گاهی ادم دلش میخواهد
بعضیها را محکم بغل کند
و بگوید
چه وشبختم که تو را دارم
گاهی ادم دلش میخواهد
بلند بلند نام را صدا بزند بی خجالت
گاهی ادم دلش میخواهد
نامش را یه بچه کوچک ببرد
مثل دختر دایی یک ساله ام که
هر بار میگوید اینا و بعد کلی برای من ناز میکند و غش غش میخندد وقتی
نگاهش میکنم و کلی خواسته دارد اما اگر ببیند در نگاهم غم هست
حرف نمیزند فقط نگاهم میکند نه اسمم را میبرد نه میخندد
گاهی ادم دلش میخواهد
به بعضیها بگوید
ممنون که دوستم داری
گاهی ادم دلش میخواهد
به بعضیها بگوید
شاید نباشی و حضورت را نبینم
اما تو در قلبم حضور داری پس همیشه هستی
گاهی ادم دلش میخواهد
کودک شود
برود روی جدول و با کتانی سفید روی جدول راه برود
دستانش را باز کند گاه گداری تا تعادلش به هم نخورد
گاهی ادم دلش میخواهد
به یه نفر خاص بگوید
لبخند میزنم همین