مگه ادم با جاریش به خوشبختی وارامش میرسه؟خوشبختی و آرامش ارزشش بیشتر از این حرفاست
مگه ادم با جاریش به خوشبختی وارامش میرسه؟خوشبختی و آرامش ارزشش بیشتر از این حرفاست
اگه همسرتون آدم خوبیه بایدخوبیشو باحمایت ازشماتکمیل کنه واین ماجراروبرای همیشه تموم کنه.سلام دوستان
من مدت یک سال ونیم پیش ازدواج کردم
بامردی که عمیقا دوستش داشتم والانم دوستش دارم
همسرم مرد بسیار زحمت کش و با وفایی هستن و به شدت منو مورد لطف ومهربونی خودشون قرار میدن هرچی بخوام برام فراهم میکنن و بسیار بمن احترام میزارن
پدرشوهرم به شدت مرد مهربان ومظلومی هستن و بمن خیلی ارادت دارن
مادرشوهرم هم ادم خوبی هستن
تمام مشکل من همسر برادر شوهرم یعنی جاری بزرگ تر منه
من فقط یک جاری دارم وخواهرشوهر هم ندارم
جاری من ازمن 9سال بزرگتره .......خیاطی میکنه و به شدت بمن حسادت میکنه تاجایی که باعث بهم ریختن زندگی من میشه
راستش من اخرین فرزند خانواده وتک دختر هستم و برادرهام قبل از ازدواج خیلی روی من حساس بودن تا باادم خوبی ازدواج کنم
خداروشکرهم الان از زندگی وشوهرم خیلی راضی هستم
اما جاری من که ازهر لحاظی ازمن پاییین تره انقدر بمن حسادت میکنه که خدارو شاهد میگیرم هربار میبینمش همون شب منو شوهرم باهم دعوامون میشه
من از اون زیباترم....قد بلندتری دارم....وضعیت مالی خانواده ام خیلی بهتره....برادرهام منو همیشه ساپورت میکنن
من دانشجوهستم و اینده خوبی دارم
اما جاری من زیر دست نامادری بزرگ شده ..صورت زیبایی نداره و مادر وپدرش ازهم طلاق گرفتن
من خیلی سعی کردم که به اون نزدیک بشم ومثل خواهرنداشته ام دوستش داشته باشم اما اون دائما ابروی منو میبره
مثلا شله زرد نذری میبره دم خونه پدر ومادرم با کلی تزیین زیبا اما مادرم توش چندتا سوسک پیدا میکنن اما برای حفظ ابروی من نمیذارن پدرم بفهمه
چون پدرم خیلی روی من حساسن
ازمن پیش مادرشوهرم بدگویی میکنه.....حتی .دعا توی کیف شوهرم گذاشته بوده
حتی یکسری بامن نشست و انقدر ازشوهرم بد گفت که نزدیک بود من ازشوهرم طلاق بگیرم مثلا بمن گفته بود شوهرم قلیون میکشه و قبلا دوست دختر داشته
درحالی که بعد ازچند ماه من فهمیدم شوهرم پاکتر از این حرفاست و حتی نمیتونه به یک مورچه ازار برسونه
تو جمع منو مسخره میکنه وبلند بلند میخنده
امامن همیشه احترام شو نگه داشتم
انقد ادم پست و نظر تنگیه که حتی به لباس وشال و کفش من حسادت میکنه ومیره عین همونهارو میخره
من واقعا دیگه نمیتونم تحملش کنم
ازطرفی شوهرمو خیلی دوست دارم ازطرف دیگه زندگیم رو تموم شده فرض میکنم چون جاری من نمیزاره اب خوش ازگلوم پایین بره
نمیتونم رابطم رو باهاش قطع کنم چون پدرشوهر ومادرشوهم ناراحت میشن اما بااین وضع هم نمیتونم دیگه ادامه بدم
خواهش میکنم منو راهنمایی کنید وبگید چکارکنم....
من هربار که این موضوعات رو باشوهرم مطرح کردم فقط منو بوسیدن واظهار شرمندگی کردن وخواستن که تحمل کنم
اما من واقعا تحملم تموم شده تروخدا بگید با این ادم حسود چکارکنم.....ابرو و زندگیم درخطره
مگه ادم با جاریش به خوشبختی وارامش میرسه؟
من نمیگم کامل قطع رابطه کنن من میگم لزومی نداره هر روز همو ببینن وبشینن گل بگن وگل بشنون....من میگم رابطشونو کمتر کنن اصلا هم روشون حساس نباشن اگه هم جاریشون حرفی زدن یه لبخند بزنه واز کنارش رد بشه لزومی نداره بشینه باهاش درد دل کنه خواگه جاریش اذیت نمیکرد که ایشون به خاطر آرامش زندگیش الان اینجا نبودن!
اگه منظورت اینه که قطع رابطه کنن که این خودش متعاقبا موجب دردسرای بیشتری میشه!
خب من نظرم اینه که اون قدم اول رو که گفتم ایشون امتحان کنن اگه نتیجه نگرفتن راههای بعدی رو امتحان کنن.ما که رفتیم.در پناه حقمن نمیگم کامل قطع رابطه کنن من میگم لزومی نداره هر روز همو ببینن وبشینن گل بگن وگل بشنون....من میگم رابطشونو کمتر کنن اصلا هم روشون حساس نباشن اگه هم جاریشون حرفی زدن یه لبخند بزنه واز کنارش رد بشه لزومی نداره بشینه باهاش درد دل کنه خو
خب ایشونم دارن میگن بهش محبت کردنخب من نظرم اینه که اون قدم اول رو که گفتم ایشون امتحان کنن اگه نتیجه نگرفتن راههای بعدی رو امتحان کنن.ما که رفتیم.در پناه حق
صحبت که نکردن!خب ایشونم دارن میگن بهش محبت کردن
حق یارت
اخه گفتن من سعی میکردم خودمو بهشون نزدیک کنم ومثل خواهر نداشتم دوسشون داشتم...نمیدونم خودشون باید بیان تو این مورد نظر بدنصحبت که نکردن!
اخه گفتن من سعی میکردم خودمو بهشون نزدیک کنم ومثل خواهر نداشتم دوسشون داشتم...نمیدونم خودشون باید بیان تو این مورد نظر بدن
برید یه شهر دیگه زندگی کنید این تنها راهه
بکشش ............
دوست گلم تو زندگیتو بخاطر یه ادم بی ارزش از دست نده مطمئن باش اون اینکارو میکنه که تو زندگیت خراب بشه پس با کوچیکترین مشکلت با همسرت یاخانوادش اون خوشال میشه همیشه سعی کن خودتو خوشبخترین ادم جلوش جلوه بدی
من یه دوست داشتم که اونم همین مشکلو داشت با شوهرش حرف زد و وقتی شوهرش دید حق با اونه به مادر وپدرش قضیه رو گفت و بعدشم ارتباطشو با پدر مادرش کمتر کرد و مواقعی میرفتن خونه مادر شوهرش که مطمئن بودن جاریش اونجا نیست و حتی تو جمع هم اگه بود سعی میکرد کم محلی کنه بهش
شما هم مواظب رفتارت باش ممکنه از روی نجابتت سکوت کنی ولی گاهی سکوت بهترین عکس العمل نیست
توکل به خدا باشه
فقط قطع رابطه کن..........گوربابای حرف بقیه.........زندگی خودتو نجات بده..........این ادمها درست بشو نیستن........کسی که یک سال ونیمه داره بهت حسادت میکنه یک شبه با یک دوست دارم درست نمیشه........
من فکرمیکنم اتفاقا بدتر هم میکنه.......
زندگی خودت وشوهرتو حفظ کن با جاریتم قطع رابطه کن هرجاهم مجبور شدی ببینیش اصلا بهش محل نده
این واقعا یکی از مشکلات بزرگ جامعه ماس
تمایل ب حس ترحم برای جلب نظر محبت دیگران
ظاهرا هم باب شده ک ی نام کاربری جدید ساخته بشه و داستان هم باش بارگذاری بشه
قبلی ک شوهر می خواس هم از همین شیوه استفاده کرد
شاید نظرم رو بدبینانه برداشت کنن دوستان اما صادقانه بگم نویسنده خود این پیام کلی ایراد تو حرفاش هست
از اینگه خودشو مثل کوزت معرفی می کنه خودشو ادم پاکی معرفی می کنه و با استفاده از ادبیاتی مثل ایشون برای همسرش می خواهد بگه مودبه
اما ایا ادمی با این خصوصیات می تونه بگه ک من از دیگری برترم با اون مشخصات خنده داری ک برای برتریش اعلام کرد.
یا داستان سوسک رو اگه اون دیده ک سوسکی اون خانم انداخته چرا همون موقعه جلوشو نگرفته اگرم ندیده ک از کجا می دونه
این خطاب ب بقیه دوستا می گم ن نویسنده این پیام
من فکر می کنم اکثر شما باید دهه های 70 باشید و کم تجربه
احازه ندید یکی دو تا پیامی ک نویسنده اون مشخص نیست ب بازیتون بگیره
جامعه هم مثل همینه
من شخصا یکبار خام این حرفا شدم تو 21 سالگی و اون بابا هم همین حرفا رو می زد پدر ندارم بعدم ی مدتم مادرش مرد مواوری کیف طلا هاشو برد برادراش کتکش می زدن...بعد ها فهمیدم ب اعتراف خودش همه این قبل حرفاش دروغ بود.
احساس خوبه اما نگذارید باش بازی کنند این ادم ها
نظرت محترم اما ایراد دقیقا همین چیزیه ک من روش تاکید دارم
همین ک کسی مشکل داره و میاد مگرده برا زندگیش بخواهد توی نت حرف 4 تا ادم مثل من و شما رو بخونه ک مشخص نیس ک کی هستیم و چی میگیم
این اون سادگیه ک من میگم نباید اجازه داد دستخوش بشه.
دوس من نباید گذاشت انقدر بیکار بود ک کار ب اینجا کشیده بشه ک هر کسی ب خودش اجازه بده تو هر زمینه ای دخالت کنه و نظر هر کسی روش تاثثیر داشته باشه.
من اگر نظرمم هم میگم از اون دید می گم ک درگیر مسایل پوچ ادم نشه
شما درس میگی گم نیسن اما باید ادم خودشو درگیر کنه اگر بیکاره
بیکاری بد دردیه
دو تا ادم بیکار رو مقایسه ک یکی روزنامه ورزشی می خونه یکی فقط صفحه حوادث
اینا دونیا رو دو جور تعریف می کنند.
ادمیم ک برای مشکلاتش تو نت دنبال راه کار می گرده هیچ وقت نمی تونه ازش خلاص شه. تو این حالت بدون منبع
موفق باشی
سلام دوستان
من مدت یک سال ونیم پیش ازدواج کردم
بامردی که عمیقا دوستش داشتم والانم دوستش دارم
همسرم مرد بسیار زحمت کش و با وفایی هستن و به شدت منو مورد لطف ومهربونی خودشون قرار میدن هرچی بخوام برام فراهم میکنن و بسیار بمن احترام میزارن
پدرشوهرم به شدت مرد مهربان ومظلومی هستن و بمن خیلی ارادت دارن
مادرشوهرم هم ادم خوبی هستن
تمام مشکل من همسر برادر شوهرم یعنی جاری بزرگ تر منه
من فقط یک جاری دارم وخواهرشوهر هم ندارم
جاری من ازمن 9سال بزرگتره .......خیاطی میکنه و به شدت بمن حسادت میکنه تاجایی که باعث بهم ریختن زندگی من میشه
راستش من اخرین فرزند خانواده وتک دختر هستم و برادرهام قبل از ازدواج خیلی روی من حساس بودن تا باادم خوبی ازدواج کنم
خداروشکرهم الان از زندگی وشوهرم خیلی راضی هستم
اما جاری من که ازهر لحاظی ازمن پاییین تره انقدر بمن حسادت میکنه که خدارو شاهد میگیرم هربار میبینمش همون شب منو شوهرم باهم دعوامون میشه
من از اون زیباترم....قد بلندتری دارم....وضعیت مالی خانواده ام خیلی بهتره....برادرهام منو همیشه ساپورت میکنن
من دانشجوهستم و اینده خوبی دارم
اما جاری من زیر دست نامادری بزرگ شده ..صورت زیبایی نداره و مادر وپدرش ازهم طلاق گرفتن
من خیلی سعی کردم که به اون نزدیک بشم ومثل خواهرنداشته ام دوستش داشته باشم اما اون دائما ابروی منو میبره
مثلا شله زرد نذری میبره دم خونه پدر ومادرم با کلی تزیین زیبا اما مادرم توش چندتا سوسک پیدا میکنن اما برای حفظ ابروی من نمیذارن پدرم بفهمه
چون پدرم خیلی روی من حساسن
ازمن پیش مادرشوهرم بدگویی میکنه.....حتی .دعا توی کیف شوهرم گذاشته بوده
حتی یکسری بامن نشست و انقدر ازشوهرم بد گفت که نزدیک بود من ازشوهرم طلاق بگیرم مثلا بمن گفته بود شوهرم قلیون میکشه و قبلا دوست دختر داشته
درحالی که بعد ازچند ماه من فهمیدم شوهرم پاکتر از این حرفاست و حتی نمیتونه به یک مورچه ازار برسونه
تو جمع منو مسخره میکنه وبلند بلند میخنده
امامن همیشه احترام شو نگه داشتم
انقد ادم پست و نظر تنگیه که حتی به لباس وشال و کفش من حسادت میکنه ومیره عین همونهارو میخره
من واقعا دیگه نمیتونم تحملش کنم
ازطرفی شوهرمو خیلی دوست دارم ازطرف دیگه زندگیم رو تموم شده فرض میکنم چون جاری من نمیزاره اب خوش ازگلوم پایین بره
نمیتونم رابطم رو باهاش قطع کنم چون پدرشوهر ومادرشوهم ناراحت میشن اما بااین وضع هم نمیتونم دیگه ادامه بدم
خواهش میکنم منو راهنمایی کنید وبگید چکارکنم....
من هربار که این موضوعات رو باشوهرم مطرح کردم فقط منو بوسیدن واظهار شرمندگی کردن وخواستن که تحمل کنم
اما من واقعا تحملم تموم شده تروخدا بگید با این ادم حسود چکارکنم.....ابرو و زندگیم درخطره