دست‌نوشته‌ها

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
تمام احساسمو ضمیمه ی قاصدک قشنگی کردم ، فرستادم به سوی مهربانیت
امید که دریابی...
امشب صدایم را بشنو ، برایم قصه ای زیبا بساز ، زیبا تر از آنچه خودم انتظار دارم ،
بگو که انتظار به پایان رسید
بگو...
بگو...
بگو ...
من منتظرم این زیبا را از تو بشنوم
مهربانم...:gol::heart:
 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگن: وقتی میخوای از این همه بد بخــتی راحت شی...
یا باید بگذری از جــــون یا هــمرنگ جماعت شی !!
باید اونی شی که میگن باید اونی شی که میــخوان ،
چه رنــجی داره تن دادن به این قانون بی وجــــدااااااان ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تو دوره رنگها
اگه مثل بقیه هفت خط نباشی
هزار رنگ نباشی
راحت زمینت میزنند
نابودت میکنند
گاهی مثل همانهایی باش که
با تو بودند
انان گر معنای
خوب بودنت را
درک میکردند
با بدی جوابت را نمیدادند
میدانم
الان خیلیها میخواهند بگویند
جواب بدیشان را با خوبی بده
ولی میدانی گاهی ادم از دست
بعضیها انقدر کلافه میشود
که دلش میخواهد
همرنگ خودشان بشود
تا بفهمند
زندگی بازیچه نیست که
هر روز سخنی تازه بازگو کنند
بعد هم زیرش بزنند
 

sanila

عضو جدید
میگن: وقتی میخوای از این همه بد بخــتی راحت شی...
یا باید بگذری از جــــون یا هــمرنگ جماعت شی !!
باید اونی شی که میگن باید اونی شی که میــخوان ،
چه رنــجی داره تن دادن به این قانون بی وجــــدااااااان ...

راحت ترين راه، حل مسئله پاك كردن صورت مسئله است عزيز
يه مدت درگيری بعد آرامش بيشتری خواهی داشت
قبول دارم سخته.منم يه مدته خيلی درگيرم
اما اميدوارم از اين به بعد حل شه ، چون تا تونستم ايستادگی كردم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بيا آرام همين جا بنشين
رو به روي تمام روياهاي زيباي فردايت
همين جا کنار جاده ي آرزوهاي دست يافتني ات
کمي جلو تر از آرامش ناب لحظه هاي کودکي
عقب تر از نگراني روزهاي نيامده
همين جا که نه خيلي بالاست
و نه خيلي پايين ...
همين جا که خيلي شبيه حالت تعادل است
آري همين لحظه...
درست همين جا
چشمهايت را ببند
و به آرامش بخش ترين معجزه زندگي ات فکر کن...
مثلا اينکه کسي را داري که کنار گريه هاي بي دليل ات اشک بريزدٰ
يا همين که هنوز در زندگي ات لبخندهايي هست که مي تواني با ديگري تقسيمش کني...
پس
لبخند بزن!

پ.ن:
فکرمي کنم دست کمٰ يک لبخند تشکر آميز به خداي اين زندگي بدهکاريم؟...
smart student

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی ادمها هی میگویند
خدا خدا خدا
و کلی حرفهای زیبا از خدا میزنند
ولی گاهی اوقات تو مراحل از زندگیت اونقدر تنها میشی که
دیگه حتی خدا هم نمیتونه باعث خنده ایت بشه
یا حرفهای امید بخش درونت یا حرفهای قشنگ ادمهای اطرافت
همشون میشنوی ولی با کلی درد و فقط
لبخندی مضحک میزنی تا کمی بگذارند
راحت در تنهاییخ ود چشمانت خیس اشک بشود
 

nafis...

مدیر بازنشسته
یاده بعضی از آدم ها مثل آتیش زیر خاکستره
فقط کافیه یه روزی، یه جایی، یه چیزی تورو یاده اون بندازه یه چیزی مثل یه عکس، مثل یه یادگاری، مثل یه آهنگ...
اون وقت یه دفعه حال تورو عوض میکنه
گاهی به حال خوب، گاهی به حال بد!
.
.
.

:w05:
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات
اتفاقاتی در زندگی میافتد که
غیر قابل پیشبینی هست
تنها در ان مواقع به خدا
پناه میشود برد
تا بتوان
حداقل دردهایم اندک شود
که
البته نیاز به ایمان قلبی بالا به خدا و توکل هب خدا رو داره
پس
دعا میکنم
که همگی به ایمان قلبی برسند
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بعضی از دردا بیش از اندازه رو دل آدم سنگینی میکنه
دردایی که فقط با اشک ساکت میشن ،
خدایا شکرت به خاطر این نعمت قشنگت ،
که دلم باهاش آروم میشه،
هر چند برای زمان کوتاهی،
...
:w05:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواهد دست خودم را بگیرم ببرم بخوابانمش..
لحاف را بکشم رویش دست بکشم لای موهایش وبرایش لالایی بخوانم…
وسط گریه هایش بگویم جاااان غصه نخور درست میشود..
اگرهم نشد تمام میشود..
بالآخره روزی تمام میشود….
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻤﯿـــــــــﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗِﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫـــــــــﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ..
ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃـــــــــﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ .
، ﻧﻪ ﺩﺭﺍﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ،
ﻧﻪ ﺗـــــــــﻪِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ
. ﻭَ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾـــــــــﻢ ﺧﻄﯽ ﺑﻪ ﺍِﺳﻤﻢ ﻧﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ ..
ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳﭙﯿﺪ ﻣیشَــــــــﻮﺩ .
ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﻧﺪ،
ﻋﺸﻘــــﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾـــــــــﺶ ﺩﺭﺁﻏﻮشی ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒـــــــــﺮﺩ،
ﻭَ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗـــــــــﻊ ﺧﻮﺭﺩﻥِ ﻏﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪِﻫﺎﯾﺸـــــــــﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ . .
ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨـــــــــﻢ،
ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼِ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾـــــــﺪ
. ﻭَ ﺍﺷﮏِ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿﺮﯾـــــــــﺰﺩ ، دیگر ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی باران میزند
ان لحظه که
برگها به زیبایی
به رقص درمیایند با صدای شرشر باران
ان لحظه
تمام کائنات به رقص درمیایند
من نیز
با یاد تو
پایکوبی میکند
دلم و نگاهم
ایناز

 

روشنک.الف

عضو جدید
این نوشته مال یه چند ماه پیشه که اوضاع روح وروانم خیلی داغون بود

ا
ینجا دنیای واقعیه...نه جای رویاست ..نه جای خواستن چیزای قشنگ!اینجا بهونه گیری نکن هیچکس به زور تو اغوشش واست جا باز نمیکنه..
هیچکس نمیگه شاید همه بهونه هاش واسه خاطر چیز دیگه است!
اینجا دنیای واقعیه...شوخی نکن،حرفات دل میشکونه..
اما...
دل خودت اگه شکست اروم باش...صبور باش..چون هیچکس وقت اضافه نداره واست
اینجا دنیای واقعیه دلتنگ بشی بهت میخندن میگن چرا؟؟؟!!!!
دلتنگ شدی بالشتو بغل کن..هق هقت رو تو اغوش اون خالی کن
آره اینجا دنیای واقعیه جای عقل ومنطق ....نه جای احساس
اینجا نقاب خنده بدوز به صورتت وسکوت کن
تا دوستت داشته باشن

 

Tybe Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادته اون روز؟ :smile:
با اون صدای مهربونت بهم چی گفتی؟
گفتی من مث یه ماهی کوچولوم... :)
که تا حالا توی یه تنگ بلور کوچولو... یه جای دنج و آروم بودم!
یادته حرفاتو؟ :smile:
گفتی داری منو تو دل اقیانوس رها میکنی! که برم و عمق اقیانوسو ببینم... تجربه کسب کنم و کلی چیز یاد بگیرم...
گفتی اقیانوس جای ناشناخته و خطرناکیه! باید حواسمو جمع کنم... گفتی خطرای زیادی هست که باید ازشون دوری کنم...
یادته؟:smile:
الان میخوام بهت یه چیزیو بگم...
میخوام بگم توی اقیانوس خیلی چیزا دیدم و شنیدم.... خیلی چیزا یاد گرفتم...
اما...
دلم بد جوری هوای آرامش همون تنگ کوچولویی رو کرده که منو توش بزرگ کردی...
بابایی مهربونم....:heart:
دلم دنیای قشنگی رو میخواد که برام ساخته بودی! نه این دنیای واقعی رو... :huh:
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهم نیست نوشته های بر هم و ور هم مرا می خوانی یا نه...

من برای دل خسته ام می نویسم.

می خواهی بخوان می خواهی نخوان...فقط خواهش میکنم اگر خواندی

عاشقانه ام را تقدیم به او نکن.

من اینها را برای تونوشته ام نه برای او..
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زود گذشت ولنتاین سه سال پیش بود که دوستم به مناسبت اون روز سه تارشو بمن داد

یک مدت زدم خوب بود اما اون سه تار چند وقته گوشه اتاقم داره خاک می خوره

وسوه میشم گاهی دوباره شروع کنم به زدن اما هرچی فکر می کنم تنها صدای موسیقی زندگیم صدای اگزوز موتورمه و بس
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم
دلم برای چه کسی بسوزد
برای انکه ابرو میبرد
یا انکه ابرویش را میبرند
تنها میدانم
خدایی هست
بالاخره روزی میرسد که
تمام کارهایمان را جواب پس میدهیم

ایناز
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفت؟
بسلامت ...
من خدا نیستم بگویم صد بار اگر توبه شکست باز آی
آنکه رفت به حرمت آنچه با خود برد حق بازگشت ندارد
رفتنش مردانه نبود لااقل مرد باشد برنگردد
خط زدن بر من پایان من نیست...
آغاز بی لیاقتی اوست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت شب
سکوت تمام ماه
سکوت ستارگان
همشان به زیبایی
در میان همین لحظات زیبا
در تک تک زوایای ذهنم
میان این ابهام های مبهم
میان این دیدارهای نامکرر
همشان را میگذارنم
از دیدگانم
و همشان مرا ارام میکند
بی حرف تمام مسیر را خواهم دوید
و به اسمان ها
به تمام هستی
با نگاهم انتظارم را نشان میدهم
نه هنوز کسی
صدای مرا نشنیده
همین مرا ارام میکند

ایناز
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
زندگی پر شده از درد
زندگی پر شده از خنده
نه همان درد بهتر هست
وقتی خنده ات
بوی گریه میدهد
چه فایده که
بگویی
اصلا میدانی
پر از خنده ام
و همین مرا ارام میکند
که کسی اشکهایم را نمیبیند
ایناز
 

nafis...

مدیر بازنشسته
اي کاش بازگردند همه ي ان ثانيه هايي که من عاشقانه در اغوشت بودم
ثانيه هايي که مرا بي منت در اغوش گرفته بودي
هنوز برنگشته من دلتنگ اغوشت شدم
هنوز برنگشته دوباره همه ي آن حس هاي لعنتي آمده اند.
من بيزارم از اين حس
93/1/12:w05:


دنبال صندوقچه مادرجون هستم. همون صندوقچه چوبیِ قدیمیِ کنجِ اتاق
میخوام احساسم رو تو صندوقچه ی چوبی قدیمی مادرجون بذارم
انگار هرچه با احساس تر باشی دست و پا بسته تر هستی
میخوام رها باشم...
میخوام رها شم از این طعمِ تلخِ احساس
میشه خدا..!!؟
 
آخرین ویرایش:
بالا