شب آفتاب ندارد
و زندگانی من بی تو
چو جاودانه شبی
جاودانه تاریک است.
و زندگانی من بی تو
چو جاودانه شبی
جاودانه تاریک است.
من نلافم ور بلافم همچو آبهشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آخر نه منم تنها در بادیه ی سودا
عشق لب شیرینت صد شور برانگیزد
تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | |
![]() |
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
![]() |
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | |
![]() |
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | |
![]() |
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |