اینم دانشگاه من تو دوره ی کاردانی همه عاشق ساختمان قدیم بودیم
اینم دانشگاه من تو دوره ی کاردانی همه عاشق ساختمان قدیم بودیم
مرسی که دعوت کردی پس جریمت اینه که همه رو بخونی
خاطره ی اولین جلسه :
درک و بیان معماری داشتم با یکی از دوستام با هم ثبت نام کرده بودیم و برامون انتخاب واحد کرده بودن من یه کلاس و اونم یه کلاس دیگه افتاده بود
.
رفتم داخل کلاس دیدم کلی دختر نشسته و من تنها پسرم دیدم هیچ پسر دیگه ای نمیاد 22 تا دختر بود و من تنها پسر ، استاد اومد اونم خانم بود
...
کلافه شدم رفتم بیرون و به دوستم گفتم بیا تو کلاس من تا با هم باشیم اولش نمیومد با کلی پاچه خاری راضیش کردم رفتیم پیش رئیس گفتیم من تنها پسر تو کلاسم اگه میشه دوستم رو بزارید تو کلاس من گفت چرا اونو بیار پیش تو شماره ی دانشجوییت رو بگو تا تو رو بزارم تو کلاس اون من دست بردم به گوشیم گفتم الان میام خلاصه از مخمصه فرار کردیم - ناامید رفتیم پیش مدیر آموزش خاهش کردیم برامون کار رو درست کرد
...
حسابی خوب بود با استاد خیلی خوب بودیم شاگرد اول کلاس بودیم با تمام سختی ها و شادی ها و غماش تموم شد
...
خاطراتم ورق به ورق یه روز دفتر شد و دفتر رو دوست ندارم نگاش بندازم
...
