خودتو با یه شعر وصف کن...!

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمـــام شهر از بس عاشقی کردند قـهـارنـد


مـن امـــــــــــــا نـاشـیـانـه دوسـتــت دارمــ[FONT=georgia,times new roman,times,serif]
[/FONT]​
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
برای رسیدن به آرامش

نیم‌کتی کافی‌ست.

می‌نشینم روی نیم‌کت،

به تو می‌رسم.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نمی دانم چشمانت با من چه میکند ؟!

فقط وقتی که نگاهم میکنی ،

چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد !

که حس میکنم چقدر زیباست ؛

فــدا شدن برای چشم هایی که ،

تمام دنیای من است ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چشمانم را
ارام میبندم
به زیر باران میروم
تا
شاید
کسی نفهمد
بارانی بودن چشمانم
را اینگونه
کسی هم پی
به رازم نخواهد برد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلت قرصه که من هستم
که دنیامو به تو بستم
که هر وقت مشکلی باشه
برای تو دمه دستم

ولی من چی ؟
کیو دارم که مثل خود من باشه ؟

که هروقت عشقو کم دارم مثل معجزه پیدا شه ؟

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام!

نه از راهی که آمده ام،

یا انتظاری که گاه دیوانه ام می کند...؛

خسته ام از تکرارِ ندیدنِ "تو"...!!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی کجای زندگی را دوست میدارم
انجا که
بتوانم بگویم دوستت دارم
ان هم یواشکی
بی انکه کسی بفهمد
هیچ کس نمیداند
چه لذتی دارد
یواشکی گفتن دوستت دارم اونم
دم گوشش کسی که دوستش داری
و اروم سرت بذاری تو بغلش
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی ادم دلش میخواهد
بعضیها را محکم بغل کند
و بگوید
چه وشبختم که تو را دارم
گاهی ادم دلش میخواهد
بلند بلند نام را صدا بزند بی خجالت
گاهی ادم دلش میخواهد
نامش را یه بچه کوچک ببرد
مثل دختر دایی یک ساله ام که
هر بار میگوید اینا و بعد کلی برای من ناز میکند و غش غش میخندد وقتی
نگاهش میکنم و کلی خواسته دارد اما اگر ببیند در نگاهم غم هست
حرف نمیزند فقط نگاهم میکند نه اسمم را میبرد نه میخندد
گاهی ادم دلش میخواهد
به بعضیها بگوید
ممنون که دوستم داری
گاهی ادم دلش میخواهد
به بعضیها بگوید
شاید نباشی و حضورت را نبینم
اما تو در قلبم حضور داری پس همیشه هستی
گاهی ادم دلش میخواهد
کودک شود
برود روی جدول و با کتانی سفید روی جدول راه برود
دستانش را باز کند گاه گداری تا تعادلش به هم نخورد
گاهی ادم دلش میخواهد
به یه نفر خاص بگوید
لبخند میزنم همین
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی برای یادبود ِ لحظه ای کوچک
یک روز کامل جشن می گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز
با عابران ِ ناشناس ِ شهر
احساس گنگ آشنایی می کند
گاهی دل ِ بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین
هوایی می کند .
اما
غیر از همین حس ها که گفتم
و غیر از این رفتار معمولی
و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری
در دل ندارم

رفتار من عادی است ...
از : زنده یاد قیصر امین پور
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیلی وقت میشود
لبخند
تنها
به تکرار
نامت
و به حضورت
گره خورده
فقط گاهی اوقات
دلم میخواهد
بی صدا ببینمت و
از شوق دیدن دوباره ات
گریه کنم
 

seashell

عضو جدید
من خواهم رفت

و تو شادمانه بال و پر خواهی گشود
و همچنان از سرسره زندگی پایین خواهی لغزید
و فراموشت خواهد شد كه چه معصومانه دوستت داشتم!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلــــــم اسیر تیر تقدیر شد...

در اوج جوانی پیــــــر شدم...

دلــــــم عجیب از این زمانه گرفته...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نفــرت ،

درســت همـــان حســـی اســت

کـــه ایــن روزهــا فقــط بـــه تـــو دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی كسی رادوست داری...
گفتن آسان تر است،
شنيدن آسان تر است،
بازی كردن آسان تر است،
كاركردن آسان تر است.
و وقتی كه كسی تو را دوست دارد...
خنديدن آسان تر است.
و اگر تنهای تنها باشی،
به مرگ فكر كردن از همه چيز آسان تر است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی کسی را دوست داری
زندگیت متفاوت میشود
و همین تفاوت هست که
معنی زندگی را به تو نشان میدهد
وگرنه زندگی همش
یه رنگ هست
 

Golnara

عضو جدید
نه مرادم ، نه مریدم
نه کلامم ، نه پیامم
نه
سلامم نه علیکم
نه سپیدم ، نه سیاهم
نه چنانم که تو گوئی ، نه چنینم که تو
خوانی
و نه آنگونه که گفتند و
شنیدی و تو دانی
نه سمائم ، نه زمینم

،‌نه بزنجیر کسی بسته و نه برده دینم ،
نه چنان چشمه آبم ، نه سرابم
،نه
برای دل تنهائی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم ، نه سفیرم ،
نه فرستاده پیرم
، نه بهرخانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم ، نه بهشتم ،
نه چنین بوده
سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم ،‌ نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم
نور نوشتند .
حقیقت نه برنگ است و نه بو
،نه های است و نه هوی ،
نه به
این است و نه او
،نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی
به تو آهسته
و سربسته و در پرده بگویم
تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان را

آنچه گفتند و سرودند ، تو آنی خود
تو جام جهانی ، گرنهانی و عیانی
تو
همانی ، تو همانی
که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
و ندانی و
ندانی و

ندانی که تو آن نقطه عشقی و تو اسرار نهانی ...
 

جینگیلبرت

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه مرادم ، نه مریدم
نه کلامم ، نه پیامم
نه
سلامم نه علیکم
نه سپیدم ، نه سیاهم
نه چنانم که تو گوئی ، نه چنینم که تو
خوانی
و نه آنگونه که گفتند و
شنیدی و تو دانی
نه سمائم ، نه زمینم

،‌نه بزنجیر کسی بسته و نه برده دینم ،
نه چنان چشمه آبم ، نه سرابم
،نه
برای دل تنهائی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم ، نه سفیرم ،
نه فرستاده پیرم
، نه بهرخانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم ، نه بهشتم ،
نه چنین بوده
سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم ،‌ نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم
نور نوشتند .
حقیقت نه برنگ است و نه بو
،نه های است و نه هوی ،
نه به
این است و نه او
،نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی
به تو آهسته
و سربسته و در پرده بگویم
تا کسی جز من و تو نشنود این راز گهربار جهان را

آنچه گفتند و سرودند ، تو آنی خود
تو جام جهانی ، گرنهانی و عیانی
تو
همانی ، تو همانی
که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
و ندانی و
ندانی و

ندانی که تو آن نقطه عشقی و تو اسرار نهانی ...

فکر نمیکنم این شعر مال شما باشه اینو از کجا پیدا کردین؟ مال کی هست؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قاصدک گاه گاهی که می بینم تو را
خیره می مانم به پژواک تنت
می زدایم از غبار زندگی پیراهنت
قاصدک آیا خبر داری از این شب مرده گی
از میان کوچه های بی عبور زندگی
از دل دریا بگو
موج سرگردان به خانه اش رسید؟
شیر جنگل باز اهو می خورد؟
از دل لاله بگو.
داغ دلش بهتر شده؟
قاصدک دیریست در این پیله­ ی تنهاییم
انتظارم درد فردا را به آبستن نشست
می سپارم آخرین حرف دلم را دست تو
گرچه این دل به دست نامردان شکست
قاصدک از من بگو با ان نگار بی وفا
هرکجا هستی کنار هر کسی
آرزویم خنده بر لب های توست
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هوای دو نفره پائیزی میخواهم..........................

[h=6] [FONT=times new roman, times, serif] هوای دو نفره پاییزی ...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] می طلبد که تنها نباشی....[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] دستی را بفشاری...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] سینه ای را گرم کنی...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] در آغوشی گم شوی...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] محو شوی در عشقی پایدار....[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] خدایا...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] دلم نمی آید بگویم...[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] لعنت بر پاییز....[/FONT][/h] [h=6][FONT=times new roman, times, serif] من تنهایم...[/FONT][/h]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
این روزها
چشم به راهت میمانم
تا
هر گاه امدی
سخت تو را در اغوش بگیرم
و بگویم چقدر دل تنگت بودم
 

seashell

عضو جدید
ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی
بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی
ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد
چه کردی با سراب من که قطره قطره اب شد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


از کنارت که می گذرم

جام عطر تو را می نوشم

به چشم هایت نگاه می کنم

و عشق را آه می کشم


خیابان تو را می برد


و من


زیر چتر خیال ات


به باران می پیچم


 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=2]ساده...[/h] در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم. . .


در "دلم" دلتنگی ام را. . .



در "سکوتم" حرف های نگفته ام را. . .



در "لبخندم" غصه هایم را. . .



دل من. . .



چه خردسال است...



ساده می نگرد...



ساده می خندد...



ساده می پوشد...



دل من. . .



از تبار دیوارهای کاهگلی است...



ساده می افتد...



ساده می شکند...



ساده می میرد...



ســــــــــــــــــــــــــــــاده ...
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنها

دیر گاهیست که تنها شده ام

قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگر آیینه ز من بی خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام…
 

Similar threads

بالا