دعا... پيشنهاد مي كنم تا انتها بخوانيد.....

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پیشنهاد می کنم حوصله کنین و تا آخرش بخونین
آخرش چشماتون خیس میشه
دعاهای زیر از کتاب سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است. لطفاً آمین بگوئید:

آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)

خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به
ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ ساله)
بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ (حسن ترک / 8 ساله)
ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)
خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)
خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)
خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)
آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان / ۹ ساله)
ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)
خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)
خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)
خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)
ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم! (صادق بیگ زاده / 11 ساله)
خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)
دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)
خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)
خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)
خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)
ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)
ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)
خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)
خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)
ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)
خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! (دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)
آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند.. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)
خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم.. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)
خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)
خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله)
خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)
من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)
خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)
اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)
خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! (رویا میرزاده / 7 ساله)
خدایا! من یک دوستی دارم که پدرش کار نمی‌کند فقط می‌خوابد و همین طور تریاکی است! خدایا کمک کن که از این کار بدش دست بردارد. خدایا ظهور آقا امام زمان را زود عنایت فرما.. (لیلا احسانی فر / 11 ساله)
در یادداشت دبیر جشنواره در ابتدای کتاب نوشته شده:
"هزاران نفر برای باریدن باران دعا می‌کنند غافل از آنکه خداوند با کودکی است که چکمه‌هایش سوراخ است."
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بعضياش واقعا ناراحت كننده و درد آور هستند......
بعضياش واقعا انسان رو تو فكر مي برند ............
و بعضياش واقعا خنده دار هستند.
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
بچگی نشان پاک بودن
بی ریا بودن
وای که چه دورانی بود
خدایا درست است بزرگ شده ام
اما از آدم بزرگ ها میترسم
میترسم که بزرگ باشم
میترسم که مثل بزرگ ها دروغ بگویم
دشمنی کنم
با دوستم قهر کنم
میترسم
خدایا توانایی کودکی را در من نگه دار
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
بچگی نشان پاک بودن
بی ریا بودن
وای که چه دورانی بود
خدایا درست است بزرگ شده ام
اما از آدم بزرگ ها میترسم
میترسم که بزرگ باشم
میترسم که مثل بزرگ ها دروغ بگویم
دشمنی کنم
با دوستم قهر کنم
میترسم
خدایا توانایی کودکی را در من نگه دار
امشب یه حس عجیبی داشتم
این تاپیک کاملش کرد
و اون دعا کاملتر
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بالاخره باشگاه باز شد.
برگردیم سر موضوع قبلی.
حالا هر کی که دلش خواست دعای زمان کودکیش رو بنویسه.
اول هم از خودم شروع می کنم.
من از اون موقع که یادمه همیشه دعام این بوده که خدایا، یه کاری کن که من هر وقت و هر جا، هر خواسته ای داشتم براورده بشه....
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)

خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا:wallbash::wallbash:

:crying2::crying2::crying2::crying2::crying2:
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بچگی همه شب وقتی که ستاره ها نور می تابوندن ، جیرجیرکها واسه ی خوابیدن من لالایی میخوندن از خدای مهربون ، ازخدای یکی بود یکی نبود قصه ها....

میخواستم که بذاره یه بار بغلش کنم...
بچگی چه دوران قشنگیه
دوران مداد رنگی و اسباب بازی و اب نبات.........

حقیقت وجودی ما همون دوران بچگیمونه......:gol:
 

sima.niki

عضو جدید
بدلیل اینکه پدرم معدن سنگ داشت و هیچ وقت شبها کنارم نبود
هرشب دعا میکردم اون معدن اتیش بگیره و سنگها بسوزند:biggrin:
دوست داشتم پدرم شبها کنارم باشه ولی هیچ وقت نشد که بیاد
تا اینکه بدترین اتفاق زندگی برام پیش اومد و همیشه درونش میسوزم:cry:
ولی الان خدا روشکر میکنم که دیگه پدرم هرشب خونه میاد و پیشش میخوابم:smile:
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنونم دوستان
واقعا جالب بودن.
اتفاق اما دو چیز واقعا ناراحت کننده بود واسم.یکی دعای الهه که هیچ وقت نتونستن با مادرشون برن.
یکی هم سیما که نمیدونم چه اتفاق بدی افتاد واسشون.اما خوشحالم که می بینم الان به خواسته دوران کودکیشون رسیدن.
 

lili 68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم گرفت...:cry:
کاش هنوز بچه بودم و آرزوهام به قشنگی و سادگی خریدن گل سرای رنگی و گرفتن کارنامه پر از نمره بیست و... بود...
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم گرفت...:cry:
کاش هنوز بچه بودم و آرزوهام به قشنگی و سادگی خریدن گل سرای رنگی و گرفتن کارنامه پر از نمره بیست و... بود...
مگه الان نمی خوای بیست بشی؟؟؟
فقط بچگات دوست داشتی بیست بشی؟؟؟
 

Ali Talash

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواهش می شود.
ولی قرار چی بود؟؟؟
دعای کودکیت رو بگو.
همه دارن می گن.
نباید از زیر این هم مثل بستنی دادنت فرار کنی.

شما بیا تهران بستنی تون سره جاشه. :thumbsup2:
آرزو داشتم بالای ابر ها پرواز کنم دوست داشتم خلبان بشم همیشه میگفتم(بلند اسمان جایگاه من است) همیشه چشم به اسمون بود.
ولی حیف که نشد....:cry:
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
سلام . ممنون از تاپیکتون. عالی بود.:gol::gol:

من بچه که بود عاشق ساندویچ بودم و یکی از آرزو هام این بود که بزرگ که شدم یه مغازه ساندویچی باز کنم که هر وقت خواستم بخورم. ( اصلا شکمو نبودم ها . فقط دیوونه ساندویچ بودم)
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام . ممنون از تاپیکتون. عالی بود.:gol::gol:

من بچه که بود عاشق ساندویچ بودم و یکی از آرزو هام این بود که بزرگ که شدم یه مغازه ساندویچی باز کنم که هر وقت خواستم بخورم. ( اصلا شکمو نبودم ها . فقط دیوونه ساندویچ بودم)
ممنونم از همه دوستان که با این دلهای پاکشون اینقدر لطف دارند.
راستی آقا سعید بالاخره مغازه رو زدی یا نه؟
اگه ساندویچی داری بگو با بچه های باشگاه پاتوقش کنیم.......
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شما بیا تهران بستنی تون سره جاشه. :thumbsup2:
آرزو داشتم بالای ابر ها پرواز کنم دوست داشتم خلبان بشم همیشه میگفتم(بلند اسمان جایگاه من است) همیشه چشم به اسمون بود.
ولی حیف که نشد....:cry:
پس منم به آرزوم می رسم؟؟؟
آخ جون بستنی............
 

Similar threads

بالا