amir-66
عضو جدید
حالم بهم خورد

حالم بهم خورد
یادش بخیر خاطرات جالبی بودن
یادمه ترم اول خابگاه بودیم تو تبریز به محض اینکه با هم اتاقیامون چف شدیم یه شب ساعت 3 یه کپسولی انداختیم تو راه رو
نگهبان از خواب پریده بود اومد تو وسط سالن لهجه و زبون و. . .کلا قاطی کرده بود و فحش میداد ما هم پشت در اتاق از خنده قیژمیرفتیم
یاد باد آن روزگار یاد باد
در مورد این بی نصیبی از خوابگاه.![]()
بی نصیبان از خوابگاه : اجاره نشین ها![]()