دست‌نوشته‌ها

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همدم لحظه هایم

همدم لحظه هایم

عشق من ....

نوشته ای ازصمیم قلبم برای تو میگویم ...

شعری سرشته شده از احساس ناب عاشقی .......

که من ز چشم هایی اهوراییت عاشق شدم ....

عطر وجودت ..ارامشبخش ثانیه های دلتنگی ام ...

اوای بی قرار من .......

با تو سفر میکنم به اسمان ......روایت میکنم نغمه ی دلدادگی را ....

مرا دریاب که بی تابم در این محفل ...

سراغی گیر ......از قلبم .....که من محو تماشایم .......نگاه پر از سکوت بی همتای عشقم را ....

پر از دردم .....پر از خواهش ......که جانم را برای تو به صحرای جنون رانم ....

منم لیلی به از مجنون صحرای دگرگون شقایق ها ....

یک عاشق ......

کزین دشت مرا باش باران محبت...در ارامشی بی وصف ....

کز جانم برایم برتر است یادت .....یارمن ....

نرگس فاطمی





 

nafis...

مدیر بازنشسته
تا به حال شده تو اوج یه احساسی باشی؟!
اوج خوشحالی، اوج ناراحتی، یا حتی اوج دلتنگی......:w05:
هر وقت که تو اوج یه احساسی باشم دستم به نوشتن نمیره!!
نمیتونم حس اون موقع رو قشنگ توصیف کنم......!!
پس ساده مینویسم:
.
.
.
.
امشب تو اوجِ ...
:(

 
آخرین ویرایش:

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام هم باشگاهی من

سلام هم باشگاهی من

اصولا ما ادما وقتهایی سکوت میکنیم که غمگینیم ........

یا اینکه میخوایم از سکوتمون به یک اتفاق خوبی برسیم که شاید یک روزی این اتفاق خوب بیفته ....

خیلی وقتها سکوت ارامش را به وجود میاره که در هیچ چیز پیدا نمیکنیم .....

گاهی وقتها سکوت دردی را پنهان میکنه .....و ما با سکوت این درد به اینده ی خوب امیدواریم .....

خوبه که گاهی اوقات سکوت میکنیم ......

ما با سکوتمون همیشه دنبال یک چیز خوبیم .....دنبال یک ارامش ...

اما باید یادمون باشه که همین سکوت درد هایی را به وجود میاره ....که میتونست خیلی قبل تر با گفتنش یک اتفاق خوب و همون ارامش را به

وجود اورد ....

سکوت یعنی......یک اینده خوب ....وگاهی اوقات یک اتفاق بد ...

پس سعی کنیم ....... همیشه سکوت را در زمان و مکان خودش به کار ببریم


:gol:


نرگس فاطمی
 
آخرین ویرایش:

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این بار با نام و نشان می نویسم
آن هم فقط برای تویی که میخوانی...
و شاید هم برای خودم...
خوب است بدانی که وقتی آمدم سلام نکردم، که قصه ی پر غصه خداحافظی شروع نشود...
نمی دانم شاید رفتنم بازگشتی داشته باشد...
که حس میکنم نزدیک نیست که با بستن این در چراغش را خاموش میکنم...
ولی بدان به حرمت این چند صباح که مهمان این صفحات بودم،
مهمان دعایم هستی...
که اگر عشقی داری محفوظ بماند برایت...
رسیدن باشد سهم همیشگی ات از عشق...
تو هم اگر یادت ماند در دست رو به آسمانت برای این دخترک قاصدک به دست،
دعایی روانه کن!
روزگارتون قشنگ
smart student

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دوست داشتنت در من بی انتهاست
زندگی زیباست
ان لحظه که
تو حضور داری
اری
تو حضور داری
در من
هر لحظه
و همین
مرا
کمی
ارام میکند
اما گاه گاهی
بی انکه
بخواهم
دردت میدهم
همین
مرا بیشتر
رنجور میکند
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به پدرم و همه ی پدران مهربان این سرزمین

پدرم

پاره تنم ....

این بار از تو میگویم .....میگویم از روزهایی که با تمام سختیهای این دیار فرزندت را حمایت کردی ...

همه ی غصه هایم را ...همه ی اشکهایم را با دستان مهربان خود پاک کردی ....

وجود توست که مرا ارامش زندگی است ....

پدرم ..

دستانت مرا دلگرمی ........سینه های مردانه ات مرا تکیه گاهی بس محکم است ...

خنده هایت مرا غزلی دلچسب از زیباییهاست ...

اغوشت ..تفسیرچشمه جوشان صداقت و فداکاریست....

.از بدر تولد مرا میهمان اغوش پدرانه ات کردی .....تا به امروز که وجودت تولدی دوباره را به زندگی ام هدیه میدهد ....

من زندگی را در اغوش پرمحبت تو تجربه کرده ام .......من دنیا را در اغوش تو احساس کرده ام ...

من اسمان را .......زمین را از وجود پر از عشق تو دارم ...

اشک از چشمانم فرو ریخت .....دیدم که تاربه تار موهای به مانند شب سیاهت .....سپید شده بود ....

سپید شده بود موهایت از غصها و اشک هایی که برای خوشبختی و شادی فرزندت در زندگی نثار کرده بودی ..

پدرم ...

عطر نفسهای تو امید را در زندگی به من هدیه میکند .....شمیم عشق پدرانه ات تبلور عشق پروردگارم است ...

تویی که درهمه ی سختیها دستانت را سایه ای برای امن گاه زندگی من قرار دادی ...

پدرم ...مرا ببخش .....به خاطر همه ی سختیهایی که به خاطر من به جان خریده ای ....

مرا ببخش .........به خاطر همه ی غمها و غصه هایی که به خاطر من در زندگی خورده ای ....

مرا ببخش ......به خاطر اشکهایی که در زندگی ات برای من ریخته ای ...

دوستت دارم پدرم

دوستت دارم



نرگس فاطمی


:gol:





 

sshimaa

عضو جدید
تقدیم به پدرم و همه ی پدران مهربان این سرزمین

پدرم

پاره تنم ....

این بار از تو میگویم .....میگویم از روزهایی که با تمام سختیهای این دیار فرزندت را حمایت کردی ...

همه ی غصه هایم را ...همه ی اشکهایم را با دستان مهربان خود پاک کردی ....

وجود توست که مرا ارامش زندگی است ....

پدرم ..

دستانت مرا دلگرمی ........سینه های مردانه ات مرا تکیه گاهی بس محکم است ...

خنده هایت مرا غزلی دلچسب از زیباییهاست ...

اغوشت ..تفسیرچشمه جوشان صداقت و فداکاریست....

.از بدر تولد مرا میهمان اغوش پدرانه ات کردی .....تا به امروز که وجودت تولدی دوباره را به زندگی ام هدیه میدهد ....

من زندگی را در اغوش پرمحبت تو تجربه کرده ام .......من دنیا را در اغوش تو احساس کرده ام ...

من اسمان را .......زمین را از وجود پر از عشق تو دارم ...

اشک از چشمانم فرو ریخت .....دیدم که تاربه تار موهای به مانند شب سیاهت .....سپید شده بود ....

سپید شده بود موهایت از غصها و اشک هایی که برای خوشبختی و شادی فرزندت در زندگی نثار کرده بودی ..

پدرم ...

عطر نفسهای تو امید را در زندگی به من هدیه میکند .....شمیم عشق پدرانه ات تبلور عشق پروردگارم است ...

تویی که درهمه ی سختیها دستانت را سایه ای برای امن گاه زندگی من قرار دادی ...

پدرم ...مرا ببخش .....به خاطر همه ی سختیهایی که به خاطر من به جان خریده ای ....

مرا ببخش .........به خاطر همه ی غمها و غصه هایی که به خاطر من در زندگی خورده ای ....

مرا ببخش ......به خاطر اشکهایی که در زندگی ات برای من ریخته ای ...

دوستت دارم پدرم

دوستت دارم



نرگس فاطمی


:gol:





عالی بود...من که خیلی مدیون پدرم هستم
 

sshimaa

عضو جدید
ممنونم شیمای عزیزم .....بسیارسپاسگذارم ...:gol::gol::heart::heart:

من فقط خواستم با این نوشته ذره ای از محبتهای پدران بزرگوارمون را جبران کنم با این که میدونم هیچ کدام از محبت های پدرانه پدران بزرگ این دنیا غیر قابل جبرانه ...
و تو چه میدانی لذت به آغوش کشیدن فرزند را...تجربه این لذت اغاز همه ایثارهاست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیتوانم
قلمم را حرکت دهم
انگار
قلبم متوقف شده هست
از
عاشورا نوشتن
کار هر کسی نیست
نمیدانم چگونه بنویسم
مینویسم
عاشورا محضر ایثار
تمام مردان و زنانی بود که ایمانی راسخ به خدایشان داشتند
محضر دلاوریهای کوچک مردان و کوچک زنان بزرگی بود که
با وجود سن کمشان انچنان بزرگ بودند که تو صیفشان سخت هست
عاشورا خون بود خون تمام بی گناهانی که
بخاطر هوسهای ادمیان ریخته شد
امام حسین(ع) در تمام عمر مبارکشان هرگز
سر تعظیم بر ظلم فرود نیاوردند
عبدالله بخاطر اب دستانش و پاهایش را از دست داد اما هرگز لب به اب نزد اخر
طفلان کوچک درون خیمه ها را هر لحظه به یاد میاورد
زینب با اینکه زن بود
اما سلحشورترین
دلاور جنگ بود
با تمام مرثیه هایش
انچنان
بر دل دشمن تاخت
که هرگز
کسی
نمیتوانست همچون او باشد
اه با ز
این چه شورش و چه نوا هست که
از خلق عالم هویداست
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
کاش کنارم بودی :w05:
برای رفتن چقدر عجله داشتی

دیشب چه سخت گذشت جای خالیتو هیچی پر نکرد ، 5 تاییمونو 4 تا کردی رفتی!!!
چقد زود خسته شدی (قناری خواهر )

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بعضی لحظات
نمیتوان لبخند بزنی
ان لحظات
غمی
در درونت
خانه کرده
و تو را محصور خویش میکند
کسی چه میداند
قلبت پر از درد هست
اما چه لذتی دارد ان لحظه
که خود
خدا
غمت را
از دلت برباید
و لبخندی بر تو هدیه دهد
هر کس
خدا به او
لبخند
تقدیم میکند
اه
که خوشا به حالش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زینب را اسطوره میکنند
فاطمه را
اسطوره
اما هنوز
نفهمیدم
که چه
این اسطوره ها
را اینچنین
راحت
فراموش کرده ایم
در مسیر زندگی
خویش
و تنها
بعضی روزها یادشان میکنیم
اما میدانید زینب
هرگز صرفا پرستار نبود
بلکه
زنی بود
شجاع که همچون مادر گرامیش
با تمام وجود
زندگی را درک کرد و بی انکه
زندگی او را
غرق کند
برای
رسیدن
به خدا
تلاش کرد
زینب
زنی بود که
هم همسر بود هم مادر
هم خواهر هم عمه
تنها
زنها
حالش را میفهمند
پس میگویم
ان لحظه که
جلوی رویت تمام عزیزانت را
قتل عام میکنند
و تو را به اسارت میبرند
ولی انقدر قوی هستی که
توانستی بجای اشک ریختن و سر تعظیم فرو اوردن جلوی یزید
با چنان خروشی
جلویش سخن گویی که
حال
بعد از گذر
این همه
سال
عاشورا
زنده مانده
نمیدانم
اگر زینب نبود
پیام
حسین(ع)
را که به نسل ما
انتقال میداد
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای عشقم ......یارم .....زندگی ام ...

برای عشقم ......یارم .....زندگی ام ...

شاهزاده ی من


در این دریاچه ی ارام ......


در این قایق ....در این محفل ....در این کلبه ی لبریز از عشق.........


دل از کتیبه ی عشق تو میگوید ...تو را میخواند .......ای عشق ...


دل به دلم بسپار و مرا محو نگاهت کن ........


که من اواره ی احساس سرشار از مهربانی و صداقتت هستم....ای عشق ...


دستانت را به دستانم بسپار ......ای یار ...


اینجا همه چیز گویی خبری ز خاطراتم دارد .....


گویی ترا دارد که می اید به یادم......


تو را عشق درونم .....


تو را اواز تمام دلخوشیهای وجودم .........


مرا محصور اغوشت کن ای یارم ......



دوستت دارم ........



زندگی من ....


نرگس فاطمی


:gol:


 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خدایا

شیطان سنگِ کم طاقتی به کاسه ی صبرمان میزند

دلمان کمی ترک برداشته انگار

نشت میکند صبرِ روزهایِ "بی او" بودنمان

تو خود بَست بزن این کاسه ی زخم خورده را

چنان بستی که فریادِ "ما رایتُ الّا جمیلا" یمان کر کند گوش شیاطین را

ای جمال هر چه جمیل است

عنایتی بنما...

پ.ن:فدای دلت ای زینبِ صبر و مقاومت:w05:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
مهم نیست
باشی یا نباشی
اگر کسانی واقعا دوستت دارند
حتی
در نبودنهایت نیز
تو را
دوست میدارند
انان که
با بودنت
ادعای دوست داشتنت را دارند
با نبودنت
به دیگری
دوست داشتنشان را
تعارف خواهند کرد
پس هرگز تعداد کسانی که بهتان لبخند میزنند
را نبینید
بلکه
ببینید چند نفر
در نبودنتان
دلواپس و دل تنگتان بودند
انان کسانی هستند که
لیاقت شمرده شدن را دارند
بقیه را
صرفا یه خط قرمز بزنید و کنار بگذاریشان
همانطور که انان شما را در نبودنهایتان فراموش میکنند
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ...منم ....

من همان عاشق دلم کز دلت بیرون رفت ....

من همان عشقم ....من همان سکوت لحظه های شبنمم ....

زندگی را دوست دارم در این مامن گاه عشق ....

زندگی را چون طراوت ....با تو ای یارم .... عاشقانه دوست دارم ....

عشق را دوست دارم ...عاشقی را دوست دارم..... از همان اول که این دنیای زیبا را به چشمان سیاه خود بدیدم ...

من تو را دیدم .....

تو را زیبا دلی عاشق گزیدم ....

تو را دیدم .....تو را با دو چشم ارغوانیت در دل شبهای تارم .....یار و همدم خود بدیدم ....

شدم غاشق به این دل ....به این نگاه سرچشمه ی عشقت ....

تو را دیدم ....در اغوشم ....تو را زیبا ....تو را همدم ....تو را عاشق بدیدم ....

بیا همراه من باش ....

که من عاشق به این دل ....تو را عاشق ترینم ...




نرگس فاطمی


:gol:



 
آخرین ویرایش:

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاهزاده ی قلب من

در پناه شب مهتابی عشق ....انجا که عاشقان ..... کتیبه ی دلدادگی چشمان اسمان راقرائت میکنند ...

من نگاهم به انتظار چشمان عاشقانه توست ......

جز تو عشقی نخواهم که من عاشق توئم ....

ای ارامش دمیده شده در دقایق من ..

بر من بتاب ......ای ماه شب های من ......

حک کن بر لحظه های زندگی ام حضورت را .....

من ...لیلای تو ...امواج دریایی درونت را در خود میدانم و میکاوم .......شاید که دلتنگی ام را درمانی باشد ...

مرا در تلاوت صفحه های عشق هم صدا باش یار من .....

کجایی یار من ؟؟؟ کجایی نم نم باران چشمان من ؟؟؟ دلتنگم ...

زندگی من ..


نرگس فاطمی


:gol:




 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم پر است از نوشته و نانوشته ها...
چشمم پر است از آبِ روانِ اشک...
بغضی که هست و گهی می رود به خواب...
من مانده ام چه می خواهم از خدا...
آرامشی که نیست در این دِیر پُر بَلا؟...

اما به رغم تمام غمم هنوز
دارم به سوی خدایم نگاه تام...
smart student

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نامها را هر چه میشنوی
قلبت درد میگیرد
نمیدانی
به مظلومیتشان گریه کنی
یا به
ظلمی که در حقشان شده
اه نمیدانم
که برای کدام یک بگرییم
برای خون به ناحق ریخته شان یا
برای
نمیدانم
از عاشورا نوشتن انقدر سخت هست
که نمیدانم چگونه بنویسم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم .......

نمیدانم کجا هستم ...کجا ایستاده ام ...به کجا میروم ....

فقط میدانم که عشق را در خود حمل میکنم ....

دوست داشتن را در لحظه هایم غرق کرده ام و دل را همراه همیشگی لحظات زندگی ام خوانده ام....

ایه های بارانی را قاصدک فرستاده ام ............

سکوت از یاد رفته را از باد فراخوانده ام .....

شاید که اسمان مرا درک کند ....

من .......دلم قرائت چشمان اسمان را به روی نگاهم میخواهد ....

نگاهی نم نم .....

نگاهی بی بهانه ....


نرگس فاطمی





Click here to view the original image of 680x451px.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شوقی در صدای کودک در گهوارهام هست
انجا که
لالایی حسین را برایش میخوانم
ارام خوابش میبرد
حسین
ارام جانم
حسین روح و روانم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی دستانت را به دستانم سپرده شد ...

من همه ی دنیا را ازان خود دیدم ....


زیرا همه ی دنیای من تو هستی ......

عشق من ...

:gol:


نرگس فاطمی




 
آخرین ویرایش:

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا لایق از تو و اصحابت نوشتن نیست یا مولای من


همه ی نوشته ام ...سکوت میشود در این دریای خونین یا مولای من


چه گویم که تسکین دلهای عاشقت باشد .........یا مولای من


چه گویم که مرا روایت ازاین درس بزرگ عاشقی باشد یا مولای من


هیچ ندارم ...که گویم ....من از این صبر ....از این درد ..از این غم ..پر از غوغای سکوتم ........یا مولای من


مرا توان نوشتن از قلب بزرگ تو و اصحابت نیست یا مولای من


نرگس فاطمی


:gol:






 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شـاید ....
غـaـمگـ ـین‌ترین پوشیدنی پایـیزی
دَستکِش‌ها باشند...

دست‌ها
همیشه

تَنهایی‌ ـشان غمگـ ـین‌ تر است...!

دستانم
همیشه تنهاست
کسی چه میداند
ان لحظه که
چشمانم
بارانیست
دستانم را
با تمنا
به سوی
اسمان میبرم
شاید
خدا
دستم را بگیرد
اشکهایم را پاک کند
اما
هرگز دستی را نگرفته ام
اخر خوب میدانم
هیچ کس
نمیماند
در کنارم
اخر در این دنیا
تنها زاده شدم
تنها میمیرم
پس دستی مال من نیست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یادش به خیر!

چقدر خسیس بودی شبهایی که مرا داشتی...

مهتاب را هم پس میزدی!

کجا از دستت در رفت؟

حتما یک شب دزدکی نگاهمان کرد!

چشم خوردیم!

امشب تمام سهم من از دنیا...

همان ماه حسود است!!!







یادت هست
شبها
چگونه
در گوشم
میخواندی
دوستت دارم
اما حال کجایی
تا
ببینی
لحظاتی که
بی تو میگذرد
پر از درد
اما میدانم
کنارش شادتری
هرگز نپرسیدم
چه از من بیشتر داشت
اما
امشب از ماه
پرسیدم
اگر در گوش او نیز
میگویی دوستت دارم
باورت نکند
چون
کافیست
کسی زیباتر
و دلفریبتر
و جذابتر از او
سرراهت
قرار گیرد
فراموشش میکنی
همانطور که
مرا فراموش کردی
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیستی .....و این دل همه جا مجنون وار از تو میگوید ...


هیچگاه نگذاشتم بدانی که این فاصله ها چه دردی را در اغوش غزل هایم وصف میکند.....


شدم دلدار دل و غمخوار لحظه های ماتم گرفته از نبودنت ..


بیا ....


این اغوش تنها با نور نغمه های حضور تو گرم میشود .....


هوای نبودنت را توان نفس کشیدن نیست ...


نرگس فاطمی

:gol:


 

"gole naz"

عضو جدید
ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺎ ﺭﺳﺎﻟﺘﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ
ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻭﻝ ﻭﻗﺖ ﺭﺍ
ﺍﻣﺮ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﻜﺮ ﺭﺍ
ﺍﺳﻼﻡ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺭﺍ
ﺍﻧﻮﻗﺖ ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ
ﻭ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﻣﻴﺒﻨﺪﻧﺪ
ﻭﺩﻝ ﻣﻴﺸﻜﻨﻨﺪ ﻭﺍﺷﻚ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ
ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻭﭘﺎﻓﺸﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ
ﻏﻴﺒﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪﻭ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﻴﺸﻜﻨﻨﺪ
ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺩﺍﻱ ﺩﻳﺎﻧﺖ ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ
ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﺪ
ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻬﺮﺍﺳﻴﺪ
 
آخرین ویرایش:
بالا