خودتو با یه شعر وصف کن...!

amator-2

عضو جدید
نغمه جان چه ایمیج های ناز و زیبایی داری شما!!!من که همشو سیو میکنم.


او نیست که در مردمک چشم سیاهم
تا خیره شود عکس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشان به چه کار آید امشب
کو پنجه او تا که در آن خانه گزیند
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرسی عزیزم !:gol:
اینم تقدیم به دوستِ با احساسم.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می شنوم می شنوم آشناست
موسقی چشمِِ تو در گوشِِ من
موجِ نگاهِِ تو هماوازِِ ناز
ریخت چو مهتاب در آغوشِِ من
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]گر کسی وصف او ز من پرسد[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بی دل از بی نشان چه گوید باز[/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]عاشقان کشتگان معشوقند [/FONT]
[FONT=Georgia, Times New Roman, Times, Serif]بر نیاید ز کشتگان آواز[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرغ محبتم من کی آب و دانه خواهم؟
با من یگانگی کن ، یار یگانه خواهم؟

شمعی فسرده هستم ، بی عشق مرده هستم
روشن گرم بخواهی ، سوز شبانه خواهم


 

amator-2

عضو جدید
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه هر روز کم کم میخوریم
آب می خواهم شرابم میدهند
عشق می ورزم عذابم میدهند...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

امروز مرا با گل و گلزار چه کار است؟
من خود همه گل بینم اگر خود همه خار است
در چشمِ من امروز که در مقدمِ یار است
پائیز ، بهار است
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز

امروز مرا با گل و گلزار چه کار است؟
من خود همه گل بینم اگر خود همه خار است
در چشمِ من امروز که در مقدمِ یار است
پائیز ، بهار است
تو گفتی راه عشق از فتنه پاک است
چو دیدم پرتگاهی خوفناک است
تو از دیروز گویی من ز امروز
تو استادی در این ره من نو آموز
مرا شمشیر زد گیتی تو را مشت
تو را رنجور کرد اما مرا کشت:gol:
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل شب مثل شراب تو پرازوسوسه ای
مثل شبنم واسه گل عطش یک بوسه ای
ای غزل ای دلنوازای شروع قصه ساز
یکی بود یکی نبود زیرگنبد کبود
توشدی قصه ئ عشق وقتی عاشقی نبود
تو سرآغازمنی ازهمیشه تا هنوز
تو سرآغازمنی مثل خورشید واسه نور
توی سایه های شب تویی یک قطره ئ نور
تویی سر پناه من مثل یک کلبه ئ دور
تویی مقصد واسه من تومنو صدا بزن
واسه حرفای کتاب تویی معنای جدید
واسه پرواز خیال تو کبوتر سفید
تو مثل حادثه ئ شب دل سپردنی​
توهمون قصه ئ یک نگاه وعاشق شدنی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بعد از این ، هم آشیانت هر کس است
باش با او ، یادِ تو ما را بس است:gol:
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از این ، هم آشیانت هر کس است
باش با او ، یادِ تو ما را بس است:gol:
حسب حالی ننوشتیَ وشد ايَامی چند
محرمی کوکه فرستم به توپيغامی چند
مابدان مقصدعالی نتوانيم رسيد
هم مگرپيش نهدلطف شما گامی چند
چون می ازخم به سبورفت وگل افکندنقاب
فرصت عيش نگه دار وبزن جامی چند
قندآميخته باگل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند برآميزبه دشنامی چند:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست:gol:
 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
با همهٔ بی‌سر و سامانی‌ام
باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی‌ام

دل‌خوش گرمای کسی نیستم
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش سال‌ها
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی‌ام

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
تشنهٔ یک صحبت طولانی‌ام

ها به کجا می‌کشی‌ام خوب من
ها نکشانی به پشیمانی‌ام
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نمی خواهم که چون پروانه با هر شعله ای سوزم

سری چون شمع با نورِ محبت آشنا خواهم

http://www.www.iran-eng.ir/images/icons/im_msn.gif
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
سایه خون شد دلم از بس که نشستم خاموش
خیز تا قصه ی آن سرو سرافراز کنم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
غمگين چو پاييزم از من بگذر...
شعري غم انگيزم از من بگذر ..

سرتا به پا عشقم دردم سوزم
بگذشته از آتش اكنون روزم


بگذار ای بی خبر بسوزم
چون شمعی تا سحر بسوزم

بگذر تا در شرار من نسوزي
بي پروا در كنار من نسوزي

همچون شمعي به تيره شبها

ميداني عشق ما ثمر ندارد
غير از غم حاصلي دگر ندارد

بگذر زين قصه غم افزا


دیگر ای مه به حال خسته بگذارم
بگذر و با دل شکسته بگذارم

بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
در غم این عشق بی حاصل بسوزم



 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها هستم و صبور و سر به زیر و سخت:gol:
" سهراب سپهری "
 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
در همه دیر مغان نیست چو م ن شیدایی
خرقه جایی گروی باده و دفتر جایی
دل که ایینه صافی است غباری دارد
از خدا میطلبد صحبت روشن رایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم ان عاشق دیوانه که بودم :gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بي خبر از حال خود ؛سوي بيابانم

زمزمه ي العطش ، در پي بارانم

خاك به سر مي كنم؛سر به خاك ميبرم

سجده عشق مي كنم ، در پي يارانم
 

Similar threads

بالا