهیم رفت.
همه ما به سوی مقصد اصلی و جایگاه همیشگی کوچ خواهیم کرد،
آری در رفتن هیچ شکی نیست،
مهم چگونه رفتن است
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدونم لیاقت ندارم
اما خواهش میکنم امسال دعوتم کنید , میخوام کربلای ایرانو از نزدیک ببینم
خدایا یعنی میشه ؟
 

z.alavi

کاربر فعال
تاپیک بسیار عالی و سرزنده هست.
اجرتون با سید الشهدا علیه السلام...

حرفی برای گفتن نیست جز شرمندگی...
ملالی هم نیست جز دوری شما...
هرچند نگاهم در برابر شما به روی زمین افتاده است...
 

Haaji

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای حسرت جان و تنم
تنها دلیل بودنم
آه ای شهادت العجل
آه ای شهادت العجل

چشم منو، امر ولی
جان منو، سیدعلی

ای مقتدایم چشمان تو
مومن شدم بر ایمان تو
در دست مهدی(عج) دستان تو

جانم فدای سیدعلی
جانم فدای سیدعلی
جانم فدای سیدعلی
.
.
.

تا کور بشه هرکس که نمیتونه ببینه! :razz:
 

کنترل871

عضو جدید
یک مدت میخوام بیام جبهه های جنوب قسمتم نمیشه شما شهیدید میشه پیش خدا واسته بشین من بیام شما که رفتید لطفا بخل نورزید
 

z.alavi

کاربر فعال
یک مدت میخوام بیام جبهه های جنوب قسمتم نمیشه شما شهیدید میشه پیش خدا واسته بشین من بیام شما که رفتید لطفا بخل نورزید

آخ که از دل منم گفتید. منتها من ایمان دارم که شهدا بخیل نیستند،
این دل منه که هنوز لیاقت دریایی شدن رو نداره...
این چشم های منه که هنوز لیاقت دیدن لاله ها رو نداره...
این پاهای منه که ناتوانه از گام نهادن بر سرزمین عشق و ایمان...
این منم که اسیر زندان تنم هستم...
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
دلتنگيم از اين دنيا
مارا با اينان كاري نيست
اينان در بي‌وفايي و نامردي مرد روزگار شده‌اند
مارا فقط با شما كار است و بس
مدد ز شما خواهيم

شهيدان
مارا دريابيد.
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش که این فاصله را کم کنیم ...
با شما ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ....
کاش که این فاصله را کم کنیم ...
 

کنترل871

عضو جدید
ازاینکه من رادعوت کردید اومدم جنوب خیلی ممنون ولی حالا من موندم و دلتنگی شایدم من خیلی بی فکرم که گاه گاهی میام مزار شهدا آنوقت میگم دلم تنگ شده
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم براتون تنگ شده
يعني قسمت ميشه بيام پيشتون؟!
از خدا بخواين برام....
مي دونم لياقت ندارم
اما...

دلم داره مي تركه
بازم هوايي شدم
بازم دلم پر كشيده

تو رو خدا

قسمتون ميدم........
امسال اگه نيام
اگه نيام
اگه اجازه نامه مو امضا نكنيد.......................

مگه بد چيزي مي خوام؟
چرا لياقت ندارم؟
يعيني لياقت ندارم؟
حتما لياقت ندارم!
اما شما كه كرم داريد؟!

اي خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اگه نيام...........................

راضي ام به رضات....

در كوي نيك نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را

سلام....
آن روز كه نوشتم بي لياقتي....معناي بي لياقتي را امروز كه نگاهم كرديد و من هنوز.... بيشتر و بهتر درك مي كنم.......
نگاهم كرديد و من هنوز......
شكر....
بخاطر نگاهتان پروردگارم را هزاران بار شكر مي گويم،
اما...اما با شرمساري ام چه كنم؟! اين همه توجه و من.....!
دعايم كنيد....دعايم كنيد بزرگ شوم.....
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
شهدا شرمنده ایم ...

شهدا شرمنده ایم ...


.
.
.

یه روز ۲ نفر داشتن توی دانشگاه با هم صحبت میکردن اولی به دومی گفت تو پدرت چیکارست ؟!

گفت پدر من مهندسه و کارش ساخت و سازه تو پدرت چیکارست ؟!

اولی ساکت شد و با غرور و کمی غم گفت پدر من شهید شده ...

اولی لبخندی زد و گفت پس تو با سهمیه اومدی دانشگاه ؟!!

دومی دلش شکست و بدنش سرد شد و با بغضی عجیب گفت:

سهمیه ماله خودتون بابام رو بهم پس بدین . . .

.
.
.


شهدا شرمنده ایم ...




 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
نامه زهرا به پدر شهيداش ...

نامه زهرا به پدر شهيداش ...



نامه زهرا به پدر شهيداش

.
.
.

( قسمتی از نامه ... )


اما امروز پدر!

درد دل بسيار است. همه ي آنچه به من مي گفتي رنگ ديگر دارد، يا بسي کمرنگ است...

در خيابان خطر است. بر سر بعضي ها چادري پيدا نيست. مويشان بيرون است. همه عينک دارند. به نظر مي آيد چشمشان معيوب است. راهشان پيدا نيست. خط کج گشته هنر. بي هنر ها همگي خوب و هنرمند شدند. کج روي محبوب است.

در مجالس و سخنراني ها، جاي زيباي شهيدان خاليست...

آري من مي دانم. علت غصه و اندوه تو بابا اين است.

پدرم! من اين بار مي نويسم که اگر باز گشتن ز برايت سخت است، ما بياييم برت. تو فقط آدرست را بنويس. در کجا منزل توست؟


مادرم مي داند. او به من مي گويد: « پدرت پيش خداست. در بهشتي زيبا. با همه همسفرانش آنجاست. خانه اش هم زيباست. »


تو فقط اي پدرم از خدايت بطلب، که من و مادر و اين امّت اسلامي ما، همگي چون تو پدر، راه ما راه شهيدان باشد. دائما بر سر ما سايه رهبر و قرآن باشد ...


پدرم خندان باش. من به تو مفتخرم ...



.
.
.


دریافت فایل صوتی :


http://snd.tebyan.net/1385/11/naseri-nameh.zip



.
.
.


شهدا شرمنده ایم ...

 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا