امسال خدا قسمت کرد و سه روز از ماه رمضون معتکف مسجد گوهرشاد حرم امام رضا بودم.
هنوز تصویر یک سجاده جایی که کنار دیوار داشتم، واضح روبروی چشامه.
انشاا... قسمت همتون بشه. صفای مثال نزدنی ای داره.
من دلم برای اون یه سجاده جا تنگ شده.
برای خوب بودن... سه روز فقط با خدا بودن.
سه روز در خونه ی خودش مامن گرفتن.
سه روز همه ی نمازاتو جماعت خوندن.
سه روز یکدفعه ای خیلی مهربون شدن
سه روز یکدفعه ای خیلی مومن شدن
سه روز تو و قران و نماز و سجاده
سه روز تو و نماز شب و گریه های شبانه و راز و نیاز
سه روز همش با وضو بودن.
شب اخری که میدونستیم فردا غروبش باید از اعتکاف خارج بشیم حس غریبی داشت.
و وقتی که مداح همه ی حس تو رو چند جمله می کرد و تو میشنیدی...
خدایا نمیشه این یه سجاده جا رو از من نگیری... من با دنیای بیرون کاری ندارم برم دوباره اون بیرون چی کار کنم... این سه روز منو با همه ی اون دنیا غریبه کرده...من این سه روز اندازه ی کل عمرم خوب بودم... از اینجا برم بیرون از خودم میترسم.
دلم...
دلم برای سجادم تنگ شده.
گاهی فقط یه اعتکاف قلبی متحول میکنه
گاهی دیدن بعضی مناظر قلبی به یاد خدا میندازه
مهم نیست
کجا باشی
مهم نیست چند سالت باشه
مهم اینه
بدونی خدا بیرون اون مسجد هم هست
فرقی نداره
چه کاره ای همیشه
همراهت هست
کنارت هست
و حواسش بهت هست
مهم خودت هستی که
باور داشته باشی
خدا همینجا کنارت نشسته و هر وقت تنها میشی
اون بیشتر نوازشت میکنه
پس زیادی غصه نخور بلکه هر روزت مثل همون سه روز زیبا کن انوقت خدا رو هر لحظه میبینی