درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
و تو چه کردی؟



نگاه ها به ابراهیم و آتش بود. در این میان گنجشکی به آتش نزدیک می شد و بر می گشت

از او پرسیدند: ای پرنده چه کار می کنی؟


پاسخ داد با نوک خود آب روی آتش می ریزم ,گفتند: حجم آتش زیاد است

گفت
: من نمتوانم آتش را خاموش کنم اما آب را می آورم تا آن هنگام که

خداوند از من پرسید وقتی که بنده ام را بدون گناه در آتش انداختند تو چه کردی؟

پاسخ دهم: هر آن چه را که از توانم بر می آمد

ابراهیم زمان در چاه غیبت گرفتار است

اما به زودی یوسف زمان خواهد آمد


و مرا خواهند پرسید:
و تو چه کردی؟






 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
جسارت نمی کنم بپرسم چرا نمی آیید

فقط از دوچیز حیرانم:

اگر از میان ما
هزاران مدعی هنوز 313 سرباز ندارید، ما مدعی چه هستیم؟
و

دنیا ...
واقعا از این آشفته تر خواهد شد؟

تصورش هم هولناک است
...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دارد زمان آمدنت دیر می شود.......................دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه‌ی عملم خیره می شوی..................اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود

کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار.................در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

این کشتی شکسته ی طوفان معصیت..................با ذوق دست توست که تعمیر می شود

حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه.................با حلقه های زلف تو درگیر می شود

در قطره های اشک قنوت شب شما...................عکس ضریح گمشده تکثیر می شود

تقصیر گریه های غریبانه ی شماست..................دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود






 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز


چه روزها...



بسم الله النور


در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد

چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد!


چه قــدر شنبـه و یـک شنبـه و دوشنـبه رسید
ولی همـیشه و هـر هـفـتـه جـمـعـه ‌هـا گم شد


چه هفته‌ها که رسید و چه هفته‌ها که گذشت
شمـارشی کــه خلاصـه بـه چـنـد و چـنـدم شد


و هـفـتـه‌ای که فـقـط ریـشه در گذشتن داشت
بـرای شعـله کـشیـدن بـه خـویـش هـیـزم شد

نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هیـچ روز دگر
در انتــظار تـو قـلـبـی پـــر از تـلاطـــــم شد !؟


کـــدام جــمـعـه‌ مـــوعـــود می‌زنـی لـبـخـنـد
بـه این جـهـان کـه پـر از قـحطی تبسم شد؟


بــرای آمــدنـت جـــمــعــه‌ای مـعـــیــن کـــن
کـه هـفتـه‌ها همـه‌شـان خـالی از تـرنـم شد

اللهم عجل لسیدنا المظلوم الفرج

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای برنده شدن در طرح هزاران لبخند یوسف زهرا بایستی گناه نکنیم... تا در قرعه کشی یارانش شانس بیشتری داشته باشیم...
... هیچ کس همراه نیست ، تنهای اول ...

امام علی (ع) :
« صاحــــــبُ هــــــذا الأمـــــرِ الشَّریـــــدُ الطَّریـــــدُ الفَریـــدُ الوَحیـــــــد. »(امام مهدی عج ) عهده دار امر ( نجات انسان ها ) همـان رانــدۀ آوارۀ بی کـس تنهـــــاست. بحارالانوار 120/51
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا برای فرج روزوشب دعا کنیم

دل امام خویش را ز خود رضا کنیم
***
عزیز فاطمه(س)مهدی (عج) دلش پر زخون است

بیا که بهر خدا از خدا حیا کنیم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیا نیا گل نرگس، جهان كه جای تو نیست
دوصد ترانه به لب‌ها ، یكی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، تو را به خاك بقیع

كه شهر ما نه ، مهیای گام های تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، نـیـا به دعـوت ما

هـزار نـامـه كـوفی ، یكـی بـرای تو نیست

نیا نیا گل نرگس ، ز رنجمان تو مكاه كسی ز خلق و خلایق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس ، بـدان و آگه بـاشكه جـای سـجده‌ گه ما هنوز مال تو نیست

نیا نیا گل نرگس ، به مادرت زهراء (س)

كسی برای شهادت به كربلای تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، سـقیفه هـا برپاست

ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، فـدا شـوی مولا

برای عـصر عجیبی كه خـواستار تو نیست


نیا نیا گل نرگس كه چون علی (ع) تنهابه صبح فجر ظهورت كسی كنار تو نیست

نیا نیا گل نرگس ، به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است ، ولی برای تو نیست


نیا نیا گل نرگس به مجـلس نـدبـه

كه نـدبـه نـدبـه خـرقـه اسـت و پایگاه تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، دعـای عـهد كجاست؟

نه! این نماز جماعت به اقتدای تو نیست


نیا نیا گل نرگس ، كه حرف من «میعاد»فقط بیان سرابی است كه انتظار تو نیست

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
او خواهد آمدو تشنگی قرنها را فرو خواهد نشاند
ای مردم,حتی لحظه ای ازدعا برای فرج
آقاامام زمان(عج) غافل نشوید.


روز وصل عاشقان خواهد رسید
طایری از آسمان خواهد رسید
در قفس جاماند گان را مژده
روزی آن سرو روان خواهد رسید
پرچم حق برفراز آسمان
با ید شاه جهان خواهد رسید
یاور مستضعفان روزگار
بر علیه دشمنان خواهد رسید
گر زمین امروز پر خارو جفاست
لاله های گلستان خوا هد رسید
غم مدار, ای مونس شبهای تار
صبح خورشید جهان خواهد رسید
سید احمد هاشمی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از فراقت به جواني همگي پير شديم
بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم

بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست
عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم

تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت...
در پي ديدن رويت همگي تير شديم


از کمان خانه
ي زلفت همه بالا رفتيم
در سراشيبي ابروت سرازير شديم

گو گدايان در اين خانه بيايند که ما
از گدايي به در تو همگي مير شديم

عاشقان همچو رها در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ي تو در غل و زنجير شديم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایۀ لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی

مگر ان وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقدیم به ساحت مقدس بقیه الله الاعظم که دلهای ما به خاطر دوری از او، خسته و نالان شده، باشد که دل را عرش الرحمن کنیم.
چون صيد به دام تو به هر لحظه شکارم
اي طرفه نگارم
از دوري صياد دگر تاب ندارم
رفته است قرارم
چون آهوي گم گشته به هر گوشه دوانم
تا دام در آغوش نگيرم نگرانم!
از ناوک مژگان چو دو صد تير پرانيور دل بنشاني
چون پرتوي خورشيد اگر رو بکشاني
واي از شب تارم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

سه شنبه ها ایمانم کنار درختان باغ خدا با آب چشمه ی


التماس وضو میگیرد و رو به قبله ی عشق بر سر


سجادهعشق می نشیند. دلم دو رکعت استغاثه میخواند .


استغاثه هایم بوی "ایاک نعبد و ایاک نستعین " می دهد.


ای کاش باغبان می آمد وخوشه های انتظار را زودتر میچید ...

گفتی که می آیی،دستم را میگیری وبه دشت آلاله ها

می بری ! از مهر برایم سخن میگویی ،راز اشکهایم

را برملا میکنی و حدیثدوستی می گویی ...

خودت بگو وقتی نمی آیی من چه کنم؟

دلواپسی نگاهم را چه کنم؟ بی تابی اشکهایم

را برکدامین شانه بریزم و تا کی امیدوارانه ،

امیدوار از آمدن تو به آسمان چشم بدوزم و

در حالی که اشک می ریزم و ناله میکنم بگویم :

بار خدایا به خاطر ما کبوتران به جا مانده ،

به خاطر قلب پر التهاب پرستوهای کوچیده ،

به خاطر چشمان منتظر دخترک یتیم ،

به خاطر دست نوازشگر و سبز مولایمان مهـــــــدی (عج)،

رخـــــــســــــــــــت ده که بیاید...

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه عشاقی که از هجر تومردند

امید وصل تو در گور بردند



فقط تنها میان بستر مرگ


تورادیده به پایت جان سپردند
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

شکسته بالي ما را به دل نگير آقا
شب حوالي ما را به دل نگير آقا


براي تنگي دل چاره اي به جز تونبود
دودست خالي ما را به دل نگيرآقا


دوباره نذرتوکردم دلي که نارس بود
ولي تو کالي ما را به دل نگير آقا


تمام داروندارم همين سفالي بود
دل سفالي مارا به دل نگير آقا


دلم گرفته ولي بازهم نمي بارم
توخشکسالي ما را به دل نگير آقا


شکسته بال ترينم که سويت آمده ام
شکسته بالي ما را به دل نگير آقا
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

این جشنها برای من آقا نمی شود
شب با چراغ عاریه فردا نمی شود


خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت اما نمی شود


شمشیرتان کجاست ؟ بزن گردن مرا
وقتی که کور شد گرهی وا نمی شود


یوسف! به شهر بی هنران وجه خویش را
عرضه مکن که هیچ تقاضا نمی شود


اینجا همه منند، منِ بی خیالِ تو
اینجا کسی برای شما ما نمی شود


آقا جسارت است ولی زودتر بیا
این کارها به صبر و مدارا نمی شود


تاچند فرسخی خودم ایستاده ام
تامرز یأس ،تا به عدم، تانمی شود


می پرسم از خودم غزلی گفته ای ولی
با این همه ردیف ، چرا با نمی شود؟!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم




كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست ميگويم


اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است


من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم




من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم



درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا



كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقای جمعه های غریبی ظهور کن


دهلیز های شب زده را غرق نور کن





آقاچقدر فاصله٬ اندوه ٬انتظار؟


یا باز گرد یادل مارا صبورکن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان شک و یقین پیر می شود بی تو


دلی که طعمه ی زنجیر می شود بی تو





نیامدی که ببینی دراین دیار غریب



غروب جمعه چه دلگیر می شود بی تو
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به همراه نسیم بهار




همسفر با گل سرخ





پا به پای صلوات





جمعه را میجویم





می وزد از طرف قبله سجاده من





نفس صبح بهار





عطر یک جمعه سبز





بوی یک باغ امید
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک صبح قشنگ بیخبر می آید

آن مرد بزرگ ازسفر می آید

وقتی همه منتظرانش خوابند

با سیصد و سیزده نفر می آید
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
کی قصد شروع می کنی آقاجان

در کعبه رکوع میکنی آقاجان


دنیا شب تاریک ستمها شده است

این جمعه طلوع میکنی آقاجان؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه انتظار عجیبی



نه زحمتی نه وفایی



فقط نشسته وگفتیم خداکند که



بیایی
یادم باشد یادت باشد
یادمان باشد
ما همان قدر که در غیبت مقصریم
میتوانیم در ظهور نیز موثر با شیم
اللهم عجل لولیک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟


چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري


من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري


از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟


در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"خانه را از نو ساختم...
در باغچه گل هایی که دوست داری،کاشتم...
نام شهر را به اسم تو تغییر دادم...
بهار را هم که دوباره آوردم!
چند سال گذشته...
نمی آیی؟؟!!"
میلاد تهرانی
 

Similar threads

بالا