البته من بگم که بچه های زرنگمون اونطوری بودن
بنده یاد ندارم هیچ درسی رو بیش از 1روز خونده باشم به جز دو سه تا، همیشه مثلا ساعت 8 صبح امتحان بود از ساعت 12ظهر دیروزش جزوه ها مو پیدا میکردم وگرنه عصرش کپی میگرفتم،شب میزاشتم جلوم،ساعت 10 اینا شروع میکردم تا 7:20 دقیقه،میرفتم بالا لباس میپوشیدم با سرویس 7:30 میرفتم امتحان
میگم چرا معدلم داغونه.همش واسه همیناس...
خوابگاه من هم همین مشکلو داشتم،کلا من تختم همیشه جای دنج و بیستی بود همیشه دور تخت پرده داشت که نور نیاد و تر و تمیز بود،بچه ها له له میزدن واسه جای من که تا برم بخوابن رووش،جندین بار دعوام شده بود.ازین مشکلات منم زیاد داشتم ولی خب دیگه گذشت.مشکل جزئی از زندگیه دیگه
اینقدر شرطبندی داشتیم مثلا تو ورق هفت کثیف بازی میکردیم (یه نوع بازیه) هرکی آخر میشد،جشن پتو داشت.(پتو میندازن رو یه نفر،اینقدر میزننش تا وقتیکه صدا نده

) یکی از بچه ها کتک خوردنش ملسه واقعا! اصلا حال میکنی بزنیش!چون هم هیچیش نمیشه هم بشدت آدمیه که همرو اذیت میکنه و هم خیلی باحال جیغ میزنه،آقا یه جشن پتو واسه این گرفتیم خدا شاهده تا 1ماه از جلو در اتاقمون رد نمیشد
یا یکی بود شرطش این بود تلخ ترین دلستر رو بخره تا ته بخوره زیر 1دقیقه
(گلاب به روتون) استفراغ کرد
آره، دوستام که رفتن سربازی میگن حاظریم مدرکو بدیم ولی برگردیم دوباره خوابگاه،یه دوره ی خاص و دوست داشتنی ایه
من هنوزم با برخی از بچه های خوب خوابگاه در ارتباطم.با اینکه خیلی اذیت شدم از بعضی هاشون
اوخییییییییییییییییییییی ! استاد ازمون امتحان پایان ترم گرفت از 9 نمره،من 8 گرفتم تو برگه،دیدم تو کارنامه 8 شدم،گفتم استاد چرا ضربدر 2 نکردی قرار نبود 2نمره کلاسی 18 نمره کتبی باشه؟ گفت نه 11نمره گذاشتم پروژه که شما برنداشتی :|
هرچی فحش بود خواستم بدم بهش ولی به اخراج شدنم اونم تو ترم 10 اونم آخرش، نمی ارزید.