خلوتی با خدا

golemaryam_1983

عضو جدید
کاربر ممتاز

دل تو اولین روز بهار، دل من آخرین جمعه سال ... و چه دورند و چه نزدیک به هم ...


 

venus4164

عضو جدید
بار خدایا تو کریمی و کریم کرم است
عاصی ز چه برون از باغ ارم است
 

golemaryam_1983

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شاخه رز سفید تقدیم شما باد، رقصیدن شاخ بید تقدیم شما باد، تنها دل ساده ایست دارایی ما آن هم شب عید تقدیم شما باد.

نوروز 89 بر تمامی دوستان مبارک.
 

kazem safari

عضو جدید
من تنها خدارا دوست دارم

من تنها خدارا دوست دارم

من تنها خدا را دوست دارم از وقتی سقف خانه مان چکه می کند از باران بدم می آید.. از وقتی مادرم پای دار قالی مرد از قالی بدم می آید از وقتی برادرم به شهر رفت و دیگر نیامد از شهر بدم می آید از وقتی پدرم شبها گریه می کند از شب بدم می آید از وقتی دستان آن مرد سرم را نوازش کرد و بعد به پدرم سیلی زد از دستهای مهربان بدم می آید.. از وقتی خواهرم پاهایش زیر گرمای آفتاب تاول می زند از آفتاب بدم می آید از وقتی سیل آمدو مزرعه را ویران کرد از آب بدم می آید و تنها خدا را دوست دارم!!! چون او باران را فرستاد تا مزرعه مان خشک نشود!!! چون او شب را می آورد که اشک های پدرم را هیچ کس نبیند!!! چون او مادرم را برد پیش خودش که او هم گریه نکند!!! چون او به برادرم کمک کرد که برود تا آنجا خوشبخت تر زندگی کند!!! چون من دعا کردم و می دانم دستهای آن مرد را که به پدرم سیلی زد فلج خواهد کرد!!! چون او آفتاب را فرستاد تا مزرعه جوانه بزند!!! چون او سیل را جاری کرد تا گناه انسان را از زمین بشوید!!! و من تنها خدا را دوست دارم...
 

عاشورا

عضو جدید
با اجازه استاتر
اول تشکر کنم بخاطر متن زیبات
پیشنهاد میکنم عنوان تاپیک بشه "درمحضر دوست"
و هرکی هرچی میخواد با خدای خودش نیایش کنه و اینجا بزاره البته زیبا و ادبی باشه و حتی الامکان از خودمون باشه اگر هم نبود از هرکی بود زیبا باشه
شاید خداهم یه سری بزنه و جواب بده
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلوت من

خلوت من

خدایا!
همیشه من و بودم و تو.جایی که همه نبودند تو بودی.جایی که کسی اشکمو ندید تو اشکمو پاک کردی.وقتی که کسی حرفمو نشنید تو اجابت کردی.خدایا با تمام وجود دوست دارم.خدای مهربونم هیچ وقت منو نه هیچ بنده ایتو به حال خودش واگذار نکن.وحشتناک ترین لحظه وقتیه که به حال خودمون واگذار کنی.
و میدونم که تو هم دوستم داری.

با حترام:بنده تو!
:gol::gol::gol::gol:
 

sedam kon

عضو جدید
سلام.احوال اوستا كريم؟خوبي خوشي؟نميدوني چقدر دلم گرفته دلم ميخواد برم جايي كه مال عزيزات هست و زارزار گريه كنم مثه بچه ها پاهامو زمين بكوبمو بگم اسم منو پيش خدا ببريد بگيد منو ببخشه غلط كردم اشتباه كردم قول ميدم تكرار نشه ديگه عذاب بسه خواهش ميكنم آرامش رو بهمون برگردونه:cry:

من ديگه دارم كم ميارم ولي نه اميد دارم ميدونم تو تنهامون نميزاري ميدونم دستمون رو ميگيري و مثه قبل همه چي به خوبي پيش ميره من رو كمك تو هميشه حساب باز ميكنم با اينكه بدم ولي ميدوم تو مهربوني بيش از اندازه.

تو دانشگاه وقتي نمره ميخواستيم ميگفتيم فلان استاد دركش بالاست واسش توضيح بدي قانع ميشه كمكت ميكنه.حالا ميگم اوستا كريم من از همه بهتره مهربونتره بخشنده تره....
خدايا خداي خوبم قسمت ميدم به زهرا به علي به حسن به حسين به پاك ترين پاك هاي عالم نگاهي كن و زودتري حلش كن التماس ميكنم

خدايا من خيلي اشتباه كردم ميدونم هيچ دليل قانع كننده اي هم ندارم كج رفتم خطا كردم تو ببخش تو خوبي تو بزرگي خداياااااااااااااااااااااااا ببخش منووووووووووووووووووووووووووو

اينو بدون اينقدر شبها و روزها صدات ميزنم و نامه مينويسم كه جواب بدي ميدونم ميخوني و داري نگام ميكني ... شايد جواب ميدي و من اينقدر سياهم كه نمفهمم.شايد نشونه واسم ميفرستي ولي من نميبينم.
باور كن چشمام ضعيف هستن،شنوايي گوشام ك شده،حس لامسه ام ضعيف شده، بوي خوب تورو به سختي حس ميكنم.... ميدوني كه همه اينا عواقب گناه هست ولي هنوز ايمانم رو از دست ندادم و ميدونم اگه نميبينم يا حس نميكنم يا نميشنوم عيب از من هست تو بودي و هستي همينجا كنارم :heart:
خدايا حس هامو بهم برگردون تا بشنوم جواب ميدي تا حس كنم كنارمي تا ببينم اون نشونه هاي تورو:gol:
ميدونم خيلي سمجم ولي به خوبي خودت اين بنده بد رو ببخش و تحمل كن :(
دوستت دارم
 

phalagh

مدیر بازنشسته
سلام.احوال اوستا كريم؟خوبي خوشي؟نميدوني چقدر دلم گرفته دلم ميخواد برم جايي كه مال عزيزات هست و زارزار گريه كنم مثه بچه ها پاهامو زمين بكوبمو بگم اسم منو پيش خدا ببريد بگيد منو ببخشه غلط كردم اشتباه كردم قول ميدم تكرار نشه ديگه عذاب بسه خواهش ميكنم آرامش رو بهمون برگردونه:cry:

من ديگه دارم كم ميارم ولي نه اميد دارم ميدونم تو تنهامون نميزاري ميدونم دستمون رو ميگيري و مثه قبل همه چي به خوبي پيش ميره من رو كمك تو هميشه حساب باز ميكنم با اينكه بدم ولي ميدوم تو مهربوني بيش از اندازه.

تو دانشگاه وقتي نمره ميخواستيم ميگفتيم فلان استاد دركش بالاست واسش توضيح بدي قانع ميشه كمكت ميكنه.حالا ميگم اوستا كريم من از همه بهتره مهربونتره بخشنده تره....
خدايا خداي خوبم قسمت ميدم به زهرا به علي به حسن به حسين به پاك ترين پاك هاي عالم نگاهي كن و زودتري حلش كن التماس ميكنم

خدايا من خيلي اشتباه كردم ميدونم هيچ دليل قانع كننده اي هم ندارم كج رفتم خطا كردم تو ببخش تو خوبي تو بزرگي خداياااااااااااااااااااااااا ببخش منووووووووووووووووووووووووووو

اينو بدون اينقدر شبها و روزها صدات ميزنم و نامه مينويسم كه جواب بدي ميدونم ميخوني و داري نگام ميكني ... شايد جواب ميدي و من اينقدر سياهم كه نمفهمم.شايد نشونه واسم ميفرستي ولي من نميبينم.
باور كن چشمام ضعيف هستن،شنوايي گوشام ك شده،حس لامسه ام ضعيف شده، بوي خوب تورو به سختي حس ميكنم.... ميدوني كه همه اينا عواقب گناه هست ولي هنوز ايمانم رو از دست ندادم و ميدونم اگه نميبينم يا حس نميكنم يا نميشنوم عيب از من هست تو بودي و هستي همينجا كنارم :heart:
خدايا حس هامو بهم برگردون تا بشنوم جواب ميدي تا حس كنم كنارمي تا ببينم اون نشونه هاي تورو:gol:
ميدونم خيلي سمجم ولي به خوبي خودت اين بنده بد رو ببخش و تحمل كن :(
دوستت دارم
خيلي قشنگ بود.
انگار يكي داشت از طرف من حرف ميزد.
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
سلام خدای مهربون
خدا جون ببخشید بلد نیستم درست و حسابی حرف بزنم من ادم خوبی نیستم تازه بچه‌پایین‌شهریم و حرف زدن بلد نیستم. اما درد دل دارم.
اومدم در خونه‌ی خودت.

حرفاتو که خوندم اروم شدم.
گفتی از رگ گردن نزدیک‌تری. دستم رو گذاشتم رو رگ گردنم دیدم داره میزنه
حس کردم داره میگه سبحان‌الله

دلم از زمونه گرفت. از آدماش و از بی‌خیالیشون. دیدم خدا یادشون رفته. امام زمان یادشون رفته
گفتی حسبنا الله و نعم الوکیل.

اما خدایا خودم چی؟
خودم گناهکارم. نامردم. بدبختم و روسیاه.
توبه می‌کنم توبه می‌شکنم. گناه می‌کنم.
خدا جون بچه‌ بودیم اگه کاری می‌کردیم یه دونه میزدن زیرگوشمون

اما خدا جون
اگه تو یه دونه بزنی تو گوشمون دیگه........
خداجون میدونم کمکم میکنی
اما من کورم
بلد نیستم راهو پیدا کنم
خودت کمکم کن

دیگه دارم میمیرم. دارم میترکم. دارم میسوزم.
خودت میدونی چه حالی دارم.

رالهیو ربی من لی غیرک
الهی و ربی انا عبدک الذلیل الحقیر المستکین
انت رب العزیز و الجلیل الرئوف

ارحم خدایا

خدا جون
خیلی دوست دارم.
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

سلام عزیزترین:gol::gol::gol:
صبح به خیر.بازم جمعه رفت و یار نیومد.چرا؟آخه چرا؟دلمون گرفت.میدونم دلشو خون کردیم.میدونم مهدی مهدی می کنیم اما....خدای خوبم میدونم که میدونی دلم گرفته.دلم واسه دردو دل واست پر زده.چرا اینجوری شدم.چرا گم شدم؟من کجام؟می خوای تنهام بذاری؟نه این منم که دور شدم.این منم که دلم غباری شده.آره میدونم همش تقصیر منه.دعوام نکنی که دلشو ندارم.می خوام گریه کنم.خدایا...................................................................................................................
چه خوبه اشک رو صورتت لیز بخوره و با تو حرف زدن.....
 

minerva

عضو جدید
سلام...
نمی دونم خدا هنوز صدای من رو میشنوه یا نه....توی این چندسال بیش تر دعاهام مستجاب نشده...تنها خواسته ای که الان برام از زندگی خودم هم مهمتر شده سلامتی و شفای یکی از کسانیه که خیلی خیلی دوستش دارم...امیدوارم خدا یه لطفی به من و خانوادش بکنه و نعمت سلامتی رو بیش تر از این از اون دریغ نکنه.
راستی بچه ها اگه می شه به این جا سر بزنید:
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=174940
 

sedam kon

عضو جدید
بازم سلام :redface:
امشب حالم خراب خراب خراب:cry::cry::cry::cry::cry:
خودت ميدوني چقدر به خودم فشار آوردم تا سر نماز اشكام نريزه تا مامان و بابا نفهمن ناراحت هستم.خدايا اومدم واست نامه بنويسم ديدم يكي از بچه هاي باشگاه نگران سلامتي دوستش هست :( چرا يه آدم بيدرد نيست!!!!!؟؟؟ اسمش الهه هست خدايا ميگه تو رو ديگه انكار ميكنن... خداي خوبم نزار كسي شك كنه،ما آدم ها اونقدر بزرگ نيستيم كه اين امتحان هاي سخت رو ميزاري سر راهمون.... خدايا من كه خيلي كوچيكم ولي سلامتي و اميد وايمان رو بهش برگردون.خداياي خوبم بنده ات رو از خودت نرون....

اي خدا قراره بعد از مدرسه ها بريم مشهد باور كن نياز دارم تو كه از حالم خبر داري.
خدا امروز يادم اومد كه يجا و از يه كسي( كه يادم نمياد كي بود و كجا بود) شنيدم اگه از اموات بخوايم برامون دعا كنن هم قبول....
منم با عكس بابابزرگ حرف زدم ازش خواستم واسه من و رام دعا كنه.خدايا صبر بده ،‌چشم بينا بهم بده
دوست دارم
 

Clemenza

عضو جدید
جعبه عبادت

جعبه عبادت

ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛

فريب مي‌فروخت.

مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند.

توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ وجنايت،‌ جاه‌طلبي و ...

هر كس چيزي مي‌خريد و درازايش چيزي مي‌داد.

بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را.

بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را.

شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد.

دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم.

انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،

‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم.

نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني!

آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.

جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌:

البته تو با اينها فرق مي‌كني.

تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد.

اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هرچيزي فريب مي‌خورند.

از شيطان بدممي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و

او هي گفت و گفت وگفت.

ساعت‌ها كناربساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌ي عبادت افتاد

كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود

دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم.

با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد.

بگذار يك بار هم او فريب بخورد.

به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم.

توي آن اماجز غرور چيزي نبود.

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت.

فريب خوردهبودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌نبود!

فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام.

تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم.

مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم.

عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم.

به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود.

آن وقت نشستم و هايهاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌

بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم،

صداي قلبم را

و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم.

به شكرانه ي قلبي كه پيدا شده بود.

به اميد اين که هيچ قلبي به بهانه ي

عبادت کنار بساط شيطان جا نماند.
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديروز شيطان را ديدم. در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛

فريب مي‌فروخت.

مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هياهو مي‌كردند و هول مي‌زدند و بيشتر مي‌خواستند.

توي بساطش همه چيز بود: غرور، حرص،‌دروغ وجنايت،‌ جاه‌طلبي و ...

هر كس چيزي مي‌خريد و درازايش چيزي مي‌داد.

بعضي‌ها تكه‌اي از قلبشان را مي‌دادند و بعضي‌ پاره‌اي از روحشان را.

بعضي‌ها ايمانشان را مي‌دادند و بعضي آزادگيشان را.

شيطان مي‌خنديد و دهانش بوي گند جهنم مي‌داد. حالم را به هم مي‌زد.

دلم مي‌خواست همه نفرتم را توي صورتش تف كنم.

انگار ذهنم را خواند. موذيانه خنديد و گفت: من كاري با كسي ندارم،

‌فقط گوشه‌اي بساطم را پهن كرده‌ام و آرام نجوا مي‌كنم.

نه قيل و قال مي‌كنم و نه كسي را مجبور مي‌كنم چيزي از من بخرد. مي‌بيني!

آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.

جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزديك‌تر آورد و گفت‌:

البته تو با اينها فرق مي‌كني.

تو زيركي و مومن. زيركي و ايمان، آدم را نجات مي‌دهد.

اينها ساده‌اند و گرسنه. به جاي هرچيزي فريب مي‌خورند.

از شيطان بدممي‌آمد. حرف‌هايش اما شيرين بود. گذاشتم كه حرف بزند و

او هي گفت و گفت وگفت.

ساعت‌ها كناربساطش نشستم تا اين كه چشمم به جعبه‌ي عبادت افتاد

كه لا به لاي چيز‌هاي ديگر بود

دور از چشم شيطان آن را برداشتم و توي جيبم گذاشتم.

با خودم گفتم: بگذار يك بار هم شده كسي، چيزي از شيطان بدزدد.

بگذار يك بار هم او فريب بخورد.

به خانه آمدم و در كوچك جعبه عبادت را باز كردم.

توي آن اماجز غرور چيزي نبود.

جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت.

فريب خوردهبودم، فريب. دستم را روي قلبم گذاشتم،‌نبود!

فهميدم كه آن را كنار بساط شيطان جا گذاشته‌ام.

تمام راه را دويدم. تمام راه لعنتش كردم. تمام راه خدا خدا كردم.

مي‌خواستم يقه نامردش را بگيرم.

عبادت دروغي‌اش را توي سرش بكوبم و قلبم را پس بگيرم.

به ميدان رسيدم، شيطان اما نبود.

آن وقت نشستم و هايهاي گريه كردم. اشك‌هايم كه تمام شد،‌

بلند شدم تا بي‌دلي‌ام را با خود ببرم كه صدايي شنيدم،

صداي قلبم را

و همان‌جا بي‌اختيار به سجده افتادم و زمين را بوسيدم.

به شكرانه ي قلبي كه پيدا شده بود.

به اميد اين که هيچ قلبي به بهانه ي

عبادت کنار بساط شيطان جا نماند.



یه دنیا ممنون.:gol::gol::gol::gol:
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل

دل



دلم گرفته، ای خدا
این روزا هیچکی غیر تو ، درد من ونمی دونه .
دلم گرفته، ای خدا
حتی صدامم این روزا به ساز من نمی خونه.
دلم گرفته ازهمه
از این روزای سوت و کور .
از این ترانه مردگی، از این شبهای بی عبور.
تمام لحظه های دلم زیر هجوم حادثه منتظر
یه راهیه تا دوباره به توبرسه .
دلم گرفته، ای خدا
گریه امونم نمی ده ،چرا دیگه حتی دلم
تو رونشونم نمی ده .
گناه بی باوری مو ، خودم به گردن می گیرم.
اگر نگیری دستامو ، تو دستای غم می میرم .
دلم گرفته ، ای خدا
واسه رسیدن به تو ،یه فرصت تازه می خوام .
دوباره دستامو بگیر ، مثل روزای بی کسی. :gol::gol::gol:
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب با تو سخن می گویم:
گر به تو افتدم نظر؛ چهره به چهره، رو به رو
شرح دهم غم فراق؛ نکته به نکته، مو به مو

****
 

bahare7

عضو جدید
شکر

شکر

ممنون دوستای عزیزم:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
خیلی زیبا وجالب بودن
اما همیشه یادتون باشه بگین خدایا شکرت
با هر بار شکر باید شکر دیگری انجام داد به خاطر به خاطر اوردن شکر گذاری.
خدایا شکرت
 

rain_girl

عضو جدید
پروردگارا مرا به بزرگی چیزهایی که داده ی آگاه و راضی کن تا کوچکی چیزهایی که ندارن آرامشم را بر هم نریزد.:gol::cap:
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز


خدای من


گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که

پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام
برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام
لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که
تو اینگونه هستی، من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام
لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید
عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا
باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا
همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو
هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست
از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی،
چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی
و حرف بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها
اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای
تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من
می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار
اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا وقتی دلتنگ میشم فقط تو میدونی چه حالی دارم و لا غیر....که اون احساس اصلا در کلام نمی گنجه
تو اون لحظه ها حتی اشک هم نمی تونه آرومم کنه.....
گاه از اینکه جوابمو نمیدی خیلی عصبانی میشم(هرچند که بعدش خیلی پشیمون میشم)
اما بعد که با خودم فکر میکنم.....
می بینم چاره ای ندارم جز اینکه نازتو بکشم تا به من گوش کنی ...چون جایی ندارم یا کسی رو نمی شناسم که مشکلم رو حل کنه چون تواناییشو ندارن
باز می بینم فقط کار خودته حتی اگه محلم نذاری ....وایمی سمو نازتو می کشم تا نگاهم کنی
آخه مگه قدرتمند تر و تواناتر از تو هم تو کل هستی هست..
اینکه بازم خونه اول و آخر تویی....
حالا یا تو بیا تو قلب من ..یا تو منو در آغوش خودت بگیر.:gol:
 

mary90

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا جون کمکم کن
خدایا خیلی خیلی به کمکت نیز دارم
به خاطر پهلوی شکسته ی مادرم کمکم کن:gol:
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا جونم شکرت که هر چند وقت یه بار منو به خودم میاری که بیام در خونت..
مرسی که برام بلا و گرفتاری میاری
خیلی دوستت دارم
اما دیگه دارم کم میارم دارم داغون میشم
به فریادم برس که هیچ فریادرسی غیر از تو ندارم
به کی غیر از تو التماس کنم که عزتمندم کنه؟ در خونه کیو بزنم که خوارم نکنه؟ مشکلم غیر از تو به کی بگم که پیشش کوچیک نشم؟
خدایا به پهلوی شکسته حضرت زهرا قسمت میدم یه نیم نگاهی هم به این دل شکسته من حقیر بکن ...
امروز روز شهادت خانوم فاطمه است ، خودت تا روز ولادتش یه عیدی بهم بده...
خدایا مرسی که بهم صبر دادی ، نذار صبرمو از دست بدمو خوار بشم ...
همه امیدم تویی ، نا امیدم نکن از لطف و رحمت و مهربونیه خودت...
 

Similar threads

بالا