سعید حیدری بنی
عضو جدید
اگر نظر ما مهم بود میپرسیدن!
ولی پیگیر باشید...شاید شد.این همون چمرانی نیست که میگفت جا نداریم؟
اگر نظر ما مهم بود میپرسیدن!
چمران نگفت جا نداریم اما همینایی که الان ما رو فرستادن اونجا ما رو چمران راه نمیدادن.ولی پیگیر باشید...شاید شد.این همون چمرانی نیست که میگفت جا نداریم؟
چمران نگفت جا نداریم اما همینایی که الان ما رو فرستادن اونجا ما رو چمران راه نمیدادن.
کلا هر کاری که دوست دارن میکنن
من که دیگه نیستم دنباله یه هم گروهی جدید باشیداه...چقد برنامه داشتیم واسه پل ماکارونی
ساری به من گفته که اسمم تو لیست انتقال به چمران هست. هر چند خیلی به حرفا ساری اعتبار نیست.
مامانم اینا از خوشحالی سر از پا نمیشناسن
ولی پیگیر باشید...شاید شد.این همون چمرانی نیست که میگفت جا نداریم؟
اه...چقد برنامه داشتیم واسه پل ماکارونی
حسن کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون میدونست از روزه اول که این تاپیک زده شد گفت میخوان دبیرستان پسرانه اش کنن آخر همون دبیرستان پسرانه شد فقط یه ناظم کم دارید.
فکر کنم بخشش بد نباشه واسه ناظم شدن
ما میایم واسه تماشاچی!!
من فلافلم میخوام تو قول دادی!!
بش میاد
من به حسن و علی اس ام اس دادم نیومدن جوابمم ندادن...
این خصلته آدمه که به همه جی عادت کنه اما زور اینه که انگار ما اضافی بودیم ، بگو شما که حتی توانه تهیه یه خوابگاه رو ندارین ... میخورین دانشجو میپذیرین
ممنون.اون که حتما...اول فلافل بعد انتخاب واحد.چطوره؟
نه بخشش که همچین حالتونو جا بیاره هی منفی بده و بگه بشین،نشین،این کارو بکن،نکن. تخصصشهبخشش؟!!!نه فک کنم دکتر عبداللهی بهتر باشه راحت میشه سرکارش گذاشت
بخشش؟!!!نه فک کنم دکتر عبداللهی بهتر باشه راحت میشه سرکارش گذاشت
مریم الهه 2 شنبه میاد؟ به من چیزی نگفت!بذار دوشنبه راجع بش حضوری حرف بزنیم...
راستی الهه هم میاد اون روز
مریم الهه 2 شنبه میاد؟ به من چیزی نگفت!
یک سال گذشت....
اولش سخت بود واسمون اقلیت بودن....سخت بود که به بقیه بفهمونی به چشم یک همکلاسی ببیننت نه یک دختر همکلاس..
خیلی وقتا کل کل می کردیم تا موقعیتمونو جا بندازیم...خوب سخته به هر حال بعد از 18 سال ...
تلاش کردیم تا منزوی نشیم...
تا وقتی کنارمون میشینین معذب نباشید....
دوستمون داشته باشین...مثل یه خواهر...
تنهامون نذارین...دست کم نگیرینمون...
کم کم اون یخ اولیه و رودر بایستی کمتر شد غرور هردو طرف اومد پایین....
کم کم باهم دوست شدیم ...صمیمی شدیم ...
باهم شیطونی کردیم...
خندیدیم ...تقلب کردیم...منفی گرفتیم...استاد دق دادیم....
آهنگ های شاد تو سرویس خوندیم و دست زدیم...
به هم عادت کردیم....من دلم نمیخواست برم از اینجا ...دیگه دلم نمخواست فرم انتقالی پر کنم.....
ولی یهو ...
فهمیدن ما زیادیم...دارن بیرونمون میکنن ..بدون اینکه نظرمونو بپرسن...
شما رو نمیدونم ...ولی من خیلی خیلی ناراحتم...
دلم براتون تنگ میشه....
خدایا حکمتتو شکر!
ما که همو ول نمیکنیم حتی اگه الی بیاد دانشکده که یکیه حالا باید بصبریم تا 2شنبه خدا داندممکنه تنها نباشی مژده ..الهه هم شاید بات بفرستن چمران
هیچی.اتفاقی که قرار نبود ولی حدثشو میزدیم افتاده...منتقل کردن دخترا به چمرانسیلام همگی گل و گلاب..
خوبین؟؟؟!
چی شده؟؟؟!
ولی با تمام این حرفا هرجایی که باشیم بازم میتونیم همدیگه رو ببینیم...درسته که از هم دوریم یا اینکه داخل یه دانشگاه نیستیم ولی هنوز دوستیم و دوستا همدیگه رو فراموش نمیکنن
حتی اگه رفتین اینو بدونید چیزی از دوستی ها کم نمیشه.میریم بیرون میخندیم شوخی میکنیم از دانشگاهامون میگیم و خیلی چیزای دیگه...وقتی مریم گفت گریه کردم جدا ناراحت شدم
ولی این گریه روزی به خنده تبدیل میشه...من به این حرف ایمان دارم
ولی با تمام این حرفا هرجایی که باشیم بازم میتونیم همدیگه رو ببینیم...درسته که از هم دوریم یا اینکه داخل یه دانشگاه نیستیم ولی هنوز دوستیم و دوستا همدیگه رو فراموش نمیکنن
حتی اگه رفتین اینو بدونید چیزی از دوستی ها کم نمیشه.میریم بیرون میخندیم شوخی میکنیم از دانشگاهامون میگیم و خیلی چیزای دیگه...وقتی مریم گفت گریه کردم جدا ناراحت شدم
ولی این گریه روزی به خنده تبدیل میشه...من به این حرف ایمان دارم
اتفاق خاصی نیوفتاده احساس کردن که ما اضافی هستیم بیرونمون کردن فقط همین علی هیچ چیزه خاصی نیستااااااااااااسیلام همگی گل و گلاب..
خوبین؟؟؟!
چی شده؟؟؟!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
>>> خبر خوش ..فاز 2 دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 2 | ||
دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 0 | ||
E | دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 19 | |
گفتگو با رئیس "دانشگاه صنعتی مالک اشتر" | دانشگاه های دولتی | 0 | ||
دانشگاه صنعتی ارومیه UUT | دانشگاه های دولتی | 0 |