خاطرات طنز یک پزشک

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز
:
گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت:
آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه.
گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه!
به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت:
هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!!
به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم:
اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!!
یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.
به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم.
مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره!
پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده
و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ!
به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم:
قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟
بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟
نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟
به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم!
پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم.
گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه!
خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟
گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد.
چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد
حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟!
به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم!
گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم!
برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت:
چند روزه گلوم هم درد میکنه.
گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه.
گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟!
خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری
اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه
آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون!
خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده.
گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده!
خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد.
گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن!
مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم.
مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه
و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟
روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟
خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!!
یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟
گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت:
آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین
گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن!
روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه
مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت:
آخه جمعه که تعطیله!!
مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت:
آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟
گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله!
به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟
دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم !
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده آقاهه پول رو انداخته تو صندوق صدقه!!!:biggrin:
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:confused:.......
یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده آقاهه پول رو انداخته تو صندوق صدقه!!!:biggrin:
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده آقاهه پول رو انداخته تو صندوق صدقه!!!:biggrin:

وای خدای من:eek:

جدا"؟:surprised:
آخه چرا ؟
بنده خدا پول از جیبش میرفته حواسش پرت شد:(
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
با اجازتون منم یه دونه تعریف می کنم که واقعیه :
یه بنده خدایی از دوستان با پدر که مسموم شده بود رفته بودند دکتر
دکتره از باباهه ( که سنش هم زیاد بوده ) می پرسه ، پدر جان چی شده؟
پیره مرده می خواد بگه آقای دکتر مسموم شدم ،ولی به جاش می گه :
دکتر جان فکر کنم فاسد شدم!
دکتر هم به پسرش می گه : خوب پسر جان می خواستی بذاریش تو یخچال تا فاسد نشه پدرت! :)
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با اجازتون منم یه دونه تعریف می کنم که واقعیه :
یه بنده خدایی از دوستان با پدر که مسموم شده بود رفته بودند دکتر
دکتره از باباهه ( که سنش هم زیاد بوده ) می پرسه ، پدر جان چی شده؟
پیره مرده می خواد بگه آقای دکتر مسموم شدم ،ولی به جاش می گه :
دکتر جان فکر کنم فاسد شدم!
دکتر هم به پسرش می گه : خوب پسر جان می خواستی بذاریش تو یخچال تا فاسد نشه پدرت! :)

ممنون :biggrin:
بنده خدا پیرمرد،حالش خوب نبوده:(
دکترشم با اون سن و سال حواسش جمع بوده ها:cool:
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده آقاهه پول رو انداخته تو صندوق صدقه!!!:biggrin:

ای جان طفلی بیچاره...
 

پروشا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه خاطره ی واقعی: یه دوستی دارم که تو آزمایشگاه کار میکنه, میگفت یه بار یه آقایی برا آزمایش اومده بوده بهش گفتن برو اول پول به صندوق بده بعد قبضش رو بیار که آزمایش بگیریم ازت, چند دقیقه بعد آقاهه برگشته گفته که صندوق قبض نداد برام! بعد این دوستم باهاش رفته که ببینه چرا بهش قبض ندادن متوجه شده آقاهه پول رو انداخته تو صندوق صدقه!!!:biggrin:


اون بنده خدا احتمالا انقدر از سوزن سرنگ آزمایش میترسیده هل شده دیگه...:biggrin:
ممنون بچه ها جالب بود;)
 

Similar threads

بالا