دخترا عبرت بگيريد...پسرا دست از ؟؟؟ برداريد

Miss World

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نکات دقت کنید

1.پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.


پسری سعی میکنه به دختر نزدیک بشه در تنهایی دختر به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.چون میدونه دختر جوونه و احساساتش غلیان داره .تنها قصدش سو استفادست.پس چشماتو باز کن.اگه نیت پاک داشته باشه میره سراغ پدر و مادر .چه بسا اون همراه مادرش رفته تو مغازه .




2.سر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست...

چه اعتمادی میتونی به این مرد داشته باشی که تا دختر رو دیده سمتش رفته یعنی قلبش و احساسش تو دستشه و به همه میده .پس دختر اینقد نگو احساس من احساس من چی شد تو بامن بازی کردی....
باید خودت چشماتو باز میکردی بچه که نیستی.



3.قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشت
رابطه تلفنی!!!!!
چه تضمینی برای این رابطه تلفنی هست
آیا اگه واقعا قصدش ازدواج باشه تلفنی میاد.اصل و نصب چی میشه....صد در صد میخواد سو استفاده کنه.تو خودتو گول زدی وشمارتو دادی به اون چرا؟چرا یه راه براش باز گذاشتی؟اگه کسیرو بخواد پشت کوه قاف هم باشی پیدات میکنه.کاش مرد کسی رو بخواد فقط.


4.دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت

بازیچه؟؟؟؟تو خودت خواستی بازیچه بشی عزیزم راه رو باز کردی چشماتو بستی پس حالا داری درد میکشی که فهمیدی لایق نبوده .باید زیاد درد بکشی که تجربه کنی توکه از تجربه دیگران استفاده نمیکنی و حرف تو گوشت نمیره

6.از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!

خوب کاری میکنی.اما احساسات رو نذار سرآمد تصمیمات ....

7ا.گه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!

کسی به شخص تو میاد میگه دوست دارم شخص قابل اعتماد نیست
حتی دوست داشتنم راه داره عزیزم
مگه اینکه خود طرف بخواد همین جوری با کسی باشه.


همه حرفات قبول الما خانوم
اول كه اتيشت خيلي تنده...
دوما بلاخره اين اتفاقا ممكنه واسه هر دختري پيش بياد
شما عاقلي و تجربت زياده...همه كه مثل شما نيستن.... چي بگم ديگه بخدا!!!
اگه دوستم اومد و حاضر شد به سوالاتتون جواب بده كه چه بهتر...اگه اون دقيقا شرايطشو و حرفاي پسرو براتون بازگو كنه شايد نظرتون عوض شد
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نکات دقت کنید

1.پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.


پسری سعی میکنه به دختر نزدیک بشه در تنهایی دختر به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.چون میدونه دختر جوونه و احساساتش غلیان داره .تنها قصدش سو استفادست.پس چشماتو باز کن.اگه نیت پاک داشته باشه میره سراغ پدر و مادر .چه بسا اون همراه مادرش رفته تو مغازه .




2.سر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست...

چه اعتمادی میتونی به این مرد داشته باشی که تا دختر رو دیده سمتش رفته یعنی قلبش و احساسش تو دستشه و به همه میده .پس دختر اینقد نگو احساس من احساس من چی شد تو بامن بازی کردی....
باید خودت چشماتو باز میکردی بچه که نیستی.



3.قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشت
رابطه تلفنی!!!!!
چه تضمینی برای این رابطه تلفنی هست
آیا اگه واقعا قصدش ازدواج باشه تلفنی میاد.اصل و نصب چی میشه....صد در صد میخواد سو استفاده کنه.تو خودتو گول زدی وشمارتو دادی به اون چرا؟چرا یه راه براش باز گذاشتی؟اگه کسیرو بخواد پشت کوه قاف هم باشی پیدات میکنه.کاش مرد کسی رو بخواد فقط.


4.دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت

بازیچه؟؟؟؟تو خودت خواستی بازیچه بشی عزیزم راه رو باز کردی چشماتو بستی پس حالا داری درد میکشی که فهمیدی لایق نبوده .باید زیاد درد بکشی که تجربه کنی توکه از تجربه دیگران استفاده نمیکنی و حرف تو گوشت نمیره

6.از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!

خوب کاری میکنی.اما احساسات رو نذار سرآمد تصمیمات ....

7ا.گه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!

کسی به شخص تو میاد میگه دوست دارم شخص قابل اعتماد نیست
حتی دوست داشتنم راه داره عزیزم
مگه اینکه خود طرف بخواد همین جوری با کسی باشه.


خوشم اومد از منطقتون و این که بی طرف قضاوت کردی
 

khaNuMi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم
هدیه ایست که هر قلبی فهم گرفتنش را ندارد !
قیمتی دارد
که هر کسی , توان پرداختنش را ندارد !!
جمله کوتاهی است
اما هر کسی " لیاقت " شنیدنش را ندارد
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه حرفات قبول الما خانوم
اول كه اتيشت خيلي تنده...
دوما بلاخره اين اتفاقا ممكنه واسه هر دختري پيش بياد
شما عاقلي و تجربت زياده...همه كه مثل شما نيستن.... چي بگم ديگه بخدا!!!
اگه دوستم اومد و حاضر شد به سوالاتتون جواب بده كه چه بهتر...اگه اون دقيقا شرايطشو و حرفاي پسرو براتون بازگو كنه شايد نظرتون عوض شد
آتیشم هم که تند باشه واقعیته محضه این جوابها
بهونه نیاریم
راه رو برای پسرا باز نذار گلم
چند سالته خودت؟
دوست چند سالشه؟
 

Miss World

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آتیشم هم که تند باشه واقعیته محضه این جوابها
بهونه نیاریم
راه رو برای پسرا باز نذار گلم
چند سالته خودت؟
دوست چند سالشه؟

من 20 سالمه...وبايد بگم كسايي هم كه تا حالا طرفم اومدن پسشون زدم...چون مثه خودت قبولشون ندارم
اينم بگم يبار ينفرو دوست داشتم ولي بروش نياوردم...چون اونم از دختر جماعت خوشش نميومد و دوست داشتن كسي رو باور نميكرد
دوستم همسن خودمه
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
من 20 سالمه...وبايد بگم كسايي هم كه تا حالا طرفم اومدن پسشون زدم...چون مثه خودت قبولشون ندارم
اينم بگم يبار ينفرو دوست داشتم ولي بروش نياوردم...چون اونم از دختر جماعت خوشش نميومد و دوست داشتن كسي رو باور نميكرد
دوستم همسن خودمه

خوب این سن اوج احساساته یه دختره
آفرین خوب کاری میکنی
دوستت هم براش تجربه شده
امانه همه دخترا مثه همن
نه همه پسرا مثه هم
 

.SHaDi

عضو جدید
من نمیدونم چی بگم اما متاسفانه ازین سواستفادها زیاد پیش میاد حالا چه خیانت ا طرف پسر باشه چه دختر ....
منم قبول دارم که ا هر دستی ا همون دست میگیری
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که نظرم تو این مورد همیشه معلوم مشخص بوده

این نوع دوستی ها از پایه و اساس ایراد دارند و تا زمانی که یه فرد به این دوستی ها تن بده و نتونه یکم پا روی احساست زود گذرش بذاره نتیجه همینه


خیانت خیانت خیانت


این دوستی بر اساس و پایه هوس بنا نهاده شدند نه عشق.


اگر کسی قراره کسی عاشق کسی بشه باید ببینه شرایط ازدواج براش فراهمه یا نه و بعد از راه درستش اقدام کنه و گرنه این قایم موشک بازی ها که نمونه صد مثالشو هر روز تو تاپیک مشاوره می بینیم نتیجه ای جز خدشه دار شدن احساسات طرفین نداره


البته من در خوش بینانه ترین حالتش گفتم خدشه دار شدن احساست و گرنه خدای ناکرده ممکنه موجب بی عفتی و بی ابرویی و از دست رفتن یه عمر معصومیت طرفین خصوصا دختر بشه و در اینده نیز واسش مشکل ساز بشه.و تو روحیه دختر که خیلی هم حساس هستش تاثیر بسیار بدی بذاره.


فرقی نداره هم دختر می تونه تو این زمینه ضرر کنه هم پسر البته با توجه به جنس و روحیه دختر در 80 درصد موارد دخترا هستن که در این نوع ارتباطات متحمل ضرر غیر قابل جبرانی میشن.

پس منطقی و معقوله تو این زمینه نظر خدا و اسلام رو قبول کنیم.عفت و خویشتن داری و عدم ارتباط غیر شرعی با نامحرم تا هنگام ازدواج.تا ثمره اون یه ازدواج سالم و یه عمر شیرینی زندگی باشه.
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا مهندس مقصر پسره ست.....اگه حالش از نجابت دختره به هم میخورد غلط کرد دختره رو تو دام انداخت.....غلط کرد با احساساتش بازی کرد........احساسات یه آدم مگه کشکه که هر بی سر و پایی به بازیش بگیره؟
هم باشگاهی عزیز پسره دام پهن کرده. نمی تونسته راست راست بره بهش بگه بیا که می خوام گولت بزنم.
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشيد ولي كسي كه 4 سال دنبال ينفر باشه...حتما عاشقشه ديگه...
نميدونم من تو شرايط شما نبودم...شايد شما پسر رو كاملا ميشناختي...!!!

منم مثه شما نميتونم باور كنم كسي واقعا دوستم داره
چرا ما اينجوريم؟؟
کسی که هدفش سوء استفاده (حالا هر نوع سوء استفاده باشه) باشه ممکنه هر کاری بکنه که به هدف پلیدش برسه
 

شهرآفتابی

عضو جدید
سلام دوستان...اين يه داستان كوتاه و كاملا واقعيه...ولي مجبور شدم يه سري چيزارو درش تغيير بدم:
روزی روزگاری دختری باپدر ومادرش رفته بودن مسافرت.
اونا یك ماهی رومیخواستن تو اون شهر بگذرونن، یه روزی ازاین روزادختربه همراه مادرش ازهتل براکاری رفته بودن بیرون دختره عادت داشت تو خیابون سرشو پایین بندازه وزیاد به پسرانگاه نکنه!
توی مغازه ای رفتن تاچیزی بخرند، پسرمغاز ه دار همش چشم به دختره دوخته بود روزای بعد که برای خرید به بازار میرفتن دخترمتوجه پسرشد پسرتو یه فرصت که دختره تنها شده بود رفت جلو وبه دختر گفت که از نجابت و رفتارش خوشش اومده عاشقش شده ودرخواست دوستی داد.
دختره نپذیرفت ورفت پسر دختررو تعقیب میکنه تاهتل ازفردا هروقت اینامیرفتن بیرون پسره هم دنبالشون میرفت پسرتافرصتی گیرمیاورد به دحترنزدیک میشد وباهاش حرف میزد حرفای عشقولانه هم قاطی حرفاش میکرد دختره از بس این حرفاتو گوشش خوندش کم کم مهرپسر به دلش نشست
زمانی رسید که میخواستن برگردن به شهرشون ،پسر فهمید ومدام به دخترگفت نرو دخترکه فکرمیکرد پسردوستش داره قبول کرد که شماره هم رو داشته باشند دختربرگشت به شهرشون وباپسره باتلفني رابطه داشت
اون فکرمیکرد حرفای پسر واقعیت داره فکرمیکرد بخاطرش پامیشه میاد شهرشون این ارتباط تا زمانی طول کشید که ناگهان پسره دیگه کمتر جواب دختررو میداد.حتما ميپرسيد چرا؟
چون اون دختر كسي نبود كه پسره انتظارشو داشت...يعني نجابت و حياي دختر حال اون پسر رو بهم ميزد..
دختر دراین مدت همش دودل بود تاروزی که پسر جواب پیاماشو نداد دختر عصبانی شد وگفت همه چی دیگه تموم پسر هم قبول کرد دختر پسر رو دوست داشت اما تمومش کرد اما گاهگاهی از روی عصبانیت بهش پيام میداد اونم بخاطر اینکه فکرمیکرد پسر دوسش داره و فقط باهم قهر کردن
تاروزی که پسر كاملا با دختر سرد شد... دخترحالا فهمید که تاحالا بازیچه بوده غرورشوبخاطر یه حیله گر شکونده حیاشو متانتشو به حراج گذاشت،اونقدرناراحت بود ناراحت بود که چرااون بااین همه نجابت این اتفاق براش افتاد اونقدراگه خودکشی گناه نبود میکرد دیگه به همه بدبین شده بود ناامید از همه شده بود
اين وسط داستان يه فرشته اي كه من باشم كمكش كرد كه برگرده به حالت سابق...اخرين پيامي كه در اين مورد ازش دريافت كردم اين بود:
بخاطر بي دلا يعني پسرا زندگي رو براي خودمون زهر ميكنيم!
سال بعد دوباره به اون شهر مسافرت كردند دختره دوباره پسررو تو بازارچه دید بهش توجه نکردچندروز بعد دختر از بازارچه رد میشد که نگاهش به مغازه ی پسره افتاد که ازتوش صدایی بلند همه جارو پر کرده بود وایساد و دید که همون پسر بادختری جروبحث میکنه
از اطرافیان شنید که اون نامزدشه که به پسرخیانت کرد!!!
دخترلبخندی تلخ برلبانش نشست ودردلش گفت چوب خداصدانداره...

پ.ن: ميدونم از اين داستانا زياد شنيدين...و واستون تازگي نداره و تكراريه
من خودمم اعصاب اين نامرديارو ندارم...ولي يبار واسه هميشه دست به قلم شدم.شايد تونستم با اين داستان از يه اتفاق و نامردي ديگه جلوگيري كنم!!!
پ.ن: پسرا چرا اين كارا رو ميكنيد؟....دخترا چرا زود فريب ميخوريد...البته 70 درصد تقصير پسراست ... اگه يه نفر صبح تا شب بشينه زير گوشتون و لالايي دوستت دارم بخونه شما باورش نميكنيد؟؟!!
و در اخر ميخوام بگم اي دختر و پسري كه با احساسات طرف بازي ميكني، بدون و مطمئن باش از هر دست بدي، از همون دستم پس ميگيري!!!!!
به نظر من اگه یه دختر واقعا نجیب باشه هیچ وقت گول نمیخوره نجابتشو فدای احساسش نمیکنه مگه این دنیا چقد ارزش داره که خودمون جلوی خدای خودمون رو سیاه کنیم؟؟؟ همین کار رو کردن که زندگی رو جلو چش همه زشت کردن به یه ماه نمیرسه میخوان جدا شن پسره میفته زندان دختره بر میگرده خونه باباش واین یعنی یه فاجعه برای اجتماع دخترا هم کم مقصر نیستن پس اختیار چه معنی داره ؟
من دخترا رو بیشتر مقصر میدونم تا پسرا!!!...
 

Miss World

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به نظر من اگه یه دختر واقعا نجیب باشه هیچ وقت گول نمیخوره نجابتشو فدای احساسش نمیکنه مگه این دنیا چقد ارزش داره که خودمون جلوی خدای خودمون رو سیاه کنیم؟؟؟ همین کار رو کردن که زندگی رو جلو چش همه زشت کردن به یه ماه نمیرسه میخوان جدا شن پسره میفته زندان دختره بر میگرده خونه باباش واین یعنی یه فاجعه برای اجتماع دخترا هم کم مقصر نیستن پس اختیار چه معنی داره ؟
من دخترا رو بیشتر مقصر میدونم تا پسرا!!!...

خب من اينجا با بعضيا شوخي كردم
ولي خودم نظرم اينه كه دختر و پسر به يك اندازه مقصرن...50...50 ...!!!

واينكه يبار ديگه پي نوشتم بخون....انسان بعضي وقتا اشتباه ميكنه...
بعضي وقتا...

ولش كن...حوصله بحث ندارم
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چيه؟...مشكلي داري؟؟!!:neutral:
گویند روزی زاهدی گرگی را دید که داشت می دوید با خود گفت ایم گرگ به قصد ازار کسی دارد می رود. پس پیشامد و شروع به نصیحت گرگ کرد. پس از مدتی گرگ گفت: ای پیر زاهد اگر رخصت دهی من بروم چون در پشت این کوه گله ای گوسفند وجود دارد و می ترسم اگر دیر بروم آنها بروند. وقت برای نصیحت بسیار است. ان شاء الله بعد از آمدنم به محضرتان می آیم تا حسابی مرا نصیحت کنید. این را گفت و شتابان دور شد.
زاهد گفت: تو را هر چه پند دهم سودی ندارد. نصیحت و پند و اندرز فایده ای ندارد و تنها با چوب چماق است که موثر است. از قدیم راست گفته اند که:
توبه گرگ مرگ است.
 

شهرآفتابی

عضو جدید
خب من اينجا با بعضيا شوخي كردم
ولي خودم نظرم اينه كه دختر و پسر به يك اندازه مقصرن...50...50 ...!!!

واينكه يبار ديگه پي نوشتم بخون....انسان بعضي وقتا اشتباه ميكنه...
بعضي وقتا...

ولش كن...حوصله بحث ندارم
من هیچ قصد بد یا بی احترامی به شخصی رو نداشتم فقط احساس ونظرمو گفتم همین!!!...
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که نظرم تو این مورد همیشه معلوم مشخص بوده

این نوع دوستی ها از پایه و اساس ایراد دارند و تا زمانی که یه فرد به این دوستی ها تن بده و نتونه یکم پا روی احساست زود گذرش بذاره نتیجه همینه


خیانت خیانت خیانت


این دوستی بر اساس و پایه هوس بنا نهاده شدند نه عشق.


اگر کسی قراره کسی عاشق کسی بشه باید ببینه شرایط ازدواج براش فراهمه یا نه و بعد از راه درستش اقدام کنه و گرنه این قایم موشک بازی ها که نمونه صد مثالشو هر روز تو تاپیک مشاوره می بینیم نتیجه ای جز خدشه دار شدن احساسات طرفین نداره


البته من در خوش بینانه ترین حالتش گفتم خدشه دار شدن احساست و گرنه خدای ناکرده ممکنه موجب بی عفتی و بی ابرویی و از دست رفتن یه عمر معصومیت طرفین خصوصا دختر بشه و در اینده نیز واسش مشکل ساز بشه.و تو روحیه دختر که خیلی هم حساس هستش تاثیر بسیار بدی بذاره.


فرقی نداره هم دختر می تونه تو این زمینه ضرر کنه هم پسر البته با توجه به جنس و روحیه دختر در 80 درصد موارد دخترا هستن که در این نوع ارتباطات متحمل ضرر غیر قابل جبرانی میشن.

پس منطقی و معقوله تو این زمینه نظر خدا و اسلام رو قبول کنیم.عفت و خویشتن داری و عدم ارتباط غیر شرعی با نامحرم تا هنگام ازدواج.تا ثمره اون یه ازدواج سالم و یه عمر شیرینی زندگی باشه.
:w17:کاملا با نظر شما موافقم...
 

M_ranjbar.82

عضو جدید
سلام
بقول خودتون این داستانها تازگی نداره
من توزندگی دوست دخترهای زیادی داشتم ، به هیچ کدومشون هم من پیشنهاد دوستی ندادم،وخدا رو شکر در حق هیچ کدومشون هم نامردی نکردم،چون به جمله "با هر دستی بدی با همون دست میگیری" اعتقاد دارم،البته شیطنت کردم که الان دارم جوابش رو میبینم
در کل مرسی
 

رامسین محمدی

عضو جدید
سلام
بقول خودتون این داستانها تازگی نداره
من توزندگی دوست دخترهای زیادی داشتم ، به هیچ کدومشون هم من پیشنهاد دوستی ندادم،وخدا رو شکر در حق هیچ کدومشون هم نامردی نکردم،چون به جمله "با هر دستی بدی با همون دست میگیری" اعتقاد دارم،البته شیطنت کردم که الان دارم جوابش رو میبینم
در کل مرسی

مارمولک.بگو چه شیطونیایی کردی؟!!!
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
استان زندگی من ازاینجا شروع میشه که روزی اومدم تو باشگاه
یه روزی ازاین روزا توچندتا ازاین پستا گیر یه پسر افتادم بعد درخواست دوستی داد منم ردش کردم گفتم باهیچ پسری چه تو دنیای مجازی چه حقیقی دوست نمیشم کنه شده حالا هی پ میداد میگفت من عاشق رفتارات شدم من هی ضایعش کردم اما مقاومت کرد این ماجراادامه داشت تا وقتی من نمیتونستم بیام باشگاه حالا اون گفت من دوستت دارم اصلا عاشق خودتم من قبلا گفته بودم که عاشق پسرداییم بودم وبه هیچکی جز مادرم نگفته بودم چون بهترین دوستمه اما پسرداییم عوض شد منم عشق بچگی ویه طرفه روبیرون کردم ازدلم بعد اولش بچگی کردم شمارمو بهش دادم حالا صبح تاشب اس بازی دوست دارم عاشقتم اززبونش نمیوفتاد من به همون اول به مادرم گفتم به خودش هم گفتم من دلم میخواد مثل خواهر برادر باشیم چون من برادر ندارم اما قبول نمیکرداین اس بازی ادامه داشت تا من پشیمون شدم از کارم اما ول نمیکرد میگفت از عشقم باچنگ و دندون محافظت میکنم میخوام واقعی باشم نه مجازی تاتو باشگاه خواست به بقیه بگه من عشقشم اما من اومدم تو جمع خودمونی و درحضور خودش غیر مستقیم ماجراروبرا بچه ها گفتم همه گفتن دروغ وحرفای ناجور زدن درموردش اونم گفت از ته دل بگوشمارتو پاکش کنم منم گفتم آره وپاکش کرد قبلش فکرمیکردم ارازل پاک نمیکنه اذیتم میکنه ماما دیدم واقعا پاک کرد
بعد توباشگاه اومدم دیدم تو یه تاپیک گفته پسرابیشتر ضربه میبینندوناراحت بازی درآورد منم شروع کردم به گرفتن امتحان ازش هی سوال پرسیدم
میگفت تو دنبال بدی من بودی من گفتم دوست دارم اما تو باور نکردی قبل اینکه شمارمو پاک کنه هی اس عاشقانه میداد
خوب من گفتم الکی دلم براش تنگ میشد گفتم بیخیال شوخی یه بار دیدم به یکی از دخترای باشگاه پیغام داد که به یکی از دخترای دیگه بگه که اون دوسش داره من دیدم بهش گفتم گفت شوخی الکی هروقت ازاینکارا اتفاق میوفتاد میگفت اونا شوخی اند فقط تو
دیگه طاقت نیاوردم یه روز بایه خط دیگم بهش پ واقعا فکر میکردم دوسم داره دوباره
رابطمون شروع شدفهمیدم فشن خواستم بهم بزنم اما گفتم بی خیال مگه آدم نیست اون شب بهش گفتم چراکسی که من میخوام پیدا نمیشه بخاطر همین به پدرومادرم گفتم که ازمن انتظار نداشته باشند که ازدواج کنم گفت چطوری دوست داری تا من بشم
هرکاری کرد دراین مدت قبول نکردم باهاش تلفنی حرف بزنم از خانوادش برام گفت
از اول میدونست من افکارم نسبت به پسرا چطوری
یه بار گفتم اسمم رو تو گوشیت چی ذخیره کردی گفت باشگاه گفتم تغییرش بده گفت می این نهایت عشق و..........هی دعوا کردیم آشتی کردیم هی من از اول گفتم من بازیم قسم به خدا تورودوست دارم عاشقتم عاشق استقلال عاشق فوتبالم عاشق خدام عاشق توام
از خودش بپرسین من چند هزار بار گفتم شوخیم الکیم بازیم
گفتم یه هفته قطع کنم گوشیو گفت نمیتونم
اینا ادامه داشت تا چندوقت پیش بهم میگفت ازاینکه پسرای باشگاه باهات حرف بزنند غیرتی میشم ازاینجور حرفا همش باهاش باشوخی هیی که بادخترا میکرد جروبحث داشتم
میگفت تو که میدونی دوست دارم نباید ناراحت بشی چند وقت پیش تو یکی ازاین تاپیکا بایه هم استانی حرف زدم یه خرده صمیمانه بهم پ داد واقعا ناراحت شدم درکم نمیکنی اولا ضایم میکردی میدونستم شوخی اما واقعا ضایعم داری میکنی گفت تو تاپیک تو رو دیدم باناشناسی نفسم درنمیاد
اونقدردعوام کرد گریه افتادم .
من خودمو تو این مدت کشتم بهم بگه آجی نمیگفت تا اون شب گفتم هنوز دوسم داری گفت آره گفتم پس بهم دیگه بگو آجی نگفت گفتم من عاشق دوستم هستم اما بهش میگم آجی چقدر بد اندشیش گفت آجی بعد این اس وداد
بگذراز خویش اگر عاشق دلباخته ای که میان تو واو جز تو کسی حائل نیست
من گفتم حتما ناراحت شده بعد ازم خواست عکسمو بهش نشون بدم اولش قبول نکردم اون عکس نوجوونی هاشو گذاشت منم دوسش داشتم منم بهش عکسمو نشون دادم دیگه آخرا ج پ منو هم نمیداد بهم بی اعتنایی میکرد از اول این ماجرا تو شک بودم همش بهش میگفتم امتحانای جور واجورش کردم
آخرا میگفت به خدا تو رو مثل خواهرم دوست دارم من خندم گرفت گفتم من که به زور آبجی گفتن یادت دادم
خلاصه کردم بعد تموم دعواها همه ی اتفاقا برام دوجا خیلی دردناک بود که وقتی اونو بایکی از دخترای همین باشگاه تو سایته دیگه دیدم ووقتی فهمیدن منم باهم غیب شدن ودیگر این پ که به دوستم داد:



من اگه قراره به هرکی بگم عاشقتم و اون منو مستقیم ببره تو دلش که دیگه نباید حرف بزنم...
من رها رو دوست داشتم..مثل آبجی خودم....
دختر خیلی خئبیه ...از رفتاراش خوشم اومد....خب حالا من گفتم عاشقشم یهنی اون تموم زندگیمه....خب این خیلی الکیه....
اصلا اینجا حقیقت نداره...همش مجازیه...
اونم 100کیلومتر با من فاصله داره...اصلا منو نمیبینه....
من به خیلی ها گفتم دوستت دارم...به خواهرام...به پسرهای باشگاه...به دخترهایی که واقعا باشون خودمونین....ولی به خدا هیچ منظوری ندارم جز اینکه فقط میخوام اینو برسونم که برام اهمیت دارن...همین
خداحافظ



به اون خدا فقط حرفاشو چون بخدا قسم میخورد باورش کردم تا قبل این پ هنوز هم دوسش داشتم اما الان گیجم به اون خدا تا حالا با پسری هیچ جا کارنداشتم همه اطذافیان و همسایه ها منو میشناسم سرمو پایین انداختم رفتم درسمو خوندمو اومدم دارم میمیرم ازاین بازی
مدیران باشگاه من به کسی توهین نکردم اما واقعیت گفتم دوست داشتین اخطار بدین نمیخواستم این رازو فاش کنم اما خیلی درحقم بدی کرد بخصوص با اون پ نمیگم من تقصیر ندارم خودم کردم که لعنت برخودم باد اما....
اون شخص....نمیگم
اما این داستان اصلی بود باتشکر از دوست خوبم فرشته
به کسایی که باید گفتم اسمشو اینجا نمیگم
 

Similar threads

بالا