خدایا:
سینه مالال درد است ای درغا مرهمی
دل زتنهایی به جان امد خدا را همدمی
آقا جان خسته شدیم به خدا:
هوا خواه تو ام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم نادیده میخوانی
هرچند
صد صبا اینجا با سلسله میرقصند
اما
هرچند ما بدیم تو مارا بدان مگیر......
من خوب میدونم که:
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
در طریق عشق بازی امن اسایش بلاست
ریش باد ان دل که با درد توخواهد مرهمی
ولی اقا جان:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
آقا جان میدونم که خسته و زخمی گناهیم ولی
مولای من
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بیداد کنی رسم مروت نبود....
آقا جان دیگه چی بگم
دلم گرفته
آقا فقط و فقط یه نگاه:
آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
الهم عجل لولیک الفرج